ملت تاجر | دکتر محمد طبیبیان من در این بحث کاری به مسائل | Karkhoone | کارخونه
ملت تاجر
| دکتر محمد طبیبیان
من در این بحث کاری به مسائل سیاسی ندارم، صرفاً بحث تخصصی اقتصاد است.
1. در امر اقتصاد، چینیها خودشان را یک ملت تاجر معرفی میکنند. در این زمینه خاطرهای را بگویم. بیش از بیست سال پیش برای شرکت در یک سمینار حرفهای با چند همکار به چین رفته بودیم. در آن سمینار دویست نفری از کشورهای مختلف شرکت کرده بودند. از برنامههای سیاحتی، یکی این بود که روزی، میزبان این گروه را به بازدید از یک معبد بودایی مهم برد.
در آنجا یک سالن بزرگ طولانی وجود داشت که در دو طرف مجسمههای متعدد بودا با ارتفاع شاید بیش از ده متر قرار داشت.
چیزی که توجه من را جلب کرد این بود که در پای مجسمهها تعدادی تسبیح عقیق قرار داشت. از راهنما پرسیدم آیا این تسبیحها برای فروش است؟ او گفت نمیداند و میپرسد و اطلاع میدهد.
آن معبد از این گروه پرجمعیت در سالن ناهارخوری بزرگ و با شکوهی برای نهار با غذا های گیاهی شگفت انگیز پذیرایی کرد. من هم با همکاران در انتهای سالن دور یک میز نشسته بودیم. فردی آمد و به من گفت دم در با شما کار دارند. با تعجب به بیرون سالن رفتم. خانمی جوان، آراسته و با لباس منظم اداری ایستاده بود با یک سینی در دست. در داخل سینی جعبههای کوچک با رنگ و روی جالب قرار داشت. به انگلیسی از او پرسیدم با من چکار دارد. انگلیسی نمیدانست و همچنان در سکوت، سینی را به طرف من نگه داشته بود. با تردید یکی از جعبهها را بر داشتم و باز کردم . یک تسبیح عقیق نفیس در آن بود. خانم به زبان آمد و گفت: twenty dollars. جعبه دیگری را برداشتم و باز کردم. تسبیح بزرگتری بود و خانم گفت: thirty dollars .جعبه دیگر تسبیح عقیق کبود بود و خانم گفت fifty dollars . فهمیدم برای فروش تسبیح آمده. به ناچار دو تسبیح خریدم یکی برای خودم و یکی برای دوستی به عنوان سوغات. هنوز بعد از بیش از بیست سال بند تسبیح پاره نشده.
علت نوشتن این متن هم این بود که چند روز پیش تسبیح را مجدداً دیدم. در آن روز به حیرت بودم که چینیها از یک فرصت برای فروش تسبیح به یک رهگذر در یک معبد هم نمیگذرند. فهمیدم trading nation یا ملت تاجر به چه معنی است. از سر هیچ نوع منافعی نمیگذرند، درست هم عمل میکنند کارشان هم منطقی است.
2. فرض کنید شما فردی هستید در محلی زندگی میکنید که روابط خودتان را با همه مغازهداران محل، به جز دو مغازه، به شدت تیره کردهاید به نحوی که به جز همین دو، دُکان بقیه با شما معامله نمیکنند. استراتژی بهینه معقول دو دکان در ارتباط با شما چیست؟ چون شما را در تنگنا میبینند بنجلترین کالاها را برای شما کنار میگذارند و به بالاترین قیمت هم میفروشند، با بیادبانه ترین شکل هم بر خورد میکنند. در تجارت،رفاقت معنی ندارد. از قدیم گفتهاند: «برادری به جای خود، قیمت بُزَک سی صنار». یک ملت کاسب چنین عمل میکند. ( به جز قسمت بی ادبی که ممکن است آن هم باشد). درست هم عمل می کنند کارشان هم منطقی است.
3. وارد قرارداد یا تفاهم یا موافقتنامه با یکی از این دو دکان میشوید، بلندمدت. چشم بسته اگر کسانی بگویند یحتمل این قرارداد به چه طرف خمیده تعجب نکنید. اقتصاددانان میگویند در هر معامله داوطلبانه، منافعی وجود دارد که بین دو طرف تقسیم میشود. و تحت شرایط خاصی هر تخصیصی بر روی کانون این بده بستان«بهینه پارتو» است. «نظریه بازی» هم میگوید طرفی که قدرت چانهزنی کمتری دارد از این تجارت کمتر از طرف دیگر بهرمند میشود، تا حد صفر.
4. بزرگوار مقامی گفتند که طرف قرارداد یا تفاهمنامه نمیخواهد متن آن منتشر شود. اخلاق شکاک احتمال میدهد؛ چیزی برای پنهان کردن وجود دارد. وقتی دو طرف، قدرت چانهزنی متوازن ندارند این پنهانکاری به نفع کدام طرف است؟ البته این امور فی امور حکومت است، به مردم مربوط نیست. ما فقط امیدواریم روزی که پرده بر افتاد برای این توافق دست بزنیم.