Get Mystery Box with random crypto!

Khabgard | خوابگرد

آدرس کانال: @khabgard
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 19.73K
توضیحات از کانال

برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد
و مطالبِ دندان‌گیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی
https://twitter.com/khabgard
سایت: http://khabgard.com
ایمیل: info@khabgard.com
‌‌‌

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 5

2023-05-15 01:45:46 بانی «روز مادر» که بود و چرا خودش مخالف سرسخت این روز شد؟
.
بحث روز مادر را جولیا وارد هوی، شاعر و نویسنده‌ی آمریکایی، در قرن نوزدهم به جریان انداخت. او با دیدن فجایع جنگ داخلی به فعالی ضدجنگ و هوادار حقوق زنان بدل شد و فراخوانی هم درباره‌ی ضرورت اختصاص روزی به عنوان «روز مادر» صادر کرد که بیانیه‌ای ضدجنگ و در دفاع از صلح بود.

همزمان با او، خانم آن ماریا جارویس هم که کشیش مدافع حقوق زنان بود، روزی را به‌نام روز دوستی مادران به جریان انداخت و از اختصاص روزی به نام روز مادر حمایت کرد.

بعد از مرگ جارویس در سال ۱۹۰۷ دختر او آنا پی کار را گرفت تا این‌که...

@KhabGard

شرح ماجرا به‌قلم حبیب حسینی‌فرد
7.5K views22:45
باز کردن / نظر دهید
2023-05-14 14:24:09
بسیار گفته‌اند که شجاعت فقدان ترس نیست، غلبه بر آن است. ولی این میزان از دلیری دختران ایران تعریف تازه‌ای است از شجاعت برای من بعد از عمری که خیال پخته‌ام به بی‌کله‌بودن گذشته است.

عکس‌های این دختر با لباس بسکتبال را رفیقی از امروزِ تهران فرستاد و گفت اغلب واکنش‌ها عادی بود ولی در آن میان زنی گفته بود «گفتن آزادی، ولی نه تا این حد».
#زن_زندگی_آزادی

@KhabGard
9.2K views11:24
باز کردن / نظر دهید
2023-05-13 20:05:15 بیست سال بعد
روزگار جوری چرخیده که دیگر خیلی دیربه‌دیر فرصت می‌کنم سایت خوابگرد را به‌روز کنم و سرزدنم هم بیشتر برای جستن چیزی از توی آرشیو غارمانندش است. پریروزها رفیقی پیام داد که خوابگرد بالا نمی‌آید، چیزی شده؟ درست می‌گفت. پیام دادم به دوستی که میزبان فنی خوابگرد است. نوشت: مشکل از دامین است که منقضی شده؛ بیست‌سالگی دامین خوابگرد مبارک!

آدم بیست‌ساله جوان است و پرانرژی و تازه اول راه. وبلاگ بیست‌ساله اما، به‌خصوص در دنیای پرغوغای شبکه‌های اجتماعی، اگر نگویم پیر، به آدمی میان‌سال می‌ماند؛ نزدیک به همان جایی که دیگر فشار آمده به چند جا. اگر خوابگرد قبلاً بچه‌ام بود، حالا انگار برادر هم‌سال خودم است؛ کمی خسته و تا حدی مستهلک ولی با کله‌ای پر از خاطره و ماجرا و حرف و نکته.

در این بیست سال ـ که البته عمر دامین است و اصل خوابگرد ۲۱ ساله است ـ شلنگ‌تخته زیاد انداخته‌ام و لگد هم زیاد پرانده‌ام و بزِگله‌وار زیاد سعی کرده‌ام جلوجلو بروم و دالانگ‌دولونگ کنم؛ همه هم زیر عنوان «نگاه انتقادی به فرهنگ و هنر و ادبیات». اما در کشوری که به‌لطف استیلای لجن‌طور حکومت استبدادی حتا خوابیدن هم یک امر سیاسی است، سیاست در همه‌ی این بیست سال از در و دیوار خوابگرد همیشه بالا رفته و نه‌تنها راه دررو نداشته که هر روز هم سیاسی‌تر از دیروز.

خوابگرد در دامینش کمی خسته است و به پت‌پت افتاده ولی خوشحال است که در همه‌ی این بیست سال توانست هم استقلالش را حفظ کند و به هیچ کس و هیچ جا باج ندهد، هم ایده‌های بسیار طرح کند و راه بیندازد و پیش ببرد؛ از مسابقه‌های ادبی و فعالیت‌های ضدسانسور بگیر تا راه‌اندازی وب‌سایت «هفتان» تا آموزش عمومی در قالب «مزخرفات فارسی» تا داستان‌های بی‌ویرایشِ اعتراضات قدیم و جدید تا انبوهی یادداشت فرهنگی و نیز مطالبی در معرفی و مرور و نقد آثار هنری از سینما تا موسیقی، که جمع آن‌ها تا کنون به نزدیک ۲۵۰۰ مطلب رسیده است.

با همه‌ی آن‌چه به‌خصوص در بیش از دو دهه‌ی اخیر در کنار هم از سر گذرانده‌ایم، اعتراضات #زن_زندگی_آزادی ما را و ایران را به دنیای پیش و پس از خود تقسیم کرده است. در چندین ماه اخیر تلاش کردم از زادورود خوابگرد در توئیتر و اینستاگرام و تلگرام استفاده کنم تا بازتاب‌دهنده‌ی بخشی از این اعتراضات باشم، هرچند اعتراف می‌کنم که اینستاگرام و توئیتر شبکه‌های محبوب من نیستند و تلگرام را جور دیگری دوست داشته‌ام و دارم.

خوابگرد در دامینش همچون همیشه هر وقت برادرِ بزرگش که خودِ پرمشغله‌‌ام باشم فرصت کند، به انتشار مطالبی به‌روال قبل ادامه خواهد داد، در تلگرام اما، هم در زمین فرهنگ و هنر و ادبیات و هم در زمین سنگلاخ و پرتیغ سیاست، همچنان پابرهنه شلنگ‌تخته خواهد انداخت.

قبلاً گفته‌ام، باز هم می‌گویم خوابگرد تاریخِ زندگی شبانه‌ی من است که در آغوشِ خودِ او می‌گذرد؛ گاهی به لبخند، گاهی به شوق، گاهی به خستگیِ مفرط، گاهی به خشم، گاهی به اشک و اندوه، و بسیار به فکرکردن «برای» نوشتن و فکرکردن «با» نوشتن؛ اما همواره به بیداری.

و آخر این‌که خوابگرد خوابگرد نمی‌شد و خوابگرد نمی‌ماند اگر این دوستان را کنارم نداشتم، هرچند سال‌هاست، به‌لطف همان لجن‌های مردم‌خوار، از دیدار رویشان محروم مانده‌ام: نوید خادم، دامون مقصودی، شاهین کاظمی، جاویدان کاظمی، محمد شادمانی، محمدحسن شهسواری، شیما زارعی و آرمان ریاحی.
.
و سپاس‌گزارم از همه‌ی مخاطبان قدیم و جدید خوابگرد که به هوای آن‌ها ایستادم و ایستاده‌ام هنوز.

رضا شکراللهی
@KhabGard
6.5K viewsedited  17:05
باز کردن / نظر دهید
2023-05-13 12:41:41 سپیده رشنو در اولین پستش در اینستاگرام بعد از بازداشت، نوشته که دانشگاه الزاهرا او را به دلیل پوشش دو ترم از تحصیل تعلیق کرده:

«توی کمیتهٔ انضباطی دو صفحهٔ سفید دادند و گفتند دفاعت را بنویس. نوشتم:«به عنوان یک شهروند برای لباسی که می‌پوشم حق انتخاب دارم.» از فروردین ممنوع‌الورود شدم تا ابلاغ حکم کمیتهٔ انضباطی. بالأخره ابلاغِ شفاهی کردند:
«دو ترم منع از تحصیل(تعلیق) با احتساب سنوات»

اتاقِ خواب نداشتیم. ما توی اتاق‌هایِ خانه‌مان هم می‌خوابیدیم و هم همه کار می‌کردیم. یک اتاق داشتیم که یک مکانِ عمومی بود؛ مثل همه‌ٔ جاهای دیگرِ خانهٔ پدری.امپرسیونیسم را با ضرب‌آهنگ تلویزیون خواندم. تابستان که رسیدم به هپنینگ آرت، بردم با پشه‌های توی حیاط و تَرَق تَرَق کولرِ آبی خواندمش.‌ سال اول رتبه‌ام شد ۳۰۰. نه گریه و نه زاری و نه وساطت دیگران رأی خانواده را عوض نکرد. نگذاشتند بیایم تهران و آزمون عملی بدهم.

سال بعد کمتر از ۳۰۰ شدم. شب آزمون عملی با بلوز و شلوارِ توی خانه، بی این که کسی بفهمد، از درِ حیاط زدم بیرون و با ماشین داییم تا ترمینال آمدیم و دیگه دِ برو که رفتیم. دو سال، کابوسِ تکراری آن شب را می‌دیدم. هر شب می‌آمدم و هر شب برم می‌گرداندند. توی خنکیِ شب، وقتی که داشتم از یک کوچه‌ی تاریکِ روستایی در سکوت می‌دویدم، «رهایی» برای بار اول توی جانم به راه افتاد و پشت گردنم یخ کرد.

با نفس‌ نفس‌ زدن‌های آن شب در تاریکی، سفرِ کمتر از یک روز، با بی‌خوابی و خستگیِ دو سالهٔ ایستادن جلوی سینهٔ برادر و پدر، با اضطراب و وحشت آدمی که شب یکهو از خانه بی‌اجازه زده بیرون، با دهان خشک و بغض، توی حیاط هنرهای زیبا نشستم و باورم نمی‌شد که آزمون عملی عکاسی صد شدم.

رتبه‌ام زیر ۴۰ شد. بابا و برادر را پشت سر گذاشتم اما این‌جا تفکیک جنسیتی و سهمیهٔ هیئت علمی و سهمیهٔ شیر مرغ و سهمیهٔ جان آدمیزاد گردن‌کلفت‌تر بود. ماندم تهران. راه برگشتی در کار نبود. این بار هم بی‌اجازه و بی‌اطلاع بقچه‌ام را زده بودم زیر بغل و آمده بودم. دو سال دیگر باز هم آن کنکورِ پر از تبعیض را دادم. دو سال کار کردم، درس خواندم، با گرما و تاریکی و پشه‌های توی حیاطِ پانسیونِ کثافتِ کارمندی تهران کشتی گرفتم، سال آخر کمال‌گرایی را کنار گذاشتم و بالاخره ماراتن با موانع بسیار، بعد از چهار سال به خط پایانِ «الزهرا» رسید.

بعد کمیته انضباطی گفتند دو ترم برو مرخصی‌‌. گفتم مرخصی اجباری نمی‌روم. تعلیق کردند. گفتم من بعد از دو ترم تعلیق برمی‌گردم ولی با همین پوشش برمی‌گردم. گفتند آن موقع هم ممنوع‌الورود می‌شوی. به اسم تعلیق اخراج می‌کنند، سر کلاس راه نمی‌دهند آدم را.

ما ایستاده‌ایم. که تنها چیزی که از خودِ آزادی زیباتر است، ایستادن برای «آزادی» است.»
.
5.1K views09:41
باز کردن / نظر دهید
2023-05-12 12:27:00
حسام امیری:
«این عکس رو الان تو گوشی‌ام اتفاقی دیدم. داستان ویدا موحد واقعاً شبیه افسانه‌هاست. اون شیش دی با دوستامون تو خونه بودیم. یکی یدفعه از رو گوشی‌اش گفت یه دختره بی‌حجاب وسط انقلاب وایساده، یه ساعت تمام. گفتیم مگه میشه. رفتیم سرچ کنیم بفهمیم کیه. بعد از هفت سال هنوز نفهمیدیم.»
.
5.9K views09:27
باز کردن / نظر دهید
2023-05-11 17:00:25 .
به‌احترام
#حسین_زمان

انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ اگر اصلاح‌طلبان را، هرچند نه برای همیشه، به دولت رساند، برای حسین زمان نقطه‌‌آغاز سخت‌ترین دورهٔ زندگی‌اش شد تا جایی که سال ۱۳۹۶ پس از ۱۵ سال ممنوع‌الکاری گفت «در این ۱۵ سال که به‌زور و اجبار فعالیت نکردم، به‌اندازهٔ ۱۵۰ سال پیر شدم».
.
در طی بیش از ۱۶ سال، حسین زمان بسیار تلاش کرد تا حق خود برای برگزاری کنسرت و انتشار آلبوم موسیقی را پس بگیرد، اما در کنار اعتراض مدام به سانسور، سرخوردگی بزرگش از اصلاح‌طلبانی بود که سال‌ها پای آن‌ها ایستاده و برایشان هزینه داده بود.

سال ۱۳۹۶ در انتقاد از اصلاح‌طلبان دولتی و حکومتی گفت: «برای آرمان‌مان هرچه داشتم را در حد توان هزینه کردم، اما حتی از دوستان نیز حرکت و کمکی ندیدم. هیچ کس جلو نیامد و کمکی نکرد، همدلی و همدردی نکردند... حداقل در زندگی درست تصمیم بگیرند و وقتی مردم و جامعه را فرا می‌خوانند برای یک حرکت، هنگامی که به مقصد رسیدند، مردم را فراموش نکنند و آدم‌ها فقط ابزار و وسیلهٔ رشد خودشان نشود.»

حسین زمان اوائل شهریور ۱۴۰۱، اندک‌زمانی پیش از شروع اعتراضات سراسری «زن زندگی آزادی»، تأکید کرده بود که حاضر نیست «هنرمند فرمایشی» باشد: «می‌دانم چنین رفتاری از سوی یک هنرمند هزینهٔ سنگینی دارد و خود آن را تجربه کرده‌ام، اما ما لباسی به تن کرده‌ایم که تعهدآور است و باید هزینه‌های آن را هم پرداخت کنیم».

حسین زمان به آن‌چه پیش از کشته‌شدن مهسا امینی گفته بود پایبند ماند و در بحبوحهٔ اعتراضات «زن زندگی آزادی» - و احتمالاً در نخستین روزهای درگیرشدن با بیماری سرطان - ترانهٔ اعتراضی «خیابان» را به‌یاد کشته‌شدگان و در حمایت از مردم منتشر کرد و چنین خواند:
به هر شلیک پاییزی
که برگ از شاخه می‌افتاد
به نام زن، به نام زندگی،
آزادی گل می‌داد...
@KhabGard

کاملِ این نوشته

Radiofarda.com/a/32407204.html
10.9K viewsedited  14:00
باز کردن / نظر دهید
2023-05-09 14:22:16
بردیا دهقانی، هنرمندی که حدود شش ماه پیش ویدئویی را در اعتراض به بازداشت #حمید_پورآذری و #سهیلا_گلستانی ساخته و منتشر کرده بود، در این پیام ویدئویی فشارهای امنیتی و قضایی به خود و دوستانش را شرح می‌دهد و می‌گوید برایش شرط گذاشته‌اند در حمایت از حجاب اجباری کار بسازد تا بخشیده شود!

جوابش به مسئولان امنیتی را ببینید و بشنوید.

@KhabGard
4.3K viewsedited  11:22
باز کردن / نظر دهید
2023-05-09 11:58:15
ساناز طوسی برنده‌ی پولیتزر نمایشنامه‌نویسی شد

جوایز پولیتزر سال ۲۰۲۳ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت اعلام شد و در بخش نمایشنامه این جایزه به ساناز طوسی، نمایشنامه‌نویس ایرانی آمریکایی، رسید.

«انگلیسی» عنوان نمایشنامه‌ی برنده‌ی طوسی است که داستان آن در ایران می‌گذرد و هیئت داوران آن را «قدرتمند» توصیف کرده‌اند.

این نمایشنامه درباره‌ی چهار ایرانی بزرگسال است که در آموزشگاهی در اطراف تهران برای امتحان زبان انگلیسی آماده می‌شوند. جدایی خانواده‌ها و موانع مهاجرت آن‌ها را به یادگیری زبان سوق داده؛ وضعیتی که می‌تواند هویت‌شان را تغییر دهد و نشانه‌ی یک زندگی جدید باشد.

نمایشنامه «انگلیسی» قبلاً با کارگردانی کنود آدامز در نیویورک اجرا شده و جایزه‌ی تئاتر «لوسیل اورسیل» را هم برای ساناز طوسی به ارمغان آورده است.

خانواده‌ی ساناز طوسی پس از انقلاب ۵۷ از کشور خارج شدند و به کالیفرنیا رفتند. خودش دانش‌آموخته‌ی دانشگاه کالیفرنیاست و یک نمایشنامه‌ی دیگر هم به‌اسم «کاش اینجا بودی» نوشته که سال ۲۰۲۲ منتشر شد.

جایزه‌ی پولیتزر را دانشگاه کلمبیا در موضوعات روزنامه‌نگاری، ادبیات و موسیقی در ایالات متحده اعطا می‌کند.

@KhabGard
94.5K viewsedited  08:58
باز کردن / نظر دهید
2023-05-07 12:42:24 تبعیض‌های جنسیتی، «زن زندگی آزادی»، احساس سوژگی و برخی مغالطه‌ها

پویا خازنی اسکوئی در این نوشتار که خواندنش حدود ۲۰ دقیقه زمان می‌برد، با بررسی موضوع تبعیض‌های جنسیتی، جنبشِ «زن زندگی آزادی»، جایگاه و احساس سوژگی و مغالطه‌هایی که سهواً یا حتا به‌گفته‌ی خودش «عمداً» صورت می‌گیرد، تلاش کرده به‌واسطه‌ی صحبت‌های رایج روزمره به مسائل روز ایران در خلال خیزش مردمیِ پس از قتلِ حکومتیِ #مهسا_امینی بپردازد.

او در این نوشتار سعی کرده از مقوله‌ها و گزاره‌ها و کلیشه‌های موجود دشواره بسازد و مسئله‌ای ایجاد کند برای هم‌اندیشی حول آینده‌ی ایران و پیشروی جنبش و میل به آزادی، برابری و دموکراسی.

با این حال، این متن نیز مثل همه‌ی متونی از این دست موضع‌مند است و صورت‌بندیِ شخصیِ نگارنده را هم بیان می‌کند.
#زن_زندگی_آزادی
@KhabGard

این نوشتار را می‌توانید از طریق زودبین در پای همین فرسته بخوانید. فایل پی‌دی‌اف آن هم در این لینک اختیارتان است.
5.7K viewsedited  09:42
باز کردن / نظر دهید
2023-04-29 13:11:11
اعتراف ناخواسته‌ی روزنامه‌ی حکومتی همشهری به سرگردانی اجزای حکومت برای مقابله با زنان و شکست پروژه‌ی بگیروببند دوربینی و بستن اماکن برای #حجاب_اجبارى.

خودشان جرئت نکرده‌اند، ولی شما جای سردار رادان عکس «آقا» را بگذارید و تیترش را عوض کنید به «تنهایی آقا» تا دقیق‌تر شود.

@KhabGard
3.7K views10:11
باز کردن / نظر دهید