روزی که مجبور بشیم زمین رو تخلیه کنیم،
من روی سیّارهی مسکونی جدید،
عطرفروشی میزنم و از دلتنگی آدما کاسبی میکنم!
عطر خاک بارونخورده میفروشم،
عطر چمن کوتاه شده،
عطر زعفرون و برنج،
عطر بازار خشکبار و ادویه،
بوی اقاقیا توی کوچهها تو فصل بهار...
و من فكر كردم كه حالا كه اين عطرها
به دفعات به طور رايگان
در دسترسم هستند،
زندگى رو آسونتر بگيرم و ازشون استفاده كنم ...
مخصوصا عطر آدمهايى كه نمىدونيم تا كى مجال بودن در كنارشون را داريم...!
شبتون بخیر....
وغمتون