2022-08-01 18:07:36
گونهشناسی رویکردهای مختلف به مفهوم تجزیه مرزهای سرزمینی
در سه دهه اخیر، بحث و پروژه «خاورمیانه نوین» در رسانهها و محافل نظامی و سیاسی جهان غرب به شیوههای گوناگون مطرح شده است. این بحث که موضوع محوری و اصلی آن چگونگی تغییر و ترسیم «مرز»ها در کشورهای خاورمیانه است، تاکنون، هزینههای بسیاری بر مردمی که در این منطقه و جهان زندگی میکنند تحمیل کرده است. پروژه خاورمیانه نوین، از یک سو، خواب بسیاری را آشفته کرده که مبادا مرزهای فعلی شکسته و تجزیه شوند و از سوی دیگر، دیگرانی را امیدوار ساخته است که ممکن است از رهگذر مرزها و شکلبندیهای ملی جدید بتوانند بر اهداف و جاهطلبیهای خویش جامه عمل بپوشانند و دشمنانشان را بر جای خود بنشانند.
جهان مدرن بهویژه در شکل استعماری آن، از آغاز بیش از هر چیز با مرزهای موجود مشکل داشت و تا آنجا که توانست نسبت به تغییر آنها همت گماشت. شاید این گفته نادرست نباشد که در سالهای اولیه گسترش مدرنیته، جهان بیش از هر زمان دیگر، تغییر و تحول در مرزها را بهخود دید. انسان مدرن، مرزها را مجدداً مهندسی کرد و پس از تلاش برای تغییر مرزها، عمدهترین کاری که انجام داد این بود که مرزهای ملی را مبنای هویت قرار داد. از این پس، در بسیاری از جوامع، هویت ملی عرصه را بر دیگر هویتها از قومیتی گرفته تا دینی، تنگ کرد و در عمل، جایگزین آنها شد. بدینترتیب، مرز، تمامیت ارضی، حق تعیین سرنوشت ملتها، نهادهایی مانند سازمان ملل و جنگهای حهانی اول و دوم، در درون کشورها و در مناسبات بینالمللی، نقش تعیینکنندهای را برعهده گرفتند.
در این نوشتار، رویکردهای مختلفی که نسبت به تجزیه مرزهای سرزمینی یک کشور وجود دارد، مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد، قبل از آن اشاره به این نکته ضروری است که تجزیه تمامیت ارضی یک کشور ممکن است دو شکل متفاوت به خود بگیرد؛ یک شگل آن این است که یک کشور یا ائتلافی از کشورها به مرزهای کشوری دیگر حمله کند و در پی تجزیه آن کشور برآید. شکل دیگر تجزیه بدین صورت است که گروهی از جمعیت یک کشور، خود را دارای هویتی مستقل بدانند و خواهان جدایی از کشور و تجزیه آن باشند.
1. در رویکرد اول، مرز بهمثابه امری غیر قابل تغییر و در مواردی مقدس دیده میشود. بر اساس این رویکرد، در طول تاریخ، برای حفظ مرزها و جلوگیری از تجزیه کشور، سرکوبهای داخلی و جنگهای بسیاری روی داده و خونهای فراوانی بر زمین ریخته شده است. اگر چه حفظ تمامیت ارضی یک کشور، از اهداف و وظایف اصلی حکومتها بوده و همواره بر آن تأکید فراوان رفته است اما با وجود تمام خشونتها و فداکاریهایی که برای پاسداری از مرزهای سرزمینی یک کشور انجام شده است، تاریخ، شاهد تغییر مرزهای بسیاری بوده و کمتر کشوری را میتوان یافت که مرزهای آن همواره و در طول سالیان ثابت مانده باشد. افزایش تعداد کشورها بر روی نقشه جهان، نشان از آن دارد که در عالم واقعیت مرزها ثابت نمیمانند و تحت تأثیر عوامل مختلف، دچار تغییر و شکست میشوند.
در انتقاد از این رویکرد، ذکر چند نکته ضروری است:
- اصولاً تعیین یک مرز یا مبتنی بر قرارداد است یا حد و حدود آن را قدرت و مناسبات بینالمللی مشخص و عمدتاً تحمیل میکند. در سدههای اخیر، استعمار و جنگهای ویرانگر جهانی بر حد و حدود مرزها تأثیر بسیاری داشته است و در مواردی به بدترین شکل ممکن، خطوط مرزی را تعیین کردهاند. اگر این گفته صحیح باشد، قاعدتاً هیچ دلیل عقلانیِ قانعکنندهای وجود ندارد که مرز به امری مقدس و تغییرناپذیر تبدیل گردد و به استناد آن نابرابری، استبداد، سرکوب و خشونت توجیه شود. علاوه بر این، قراداد، قابل تغییر است و چنانچه نیازها، نگرشها و اولویتهای ارزشی و اجتماعی افرادی که درون یک کشور هستند یا موازنه قدرت در مناسبات بینالمللی و ... بههم بخورد انگیزه برای تغییر مرزها روبه افزایش میگذارد و قاعدتاً باید بتوانند مرزها را دگرگون نمایند و بهگونهای دیگر زندگی خود را سامان بخشند. شاید، تنها دلیل و عاملی که میتواند شکستن مرزها را ناموجه نشان دهد، خشونتی است که ممکن است در جریان تلاش برای تغییر مرز بهوجود آید و هزینههای جبرانناپذیری را بر طرفین تحمیل نماید.
ادامه در صفحه بعد ....
61 viewsGoran, 15:07