Get Mystery Box with random crypto!

همراهان کودزر فراهان

لوگوی کانال تلگرام kodzarfarahan2 — همراهان کودزر فراهان ه
لوگوی کانال تلگرام kodzarfarahan2 — همراهان کودزر فراهان
آدرس کانال: @kodzarfarahan2
دسته بندی ها: مسافرت کردن
زبان: فارسی
مشترکین: 30
توضیحات از کانال

👈به کانال همراهان کودزرفراهان خوش آمدید.
👈هدف از ایجاد کانال😊 محبت و همدلی😊
👈اطلاع از رویدادها، وقایع، اخبار، عکس‌ها، فیلم‌ها
✍️لطفا ما را یاری فرمایید.
ارتباط با ادمین: @koodzaradmin
اینستاگرام:
www.instagram.com/kodzar_farahan

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 60

2021-05-14 20:06:06 عباس حسن پور:
بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن

ختر_شینا
سردار شهید : حاج ستار ابراهیمی
نوشته : سرکار خانم بهناز ضرابی زاده
━•··‏​‏​​‏•✦❁❁✦•‏​‏··•​​‏━

قلبم تالاپ تلوپ می کرد و نفسم بند آمده بود.
صمد که صدایم را شنیده بود، از وسط دریچه خم شد توی اتاق. صورتش را دیدم. با تعجب داشت نگاهم می کرد. تصویر آن نگاه و آن چهره مهربان تپش قلبم را بیشتر کرد. اشاره کردم به بقچه. خندید و با شادی بقچه را بالا کشید.
دوستان صمد روی پشت بام دست می زدند و پا می کوبیدند. بعد هم پایین آمدند و رفتند توی آن یکی اتاق که مردها نشسته بودند.
بعد از شام، خانواده ها درباره مراسم عقد و عروسی صحبت کردند.
فردای آن روز مادر صمد به خانه ما آمد و ما را برای ناهار دعوت کرد. مادرم مرا صدا کرد و گفت: «قدم جان! برو و به خواهرها و زن داداش هایت بگو فردا گلین خانم همه شان را دعوت کرده.»
چادرم را سرکردم و به طرف خانه خواهرم راه افتادم. سر کوچه صمد را دیدم. یک سبد روی دوشش بود. تا من را دید، انگار دنیا را به او داده باشند، خندید و ایستاد و سبد را زمین گذاشت و گفت: «سلام.» برای اولین بار جواب سلامش را دادم؛ اما انگار گناه بزرگی انجام داده بودم، تمام تنم می لرزید. مثل همیشه پا گذاشتم به فرار.
خواهرم توی حیاط بود. پیغام را به او دادم و گفتم: «به خواهرها و زن داداش ها هم بگو.»
بعد دو تا پا داشتم و دو تا هم قرض کردم و دویدم. می دانستم صمد الان توی کوچه ها دنبالم می گردد. می خواستم تا پیدایم نکرده، یک جوری گم و گور شوم. بین راه دایی ام را دیدم. اشاره کردم نگه دارد. بنده خدا ایستاد و گفت: «چی شده قدم؟! چرا رنگت پریده؟!»
گفتم: «چیزی نیست. عجله دارم، می خواهم بروم خانه.» دایی خم شد و در ماشین را باز کرد و گفت: «پس بیا برسانمت.» از خدا خواسته ام شد و سوار شدم. از پیچ کوچه که گذشتیم، از توی آینه بغل ماشین، صمد را دیدم که سر کوچه ایستاده و با تعجب به ما نگاه می کرد.
مهمان بازی های بین دو خانواده شروع شده بود. چند ماه بعد، پدرم گوسفندی خرید. نذری داشت که می خواست ادا کند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرد. صبح زود سوار مینی بوسی شدیم، که پدرم کرایه کرده بود، گوسفند را توی صندوق عقب مینی بوس گذاشتیم تا برویم امامزاده ای که کمی دورتر، بالای کوه بود. ماشین به کندی از سینه کش کوه بالا می رفت.
راننده گفت: «ماشین نمی کشد. بهتر است چند نفر پیاده شوند.» من و خواهرها و زن برادر هایم پیاده شدیم. صمد هم پشت سر ما دوید. خیلی دوست داشت در این فرصت با من حرف بزند، اما من یا جلو می افتادم و یا می رفتم وسط خواهرهایم می ایستادم و با زن برادرهایم صحبت می کردم.
آه از نهاد صمد درآمده بود. بالاخره به امامزاده رسیدیم. گوسفند را قربانی کردند و چندنفری گوشتش را جدا و بین مردمی که آن حوالی بودند تقسیم کردند. قسمتی را هم برداشتند برای ناهار، و آبگوشتی بار گذاشتند.
نزدیک امامزاده، باغ کوچکی بود که وقف شده بود. چندنفری رفتیم توی باغ. با دیدن آلبالوهای قرمز روی درخت ها با خوشحالی گفتم: «آخ جون، آلبالو!» صمد رفت و مشغول چیدن آلبالو شد. چند بار صدایم کرد بروم کمکش؛ اما هر بار خودم را سرگرم کاری کردم. خواهر و زن برادرم که این وضع را دیدند، رفتند به کمکش. صمد مقداری آلبالو چیده بود و داده بود به خواهرم و گفته بود: «این ها را بده به قدم. او که از من فرار می کند. این ها را برای او چیدم. خودش گفت خیلی آلبالو دوست دارد.» تا عصر یک بار هم خودم را نزدیک صمد آفتابی نکردم.
بعد از آن، صمد کمتر به مرخصی می آمد. مادرش می گفت: «مرخصی هایش تمام شده.» گاهی پنج شنبه و جمعه می آمد و سری هم به خانه ما می زد. اما برادرش، ستار، خیلی تندتند به سراغ ما می آمد. هر بار هم چیزی هدیه می آورد. یک بار یک جفت گوشواره طلا برایم آورد. خیلی قشنگ بود و بعدها معلوم شد پول زیادی بابتش داده. یک بار هم یک ساعت مچی آورد. پدرم وقتی ساعت را دید، گفت: «دستش درد نکند. مواظبش باش. ساعت گران قیمتی است. اصل ژاپن است.»

ادامه دارد...

┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
کانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2
27 views17:06
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 17:45:22
علم و تکنولوژی زیبایی زیادی داره

┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
ڪانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2...
76 viewsedited  14:45
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 16:21:27
تاچند ماه آینده با تلویزیون خداحافظی میکنیم (ساخت کره)
┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
ڪانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2...
157 views13:21
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 14:38:53 #پیام_مخاطب

سلام؛طاعات و عبادات همه قبول باشه و عید فطر بر همگان مبارک.
خدمت شما عرض کنم که یه انتقادی داشتیم، شما لطف کنید کانال بگذارید تا مسئولین فکری کنند، الان چندروزی هست که آب روستا در روزچند بار قطع میشود؛ اگرمشکل از منبع آب یا کنتور خانه هست،شوراها و دهیار روستا یا با کمک مردم روستا فکری برای آب کنند ، بروند شرکت آب وفاضلاب به مسئولین بگویند تا باهم این مشکل را حل کنند،اگر هم مشکل از کم آبی هست ان شاالله مردم روستا صرفه جویی کنند که این مشکل حل شود،چون یکی دوسال قبل وقتی این مشکلات برای عده ای از منازل بود رفتند درست کردند که حل شده بود، الان چند روزی هست متاسفانه آب در روز چند بار کل روستا قطع میشود، اگر اینطوری بماند و کاملا حل نشود در تابستان با مشکل بی آبی مواجه میشوند


┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
ڪانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2...
101 viewsedited  11:38
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 14:31:14
امشب علاقه مندان دربی 95 اینجورین
┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
ڪانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2...
100 views11:31
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 13:54:04
فوت ۲۰۲ بیمار کووید۱۹ در کشور/ شناسایی ۱۰۱۴۵ بیمار جدید

از طرف حاج جواد بندعلی
┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
ڪانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2...
104 viewsedited  10:54
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 12:52:37
شهرآورد 95

#امروز

پرسپولیس
استقلال

ساعت 19:30 از شبکه سه سیما
┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
ڪانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2...
109 viewsedited  09:52
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 10:22:31 خوشبختی خانه ، در خدا پرستی است.
عزت خانه ، در دوستی است.
ثروت خانه ، در شادی است.
زیبایی خانه ، در پاکیزگی است.
پاکی خانه ، در تقوا است.
نیاز خانه ، در معنویات است.
استحکام خانه ، در تربیت است.
گرمی خانه ، در محبت است.
صفای خانه ، درمحبت است.
پیشرفت خانه ، در قناعت است.
لذت خانه ، در سازگاری است.
سعادت خانه ، در امنیت است.
روشنایی خانه ، در آرامش است.
رفاه خانه ، در حرمت و تفاهم است.
ارزش خانه ، در اعتماد و اطمینان است.
سلامتی خانه ، در نظافت و پاکیزگی است.
صفت خانه ، در انصاف و گذشت است.
شرافت خانه ، در لقمه حلال است.
زینت خانه ، در ساده بودن است.
آسایش خانه ، در انجام وظیفه است
ارسالی از خانم نسترن فراهانی از شهر مقدس قم
┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
کانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2
127 views07:22
باز کردن / نظر دهید
2021-05-14 10:22:28
مهــــــدی جان (عج)

مولای غریبم نبودنت
تمام روزهای هفته ...
قلبم را به درد می آورد

اما،جمعه که می شود 
جای خـــــــالی ات
طور دیگری تیر می کِشد...

بیا و با آمدنت
دلهای پر درد ما را شاد بفرما

هرجا که هستی
با هزاران عشق سلام
السلام علیک یا بقیه الله

العجل یا مولا یا صاحب الزمان
اللهم عجل لولیک الفرج

ارسالی از خانم نسترن فراهانی از شهر مقدس قم
┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
ڪانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2...
119 views07:22
باز کردن / نظر دهید
2021-05-12 23:13:14

گفتی دلمان در آرزویت باشد
چشمان امیدمان به سویت باشد
عید رمضان هم آمد اما ای ماه
عید دل ما رؤیتِ رویت باشد

نماز و روزه هاتون
قبول درگاه حق باشه
امیدوارم بهترین عیدی را
از خدا بگیرید
عیدتون مبارک

ارسالی خانم توران فراهانی ار شهریار
┈┉┉━❋ ❋━┉┉┈
ڪانال همراهان کودزر فراهان
Join
Telegram : @Kodzarfarahan2...
67 views20:13
باز کردن / نظر دهید