Get Mystery Box with random crypto!

خارخاسک هفت دنده

لوگوی کانال تلگرام kharkhasak7dandeh — خارخاسک هفت دنده خ
لوگوی کانال تلگرام kharkhasak7dandeh — خارخاسک هفت دنده
آدرس کانال: @kharkhasak7dandeh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.34K
توضیحات از کانال

درآدمی عشقی و دردی و تقاضایی و خارخاری هست.
@GA_farid

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-08-28 21:28:29 آنوسی ها کیستند؟ "آنوس" به معنای مجبور شدگان! یه اصطلاح فقهی در دین یهوده و به یهودی هایی که مجبور شدن به دلایل ظلم و ستم یا خطر مرگ و شکنجه هویت خودشون رو مخفی کنن و علی الظاهر به دین های دیگه رو بیارن، ولی در باطن همچنان یهودی هستن گفته می شه. معروفترین…
611 viewsedited  18:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 19:04:25 بلاخره برویم در چشم خود لنز بکاریم، یا نرویم؟
این چند روز که از مطرح کردن موضوع لنزکاری در چشمم صحبت کردم، تعدادی از دوستان سوال نمودند که بلاخره چه کنیم اوضاع تو خوب است و ما هم برویم چشمان خود را لنز کاری کنیم یا نرویم؟
بی انصاف ها چرا همه اش من باید مفت مف موش آزمایشگاهی باشم؟
خب یکبار هم شما بیایید از تجربیاتتان بگویید تا من بدانم باید چه راه نرفته ای را بروم تا زندگی شیرین تری داشته باشم!
و اما... از شوخی گذشته جهنم و ضرر از شما که محال است چیزی به من بماسد پس اینبار هم من از خود مایه می گذارم.
ابتدا بگذارید بگویم این لنزهای جدید اصلا چه هستند؟ لنزهای "توریک مولتی فوکال"، نسل جدیدی از لنزهای داخل چشمی هستند که اصلا برای رفع آستیگمات طراحی شده اند، اما بعدا توانسته اند در طراحی آنها ابداعات دیگری به خرج دهند که دوربینی و نزدیک بینی را هم تا حد صد در صد درمان کنند، هرچند این لنزها باید با ضریبی از چرخش و در زاویه خاص در چشم قرار گیرند تا نتیجه مناسب داشته باشند.
عمل کاشتن لنز در داخل اتاق عمل و بدون بیهوشی و فقط با بی حسی موضعی و زنده زنده! روی چشمتان صورت می گیرد. هرچند این عمل به خودی خود خیلی حساس و ترسناک نیست، اما همین که دوتا گیره به پلکهایتان بزنند تا پلک پایین را به شست پا و پلک بالا را به پس سرتان وصل کنند درجه سختی عمل از ده درجه کامل؛ یک و هفتاد و پنج درجه را شیرین کسب می نماید.
پیدا کردن دکتر حاذق؛ اگر پیش دکتر درست و درمانی بروید، حتما کمی چاپیده خواهید شد، هرچند بازهم خیالتان راحت است که آن بابا تا قبل از عمل چشم شما دو سه هزار چشم دیگر را گیره زده و لنز کاری کرده است.
هزینه ها؛ هزینه عمل من در حدود ۳۰ میلیون تومان بود که البته پول لنز و هزینه بیمارستان خصوصی، توسط بیمه مکمل بطور کامل پرداخت می شود اما! حق عمل دکتر، جیرینگی و بدون پرداخت حق بیمه بصورت دستی (برای آنکه دکترجان یک قران مالیات پالیات هم برایش نیفتد ) پرداخت شد یعنی چیزی حدود ۱۲ میلیون تومان.
کی و چرا برویم لنز بکاریم؟ از من می شنوید اگر چشمتان یک درجه یا نیم درجه بیشتر ضعیف نیست، بی خیال لنز گذاری شوید، البته اگر به من بود برای دو و سه درجه هم عینک با کلاس و تیریپ دانشمندی را ول نمی کردم بروم زیر تیغ جراحی، اما وضع چشم من درام بود از کودکی ( که قصه پر اب چشمش را قبلا برایتان نوشته ام) نزدیک بینی شدید داشتم و در میان سالی هم که دوربینی به آن اضافه شد بنابراین وضعیت قاراشمیشی داشتم که نه می توانستم دور را ببینم و نه نزدیک را و مدام مجبور بودم عینک عوض کنم و راستش تازه بازهم چیزی زیادی دستگیرم نمی شد.
تا چه اندازه انعطاف پذیر باشیم؟ می خواهم بهتان نهیب بزنم دوستان من، اگر درجه آستیگمات چشمتان خیلی باعث آزارتان نمی شود، بی خیال لنزهای توریک شوید. بچسبید به عینک و هی از بالایش نگاه کنید و هی از پایینش نگاه کنید و افه روشنفکری بیایید، بعضی وقتها هم عینکتان را تل کنید و بگذاریدش روی سرتان و حالش را ببرید، اما اگر آستیگمات دارد اذیتتان می کند، و درست مثل من که مدام و پیوسته، نخورده مست بودم و هر دو نفر را چهار نفر و چهار نفر را شانصد نفر می دیدم، بروید لنز بگذارید و این دو روز زندگی، به خود سخت نگیرید.
ودر آخر اینکه، عمل کاشت لنز واقعا درد و خونریزی ندارد، پس مطلقا نگران دردش نباشید اصلا فردای روز عمل پانسمانتان را برمی دارند، اگرچه شماهم می توانید مثل من هر وقت به صلاحتان نیست حفاظ را دوباره روی چشمتان بگذارید و بخصوص در محیط کار، آخ چشمم و واخ چشمم گویان، بگذارید دیگران با دلسوزی کارتان را انجام دهند.
https://t.me/kharkhasak7dandeh
623 views16:04
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 18:58:54 آنوسی ها کیستند؟
"آنوس" به معنای مجبور شدگان! یه اصطلاح فقهی در دین یهوده و به یهودی هایی که مجبور شدن به دلایل ظلم و ستم یا خطر مرگ و شکنجه هویت خودشون رو مخفی کنن و علی الظاهر به دین های دیگه رو بیارن، ولی در باطن همچنان یهودی هستن گفته می شه.
معروفترین گروه آنوسی در بین ایرانیان، یهودیان دین مخفی کن مشهد هستند. این گروه افراد بعد از درگیری‌های شدید ایجاد شده بین یهودیان و مسلمانان در شهر مشهد که به واقعه "الله داد" معروف هست و در سال ۱۸۳۹ میلادی به اجبار به دین اسلام مشرف شدند!
اما در حقیقت بیشتر این افراد زندگی دوگانه‌ای را آغاز کردن، یعنی در بیرون از خانه مسلمان و در درون خانه یهودی بودند. بیشتر آنها برای جلوگیری از ازدواج فرزندانشان با مسلمانها از کودکی آنها را به عقد همدیگه در میاوردند. ( به اصطلاح ازدواج های درون خانوادگی و درون فامیلی ) بعضی از این افراد حتی فرزندان خودشون رو از یهودی بودن خود آگاه نمی‌کردن و نمی کنن، برای اینکه بعضی مسلمانها برای امتحان آنها از بچه هاشون در مورد روزه گرفتن پدر و مادر و اعیاد یهودی سؤال می‌کردن.
یکی از یهودیان تازه مسلمان مشهد زندگی یهودیان را این‌گونه بیان می‌کرده:
تمامی یهودیانی که به اسلام می‌گرویدند دارای دو نام بودند: به‌طور مثال پدربزرگ من دارای نام مسلمان شیخ ابوالقاسم و نام عبری بنیامین بود. نام مسلمان پدر من ابراهیم و نام عبری او آبراهام بود. بیرون از خانه مرا موسی و در خانه موشه صدا می‌زدند. در زمان زندگی پدر من بیشتر یهودیان نامهای به شدت اسلامی داشتند. آن‌ها حتی به مکه می‌رفتند و حاجی می‌شدند.
جالبه بدونید بیشتر این یهودی ها از مسلمانها در دستورهای مذهبی دو آتشه تر بودن و گاهی اوقات دلیل این دو آتشه بودن این بود که آن‌ها تلاش می‌کردند به قوانین شرعی یهودی (هلاخا) که در بسیاری موارد از قوانین اسلامی سختگیرانه تره پایبند بمانند!

ته نوشت: بعضی از تاریخ نویس های معاصر معتقدند "علی اکبر رائفی پور" " حسین شریعتمداری" حتی " حسن روحانی" و" محمود احمدی نژاد" و برخی مسئولان و مدیران فعلی و قبلی مملکت، از آنوسی ها هستند. الله و اعلم! من وارد این گمانه زنی ها نمی شم. یعنی راستش صرفنظر از خود تهمت مساله چنان ترسناکه که دوست ندارم حقیقت داشته باشه.

https://t.me/kharkhasak7dandeh
819 views15:58
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 20:08:29 برای اولین باره که دارم تلاش می کنم بخاطر دیدن یه فیلم هندی داغون گریه نکنم!
واقعیه این؟
خودمم تو شوکم!
یعنی بخاطر عمل چشممه که اینقدر احساستی شدم؟ نکنه مغزم رو دستکاری کردن، به جای اینکه لنز توی چشمم کار بذارن؟
بشر هم این اندازه رقیق القلب؟
نه من کرم دارم می دونم، من جنس خودم رو می شناسم، خر درونم احساس کرده واجبه تو این هاگیر واگیر که چند روز بیشتر از عملم نگذشته اینطور چشمام اشکی اشکی بشه که فردا حرف تو دید خلبانیم در بیاد.
تف تو روح احساس ِ سازِ مخالف زنم!

ته نوشت: از شوخی گذشته امروز یه جورایی احساس ّ می کنم از نداشتن عینک می ترسم، قبلا همیشه یه سپر جلوی چشمای پیزوریم بود، فردا اگه چشمام ده ده بشه چی می خواد ازشون محافظت کنه؟

https://t.me/kharkhasak7dandeh
752 viewsedited  17:08
باز کردن / نظر دهید
2022-08-22 09:00:10 چشم راستم را عمل کردم.
عمل که خیر یک لنزی گذاشته اند که عیوب انکساری و سایر عیوب را درمان کند.
چشم راستی که بطور مادرزادی تاری دید داشت
جالا هم منتظرم ببینم کاشتن این لنزهای توریک در داخل چشپ می تواند نگاه مرا به زندگی تغییر دهد.
در واقع می تواند نشانم دهد که من از بدو تولد و حتی پس از سالها عینکی بودن نمی توانسته ام چیزها را با شفافیتی که واقعا دارند ببینم؟
هرچند امروز و دو روز پس از عمل کاشت.،
چشم چپ دارد حقیقت را نشانم می دهد.
راست را می گیرم و با چپ که قبلا ظاهرا قوی تر بود نگاه می کنم، آستیگمات شدید باعث می شود روی همه چیز غباری ببینم، همه چیز رنگ و رو رفته بی حال هستند.
حال چشم چپ دا می گیرم و با راست عمل کرده می بینم.
نمی توانم درخشندگی برق روی سینی قلم زنی
رویه مبلها
درخشندگی پیتوس ها و برق نوری که از پشت پنجره روی برگهایشان افتاده نادیده بگیرم.
همه چیز مثل پس از باران شده است.
درختها شسته، خیابان شسته، آسمان به نهایت آبی چند تکه ابر سفید ، و خورشیدی که دوباره تابیدن گرفته و همه چیز را به چشم آمدنی تر نموده است.


ته نوشت، تعمدا غلط غلوط ها و اشتباهات را اصلاح نمی کنم، باید یادم بماند این چشم هنوز از آک بیرون نیامده بود که من نوشتن را شروع کردم.

https://t.me/kharkhasak7dandeh
1.4K viewsedited  06:00
باز کردن / نظر دهید
2022-08-16 18:48:09 آریامیترا:
سلام خارخاری جان این روزها شدیدا درگیر جریان آب هستیم ممنون که از ما یاد کردی واقعا خیلی تاسف باره ما سر چشمه وتشنه ایم امروز هم جمع شدیم ولی باز هم مثل همیشه بی حاصل امروز روز نهمه که آب قطع شده وبعضی مناطق شهر اصلا وصل نشده و بعضی جاها ساعاتی از روز خیلی کم وصل میشه ما یه کم خوش شانس تر بودیم وبیشتر از بقیه اب داشتیم ولی اوضاع خیلی خیلی بده.
1.8K views15:48
باز کردن / نظر دهید
2022-08-16 17:49:33 یک هفته است #شهرکرد_آب_ندارد
یکی از سرسبزترین و پر آب ترین استانهای کشور، در له له تشنگی وبی آبی رنج می برد؟
خسته شدین؟ آب ندارین؟ کلافه هستین؟
خب
اگه دوست ندارین پاشین برین
برین یه جایی که آب داره، نون داره، یه مقداری آزادی داره، کسی بخاطر سرنکردن روسری و آزادی پوشش گیستون رو نمی کشه و با لگد تو ساق پا و کمرتون نمی زنه تا به زور ببرتتون تو ون! برید جایی که حق انتقاد ازتون سلب نشه، بخاطر اعتراض به دزدی و فساد و بی آبی! نگن تشویش اذهان عمومی کردین.
پاشین برین یه جایی که برای مشاوره روانشناسی نگن باید برین پیش آخوند، نگران نباشید که پسرتون رو بفرستید کلاس قرآن.
پاشین، پاشین جمع کنیم بریم. البته واضح و مبرهن است که امروز شهرکرده و مردم اونجا دارن تو بی آبی و گرما عذاب می کشن، ولی تا چند صباح دیگه نوبت ما و شهرهامون هم می رسه. پس بیاین همه جمع کنیم و بریم.
هممون هم همینطور که می ریم باهم بخونیم
خرم آنروز کزاین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
و و و تا اونجا که:
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل‌خوان بروم

...
تازیان را غم احوال گران‌باران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
#حافظ_شیرازی



@kgarkhasak7dandeh
1.9K viewsedited  14:49
باز کردن / نظر دهید
2022-08-15 21:34:29 می خواستم یه شام سبک درست کنم که هم خانواده یه چیزی بخورن، هم من رژیم از صبح تا شبم خراب نشه.
چهارتا سوسیس کوکتل کوچولو داشتیم آوردم پوست کندم! خرد کردم ریختم تو تابه، دوتا گوجه تنوری داشتم اونا رو هم خرد کردم ریختم رو کوکتل ها. سه تا تخم مرغ شکستم توش، پنیر پیتزا ورقه ای یه دونه داشتم که اونم انداختم تو ماهیتابه، نمک و فلفل و ادویه.
بعد فکر کردم کمه شاید بچه ها سیر نشن! خب من که رژیمم چیزی نمی خورم ولی اونا باید سیر بشن.
از ظهر دوتا تیکه سینه مرغ و یه نصف سیب زمینی و یه هویج داشتیم که گرم کردم.
بعد دیدم بیزبیز هم شیش تا تخم مرغ آب پز کرده حیف بود، اونا رو هم گذاشتم کنارش.
هفت هشت ده تا تیکه نون داشتیم گرم کردم، و تو ذهنم مرور کردم که من نون زیاد نمی خورم و بجاش مرغ و سیب زمینی می خورم.
بعد به سبک سنتی سفره قلمکارمون رو بردم پهن کردم جلوی تلویزیون،
ایران خانم مطابق معمول زودتر از همه نشست کنار سفره،
آقای نهمم که روی زمین دراز کشیده بود و غلت می زد، نشست! و کون خیزکی خودش رو جلو کشید.
من رفتم خوراکیا رو از سر گاز بردارم، به دختراهم یه چیزایی دادم که ببرن.
نتیجه اینکه همون اولش که نشستم سر سفره خودم با یه تیکه نون که فکر می کردم تنها نونیه که خواهم خورد، شیرجه زدم تو ظرف کوکتل و تخم مرغ و گوجه.
بعد با یه لقمه دیگه رفتم تو کار مرغ و سیب زمینی، یه لقمه هم تخم مرغ آب پز،
یه لقمه دوباره سوسیس و تخم مرغ.
اوووف ....
هیچ وقت خودتون رو باور نکنید! دقیقا اون وقتی که دارید خیلی غذا درست می کنید و مدام می گید من که نمی خورم و برای بچه ها می پزم و من رژیم دارم ولی اونا بخورن گوشت بشه به تنشون. دقیقا در همون لحظات حیاتی معدتون داره با ترس و وحشت خودش رو باد می کنه تا چیزایی که به زور می چپونین اون تو رو تو خودش جا بده.

ته نوشت: یک روز باید عکس ایران رو بگیرم تا ببینید چطور این گربه عاشق سفره است و چطور زودتر از همه می ره دو زانوی ادب می زنه و کنار سفره می شینه و اصلا ما به شوق اونه که شبها اکثر اوقات سفره می اندازیم. البته معمولا براش یه لقمه نون و پنیری چیزی هم می برم تا بخوره و بیکار نباشه. چون غذا خوردن کنار ما خیلی بهش می چسبه.


https://t.me/kharkhasak7dandeh
1.5K viewsedited  18:34
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 11:16:36 همکارها نشسته اند در اتاق کناری باهم بحث می کنند.
آقای خوشبخت: خدایی تو مسیح علینژاد و دیدی چه قیافه ای داره!؟
آقای دونکیشوت: مرد حساب حالا مگه بخاطر قیافشه که می خوان ترورش کنن؟ هرچند اونم بنظرم مشکوک میاد.
خوشبخت با لحن هالوانه: هاااا، چی؟ مگه دلیل دیگه ای داره؟
دونکیشوت: حالا علینژاد رو بگیم هیچی، اما آخه جان بولتون چه فایده ای داره کشتنش؟
خوشبخت: گورپدرشم کردن!
دونکیشوت: بابا یارو می دونی چیکاره بوده!؟ مشاور امنیت ملی آمریکااا.
خوشبخت؛ اون که دوره قبل بود، الان هیچکاره است؟
دنکیشوت: خب باشه، خیلی آدم درشتیه برای اعتبار آمریکایی! بعد من یه چیزی می گم، اینا چه دلیلی داره بخوان این پفیوز رو با آدمای خودشون بکشن!؟ مثلا طرف یه کارت شناسایی گذاشته تو جیبش من عضو سپاه هستم بعد رفته یارو رو بکشه، آخه اگه اینا می خواستن این بابا رو بدون رد و نشون بکشن، خب می کشتن، از این آدم کشهای کلمبیایی استخدام می کردن بصورت ناشناس، پول خوبی می دادن بازم ناشناس، می گفتن برو اون یارو رو بکش!
خوشبخت: بابا کار جمهوری خواهای مادرقهوه است! می خوان افکار عمومی آمریکا رو تحت تاثیر قرار بدن که دموکراتها نتونن برجام رو به نتیجه برسونن.
دونکیشوت: آره دیگه این دیوثا، راست های افراطی همه جای دنیا هستن، همه جام یه فرمون و می رن. فکر نکنی اوضاع آمریکا هم روبراهه ها، تو نیگا اف بی آی حمله کرده به کاخ ترامپ. گفته، می خوایم اسنادی که از کاخ سفید دزدیدی برداریم، خیلی حرفه ها این! حتی تو ایران هم اگه بریزن خونه رییس جمهور سابق، نمی ذارن گندش در بیاد که آبروریزی نشه.
خوشبخت: ایران حسابش جداست، اینجا، جا انداختن همه رییس جمهورهای سابق تا وقتی سرکارن قابل تحملن ولی وقتی دوره شون تموم بشه دیگه کارشون با کرام الکاتبینه. هارهارهارها
دونکیشوت: بابا ترور مگه بچه بازیه؟ بی پدرو مادرا تابلو دارن فیلم بازی می کنن، آخه به یکی پول می دن بره بکشه که یه چیزی تو چنته داشته باشه، بدونه کجا بزنه که تموم بشه.
خوشبخت؛ راست می گی آمریکاییا یا روسا از این دو کشور خارج نیست! برنامشون چیز دیگه است بازار ترورشون رو گرم کردن که بگن ایران، آمریکا رو نا امن کرده، شنیدی که زدن سلمان رشدی رو هم ناکار کردن؟ می گن تروریسته دلبستگی به جمهوری اسلامی و امام خمینی و اینا داره.
دونکیشوت: همون دیگه ترورهای تبلیغاتیه. گفتن یه ناشی استخدام کنید که نکشه ولی رنگ و بوی ترورو بده بتونیم روش کار تبلیغاتی کنیم. بابا به جدم قسم! همین حالا من برم تو این " دارک وب" می تونم یه آدمکش حرفه ای استخدام کنم که بره بکشه و هیچ رد و نشونی از خودش باقی نگذاره.
خوشبخت: آدم کش کلمبیایی؟
دونکیشوت: نه حالا فقط کلمبیا، الان آدمکشای اوکراینی و چچنی هم خیلی رو بورسن.
خوشبخت:خدایی؟
دنکیشوت: آره به جدم، یکی استخدام می کنی چند تا پروژه می دی، بهشون می گی اول برو سراغ زنه، بعد جان بولتون، بعد سلمان رشدی، رقمم می بری بالا. همچی می رن اینا رو می کشن، آب از آب تکون نخوره.
خوشبخت: ای بابا دنیای وحشتناکی شده ها! ترس برم داشت حالا یکی رو استخدام نکنن بفرستن سراغ ما!
دونکیشوت: خاک تو سرت مرتیکه دوزاری، حالا بیان تو رو بکشن که چی بشه؟ هرچی اوسکول تو دنیا بیشتر باشه و مدام به جمعیت اوسکولا اضافه بشه به نفع همه حکومتاست، برای همینه هی می گن زاد و ولد کنید! فکر کردی اینا رو بخاطر من گفتن؟ بخاطر ازدیاد نسل شما اسکولا گفتن.
خوشبخت: خفه شو مرتیکه الدنگ من اسکولم یا تو؟ برداشتی صبح جمعه زنگ زدی به من می گی امروز چند شنبه است؟


و داستان به ناکجا می رود و من مجبور می شوم با مشت بکوبم به دهان استکبار، ( نه ببخشید به دیواره جدا کننده بینمان ) و بگویم؛ آقایان سرجد انورتان استخدام تروریست و ازدیاد اسکول های عالم را بگذارید برای بعد، دو دقیقه دهان به کام بگیرید ببینیم در این شرکت رو به زوال چه خاکی باید به سرکنیم بلکه چهار روز بیشتر دوام بیاوریم.


https://t.me/kharkhasak7dandeh
1.3K viewsedited  08:16
باز کردن / نظر دهید
2022-08-12 10:03:34 برق قطع شده بود، مجبور شدم از راه پله استفاده کنم در طبقه اول با مادربزرگ همسایه که هن هن کنان از پله بالا می رفت همراه شدم.
پیرزن اما نمی دانم چه چیزی از چه کسی شنیده بود که معترض شروع کرد به درددل.
خانم جان یزید چه دینی داشت؟
پرسیدم: با منید فیروزه خانم؟
مادربزرگ چپ چپ نگاهم کرد و خودش جواب داد، مسلمان بود دیگر، شمر هم مسلمان بود، ابن ملجم هم مسلمان بود، امین و مامون و بقیه خلفا هم که زدند همه ائمه را شهید کردند مسلمان بودند.
حتی قربانش بروم صاحب الزمان هم که غیب شد از دست مسلمانهایی که قصد جانش را کردند غیب شد.
من سرم را تکان دادم و به سه طبقه دیگری که باید می رفتیم فکر کردم.
فیروزه خانم گفت: حالا اما می گویند شمر و یزید زمان آمریکا و اسراییل هسنند. خدا می داند یزید و معاویه و مامون و بقیه آن ظالم ها چه به مسلمانها می گفتند. سرشان را گرم می کردند و یکی یکی امام ها را می کشتند و یک نفر از مسلمانها پیدا نمی شد که از ترسشان یا ها بگوید یا نا.
فیروزه خانم به در خانه اش رسیده بود، من باید دو طبقه دیگر می رفتم با خنده گفتم؛ فیروزه خانم خیلی سیاسی شدیدها؟
فیروزه خانم گفت؛ چه می دانم مادر رفتم یک قالب پنیر بخرم پول کم آوردم برگشتم بیایم خانه دیدیم بچه مردم از توی سطل زباله بزرگی بیرون آمده یک تکه نان توی دستش، دلم شرحه شرحه شد. شب قبل دسته سینه زنی از کنار همین سطل زباله می گذشت که امروز بچه داخلش دنبال نان می گشت. این مسلمانی کجایش درست است؟ انشالله همان امام حسین به کمرتان بزند.
گفتم: فیروزه خانم شاید همین بلاها راهم آمریکایی ها و اسراییلی ها سر ما آورده اند تحریممان کرده اند که اینطور فقیر شده ایم.
فیروزه خانم پوزخند زد و گفت: اینها که می گویند تحریم ها اثر نداشته؟ پس این بدبختی ما بخاطر بی کفایتی من است؟ تازه اگر قرار باشد آمریکا ما را فقیر کند باید همه باهم فقیر شویم، اما آتها خودشان در خانه های مجهز و پر محافظ زندگی می کنتد دوا و دکتر و خورد و خوراکشان به راه است.. ولی ما اینطور؛ در پول دوا دکترمان مانده ایم که حتی قدرت خرید یک قالب پنیر هم از ما گرفته شده، حالا ما به جهنم عمرمان را کرده ایم، بچه های مردم را بگو که در سطل زباله دنبال نان می گردند.
سری به تاسف تکان دادم و با فیروزه خانم خداحافظی کردم، چند پله باقی مانده را به جان کندنی بالا رفتم اما از شانس من درست جلوی در خانه برق ها آمد و چراغ آسانسور روشن شد و صدای ضبط شده خانم توی آسانسور فعال شد و گفت: خوش آمدید.


https://t.me/kharkhasak7dandeh
1.4K viewsedited  07:03
باز کردن / نظر دهید