Get Mystery Box with random crypto!

پس از مرگ رزا لوکزامبورگ -پس از اینکه چپگرایان از هر سنخی به ا | 📶درسگفتارهای جامعه شناسی

پس از مرگ رزا لوکزامبورگ -پس از اینکه چپگرایان از هر سنخی به این نتیجه رسیدند که او همیشه اشتباه می‌کرده است- تغییری عجیب در شهرت وی روی داد. نامه‌هایی از او در دو مجلد کوچک منتشر شد و همین نامه‌های سراسر دارای رنگ شخصی و بهره‌مند از نوعی زیبایی ساده و انسانی و نافذ و غالباً شاعرانه کافی بود که تصویری را که تبلیغگران از «روزای سرخ خون‌آشام» بوجود آورده بودند، از میان ببرد.
اما باز رفته رفته افسانه‌ای دیگر شکل گرفت:
تصویر احساسات زنی که می‌نشست و پرندگان را نگاه می‌کرد و به گل عشق می‌ورزید و هنگامی که زندان را ترک می‌گفت زندانبانان در حالی‌که اشک در چشمانشان حلقه زده بود با او بدرود می‌کردند، گویی بدون این زندانی شگفت انگیز که به هر قیمتی می‌خواست با آنان مانند موجودات انسانی رفتار کند، نمی‌توانستند به هستی ادامه دهند...
در مورد مسئله تشکیلات، رزا لوکزامبورگ به پیروزیی که عامهٔ مردم در آن نقش نداشته باشند معتقد نبود. به هیچ وجه اعتقاد نداشت که به هر قیمت که شده باید قدرت را در دست گرفت، و در این راه به حدی پیش می‌رفت که «از یک انقلاب منحرف و کژراه‌ به مراتب بیش از یک انقلاب ناموفق می‌ترسید». اختلاف عمدهٔ او با بلشویک ها همین بود.
و آیا رویدادها ثابت نکرده‌اند که حق با او بوده است؟ آیا تاریخ اتحاد شوروی خود به منزلهٔ یک سلسله دلایل طولانی در اثبات خطرهای وحشتناک انقلاب‌های منحرف و کژراه نبوده است؟...
آیا راست نیست که لنین در وسایلی که بکار برد «بکلی اشتباه کرد» و تنها راه رستگاری، «مکتب حیات اجتماعی و همگانی و‌ نامحدودترین و وسیع‌ترین دموکراسی (مستقیم) و فرصت ابراز افکار عمومی» بود؟ آیا حقیقت ندارد که ارعاب و وحشت‌افکنی منجر به سقوط اخلاقی همه کس و نابودی همه چیز می‌شود؟
رزا لوکزامبورگ عمرش وفا نکرد که ببیند چقدر حق با او بوده است و تماشا کند که احزاب کمونیست که فرزندان بلافصل انقلاب روسیه بودند با چه شتاب وحشت‌انگیزی به ورطهٔ چه تباهی اخلاقی و معنوی هولناکی سقوط نمودند.

#هانا_آرنت
#رزا_لوکزامبورگ



@kavosh_garan