Get Mystery Box with random crypto!

​​ چگونه ژیژک بخوانیم؟آدام کوتسکو ترجمهٔ مصطفی انصافی از م | کژ نگریستن

​​ چگونه ژیژک بخوانیم؟آدام کوتسکو
ترجمهٔ مصطفی انصافی

از متن: «ایدئولوژی» از آن دست اصطلاحات فلسفی است که با درون‌مایه‌ای مسکنت‌بار وارد گفتار روزمره شد. همان‌طور که «شالوده‌شکنی»، در کاربرد متداول آن، چیزی چندان بیشتر از «تحلیل دقیق و موشکافانه» نیست، «ایدئولوژی» در تداول عام دلالت بر مجموعه‌ای از باورها دارد که اغلب حامل بار معنایی انعطاف‌ناپذیری یا تعصب اند. ولی همان‌طور که ژیژک در کتاب «ابژه والای ایدئولوژی» در ۱۹۸۹ تصریح می‌کند، ایدئولوژی را نه بر پایهٔ نظرات و عقاید آگاهانه ما، بلکه همان‌طور که مارکس اظهار داشته، باید لابه‌لای کردارهای روزمره‌مان جستجو کرد. نظرات صریح و روشن اموری با اهمیت‌اند، اما این نظرات بیشتر نشانه‌هایی قابل تفسیرند تا گزاره‌هایی که بدون تأمل پذیرفته شوند.

ژیژک به‌جای ارائه یک راه‌حل یا کشف یک جایگاه امن و آرام، به‌طرزی بی‌وقفه در جستجوی تضادها و تناقض‌ها است و آنچه را که مارکس «نقد بی‌رحمانهٔ هر چه هست» می‌نامید، اجرا می‌کند. هدف وی نیل به دیدگاهی ثابت نیست، بلکه نیل به‌وضوحِ بیشتر در خصوص موضوع مورد بحث است؛ وضوح بیشتر دربارهٔ اینکه مسئلهٔ واقعی در یک مباحثه چیست. و همواره چیزی که مسئله است یک تضاد است چرا که اساساً به‌زعم ژیژک جامعه مملو از تضاد و تناقض است. به همین دلیل است که ایدئولوژی پاسخ‌های متضاد به‌دست می‌دهد - ایدئولوژی پاسخ به واقعیت بنیادینی است که ذاتاً واجد تناقض است.

«نبرد طبقاتی» برای ژیژک واجد اهمیت است چون‌که دو چشم‌انداز کاملاً ناسازگار و متضاد را در خصوص جهان بسط می‌دهد - تفاوت بین استثمارشده و استثمارگر چیزی بیش از اختلاف‌نظر است. اینجا با چارچوبی کاملاً متفاوت مواجه‌ایم. امکان گردهمایی عُقلای دو طرف و نیل به مصالحه‌ای که منافع هر دو را دربرگیرد، میسر نیست. موقعیت حد وسط، مصداق شکافی اتصال‌ناپذیر است، و ایدئولوژی همانا لاپوشانی کردن و نادیده انگاشتن آن شکاف است.

ژیژک می‌پذیرد که شورش‌های جناح راست باید جدی گرفته شوند - نه به‌عنوان نشانه‌های نیاز به فرهنگی همگن‌تر، یا صیانت از مشاغل آمریکایی‌ها، یا جلوگیری از وارد شدن فشار بیش‌ازحد بر دولت رفاه از جانب خارجی‌ها، بلکه آنها سمپتوم‌های تناقضات ویرانگر سرمایه‌داری‌اند. به‌طرزی مشابه، زمانی که لیبرال‌ها تأیید می‌کنند که محافظه‌کاران در خصوص نیاز به صیانت از «سنت اروپایی» یا «میراث مسیحی» حرف مهمی دارند، ژیژک نیز تأیید می‌کند که حرف آنها مهم است: ما به‌شدّت نیازمندیم که سنت اروپایی را از انقلاب رادیکال و میراث مسیحی را از برابری رادیکال حفظ کنیم. ژیژک میدان مواجهه را از تضادّی میان لیبرال‌ها و محافظه‌کاران، بدل به تضادّی در قلب خودِ سنّت فرهنگی می‌کند.

همانند مارکس، در «نقد بی‌رحمانهٔ هر آنچه که وجود دارد» ژیژک «هر دو طرف» را به یک شکل نقد نمی‌کند. تناقض‌ها همواره نامتقارن‌اند. مثلاً در تضاد میان سرمایه‌داران و کارگران، مسئله بر سر دو چشم‌انداز متفاوت و به یک اندازه مشروط نیست. در اتصال کوتاه نهایی، موقعیت خاص کارگران نشان‌دهنده «حقیقت» کل وضعیت است - کارگر تناقض سرمایه‌داری را متجسّم می‌کند. به شکلی مشابه، رابطه بین زن و مرد را در جامعه مردسالار نمی‌توان بر حسب نقش‌های مکمل همیشگی برای دو جنس توضیح داد - بر اساس یک اتصال کوتاه دیگر، موضع زن مستقماً افشاگر آن تناقض محوری است که کلیت جامعه حول آن قوام یافته است.

درحالی‌که ما معمولاً «امر جهان‌شمول» را به‌سان قسمی آرمانِ تحقق‌ناپذیر مثل عدالت یا دموکراسی مشاهده می‌کنیم که با لحاظ کردن شرایط خاص خودمان در تلاش برای تقریب به آن هستیم، ژیژک موضعی مخالف را اتخاذ می‌کند: جوامع در مقایسه با امر جهان‌شمول، ناقص نیستند، بلکه همین ایده امر جهان‌شمول برآمده از نابسندگی درونی هر نظام خاصّی‌ است. به‌عبارت دیگر، سویه‌ی حقیقتاً جهان‌شمول، آرمانی اشرافی و والا نیست، بلکه دادخواهی است - چیزی که ما را متحد می‌کند تعهد به آرمان‌های متعال یا ارزش‌های عمیق انسانی نیست، بلکه این واقعیت است که جهان در همه جا مزخرف است.

بخوانید https://radicald.net/fyn3

#آدام_کوتسکو #مصطفی_انصافی #ژیژک #نقد_ایدئولوژی #سرمایه‌_داری #تضاد_طبقاتی #حقیقت #نبرد_طبقاتی



@Kajhnegaristan