یاد گفتگویی با کافکا میافتم که با مطلبی دربارهی اروپای امروز | کژ نگریستن
یاد گفتگویی با کافکا میافتم که با مطلبی دربارهی اروپای امروز و زوال انسانیت شروع میشد. او میگفت: "ما افکاری نیهیلیستی و انتحاری هستیم که از ذهن خداوند تراوش میکند." نخستین چیزی که به یاد آوردم جهانبینی گنوسی بود: خداوند در نقش صانعی عبوس و دنیا بهمنزلهی دستکار معصیتآمیز او. کافکا در جواب گفت: " نخیر، دنیای ما تجلی خُلقتنگی اوست، روزی است که بد آورده است." - "آیا بیرون از این دنیای ظاهری که میشناسیم، امیدی هست؟" لبخندی زد و گفت: "امید به قدر کافی هست، تا بینهایت- اما نه برای ما." {از خاطرات ماکس برود}
به نقل از: کافکا به روایت بنیامین، گردآورنده: هرمان شوپنهویزر، ترجمه کوروش بیتسرکیس، نشر ماهی، ۱۳۹۳، صفحه ۲۵