Get Mystery Box with random crypto!

دوتاداغ بودتوکربلاکه خیلی رودله ابی عبدالله سنگینی میکرد، یکی | ختم وترحیم خوانی مجمع الذاکرین

دوتاداغ بودتوکربلاکه خیلی رودله ابی عبدالله سنگینی میکرد،
یکی داغه برادرش عباس بود، که وقتی رسیدبالای بدن برادرش عباس دیدبدن برادرغرق خون،قطعه قطعه شده،هر کدوم ازدستهایه طرفی افتاده،به فرقش عمودآهنین خورده،نشست بر بالین برادر،عباسم چشاتوبازکن من حسینم،خوناروازچشمای عباس پاک کرد،هرچی عباسشوصدازد،دیدصدایی از عباس نیومد،دستشوبه کمرش گذاشت فرمود،عباسم بارفتنت کمرموشکستی

یکی هم داغه جوونش،میوه ی دلش،علی اکبربود،که اون موقع هم وقتی رسیدبالای سر علی اکبرش بابدن ارباارباشده ی علی اکبرش روبروشد،هرجای دشت کربلارونگاه میکردتکه های بدن علیشومیدید،هرکاری کردنتونست بدن علیشوجمع کنه،ازاینروصدازد،زینبم،خواهرم،بگوجوانان بنی هاشم بیان،کمک کنن،بدن علیموتوی عباجمع کنم