Get Mystery Box with random crypto!

کاروان کۆژه اسماعیل شمس در طول سالهای گذشته و در چارچوب | کردستان نامه

کاروان کۆژه

اسماعیل شمس

در طول سالهای گذشته و در چارچوب جمع آوری تاریخ شفاهی، هرگاه با یکی از پیران هورامان درباره زندگی و زمانه اش صحبت کرده ام، از هر جایی که پرسش ها را آغاز می نمودم، چند دقیقه ای طول نمی کشید که مصاحبه شونده بحث را به «کاروان هایی» که در طول زندگی اش رفته است، می کشاند و اگر مسیر بحث را عوض نمی کردم او آن را تا مدتها ادامه می داد. کاروان رفتن خاطرۀ مشترک اکثریت قریب به اتفاق پیران امروز و جوانان گذشتۀ هورامان و دیگر بخشهای کردستان است. خاطراتی که یادآور سختی و مشقت زندگی پدران ماست.

کاروان ریشه در جغرافیای هورامان و آن مناطقی داشت که در کوهها و کوهپایه های زاگرس قرار داشتند. برای نمونه در روستاهای هورامان توت، انار، انجیر، گردو، انگور و مشتقات و ترکیبات آنها به عمل می آمد. مردان روستا در طول سال در چند نوبت، مازاد محصولات هر فصل را بار قاطرهای خود می کردند و با گذر از مرز به دشتهای مجاور و به ویژه دشت شهرزور می بردند. آنان گاه تا سلیمانیه و کلار پیش می رفتند که محصولات خود را بفروشند و محصولات مورد نیاز خود، مانند برنج، قند، شکر و ... را تهیه کنند. کاروان رفتن پدیده ای چنان همه گیر و قدرتمند بود که حتی وارد فولکلور هورامان شده بود و مادران در لالایی خود به فرزندانشان آن را می آوردند: «تاتەت کۆ لوان؟ شارە زوور/ چێش مارۆ؟ برێنجی سوور».
ترجمه: پدرت کجا رفته است؟ شهرزور/ چه چیزی می آورد؟ برنج سرخ.

سنت کاروان رفتن تقریباً تا زمان قرارداد ۱۹۷۵م میان ایران و عراق ادامه داشت و بخش بسیار مهمی از تاریخ اقتصادی و اجتماعی کردستان را تشکیل می داد. امیدوارم فرصتی فراهم شود که متن دهها مصاحبه در این زمینه را پیاده و منتشر کنم‌ تا ابعاد مختلف این پدیده در اختیار پژوهشگران قرار گیرد.

یکی از خاطرات مشترک همه کسانی که با آنها درباره کاروان مصاحبه کرده ام، ترس آنها از ستاره «کاروان کۆژە » یا کاروان کش و بلاهایی است که این ستاره بر سر آنها آورده است. کاروانیان به سبب گرما و ... معمولاً بخشی از مسیر خود را در شب می پیمودند و گاه به سبب خستگی می خوابیدند تا با طلوع ستارۀ صبح بیدار شوند‌ و به راه خود ادامه دهند . ستارگان در دوران قدیم نقش ساعت و راهنما را برای آنان ایفا می کردند.

یکی از ستاره های مشهور، «کاروان کۆژە» بود که در زبان فارسی به نام شباهنگ، در عربی به شعرای یمانی و در انگلیسی به dog star یا ستاره سگ شهرت داشت. در دوران باستان هم نماد ایزد تیشتر و مسئول مبارزە با دیو خشکسالی، و البته باران زایی بود. در دوران پیش از اسلام نیز اعراب این ستاره را پرستش می کردند و در آیۀ ۴۹ سورۀ نجم[وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَىٰ] به این موضوع اشاره شده است. این ستاره نورانی ترین و درخشان ترین ستارۀ آسمان بود و کاروانیان آن را با ستارۀ سهیل که در بامدادان، نورانی و درخشان می شد، اشتباه می گرفتند.

کاروانیان منطقه ما هم هر یک تجربۀ خاصی از ستارۀ کاروان کۆژە را به ویژه در فصل تابستان داشتە اند. گاه یکی از آنها از خواب بیدار می شد و همین که ستاره شباهنگ را می دید با این خیال که سپیده دمیده است، همراهانش را بیدار می کرد و بی آنکه بدانند نیمه شب است، به راه می افتادند؛ گاه گرفتار دزدان می شدند، گاه راه را گم می کردند و گاه با مشکلات عجیب و غریب دیگری روبرو می شدند. در موارد زیادی هم آنها به سبب حمله دزدان یا حوادث دیگر جانشان را از دست می دادند؛ به همین علت این ستاره در فرهنگ ما به کاروان کۆژە شهرت یافته است.

در خاتمه، مانند همیشه از علاقه مندان خواهش می کنم تا جایی که امکان دارد خاطرات پیرمردان و پیرزنان را از تاریخ فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و .‌.. منطقه خود ثبت و ضبط کنند. برای نمونه، همین موضوع نجوم سنتی و بازتاب آن در فرهنگ شفاهی کردی بحثی بسیار مفصل و خواندنی است که تنها کهنسالان ما می توانند آن را توصیف نمایند. به یقین، این نسل دیگر تکرار نخواهد شد و آخرین حلقۀ وصل ما به تاریخ، زبان و فرهنگ گذشته و آگاهی از آن است.

این یادداشت را به خانواده مظلوم و بی پناه کولبرانی تقدیم می کنم که جانشان فدای نان شد. امیدوارم روزی برسد که هیچ کس به هیچ دلیل، ناچار به کولبری نباشد و لغت کولبر برای همیشه از فرهنگ واژگان کردی و ادبیات جامعه ما حذف گردد‌.

@kurdistanname