Get Mystery Box with random crypto!

‍ استاد عبدالحمید بدیع الزمانی کردستانی، به روایت شاگرد او، | کردستان نامه

‍ استاد عبدالحمید بدیع الزمانی کردستانی، به روایت شاگرد او، دکتر احمد مهدوی دامغانی

اسماعیل شمس

دکتراحمد مهدوی دامغانی دیروز از دنیا رفت. خدایش رحمت کناد. درباره زندگی، گذشته و شخصیت و آثار ایشان تاکنون بسیار نوشته اند و باز هم خواهند نوشت.نگارنده در این حوزه ها حرفی برای گفتن ندارد و قضاوتی هم نمی کند؛ تنها بر حسب حوزه تخصصی کانال تلگرامی کردستان نامه(https://t.me/kurdistanname) به یکی از ابعاد زندگی علمی و شخصیتی ایشان می پردازد که با تاریخ و فرهنگ کرد و کردستان پیوند دارد و به احتمال زیاد در جاهای دیگر کمتر از آن نوشته خواهد شد.

شادروان احمد مهدوی دامغانی در حوزه کاری خود یک دانشمند بود، اما به باور من اخلاق انسانی او از هر جهت بر صبغه دانشمندی اش برتری داشت. درمیان فضایل اخلاقی آن مرحوم آنچه بیش از همه برجسته می نمود، رسم قدرشناسی از استادانش، به ویژه استادانی بود که یاد آنها و یادآوری نام و فضایلشان نفعی به حال او نداشت و چه بسا نقدهایی را هم به سویش روانه می ساخت.
شادروان دامغانی، چه در زندگی نامه خودنوشت و چه در بسیاری از کتابها، مقالات، یادداشتها و مصاحبه هایش بارها از استادان خود یاد کرده است، اما در میان آنان قطعا از یک نفر بیش از همه یاد کرده و او را استاد اعظم خود خوانده است و او کسی نیست جز استاد عبدالحمید بدیع الزمانی کردستانی، زاده شهر سنندج. دکتر مهدوی در زندگی نامه اش، استاد بدیع الزمانی را "خواجه مفضال" و خویشتن را " بنده مطواع " او خوانده و او را این گونه توصیف کرده است: " فرد فرید و شخص وحید و محیط بر اقیانوس کبیر ادب عرب و قائم مقام بلامعارض مفضل ضبی و ابوزید قرشی و اصمعی و مبرد و ثعلب یعنی شیخی[شیخ من] و استادی و سندی و سنادی و من علیه فی ادب العرب، استنادی"

از خوانندگان عزیز درخواست می کنم مقاله پیوست این یادداشت را با عنوان" به یاد استاد عبدالحمید بدیع الزمانی" به قلم استاد احمد مهدوی دامغانی تا به آخر بخوانند تا بدانند که چرا نام او بر صدر یکی از یادداشتهای کانال کردستان نامه نشسته است. به باور من این مقاله یکی از زیباترین و نیکوترین نوشته هایی است که یک شاگرد قدرشناس، آن هم در حالی که خود استادی تمام عیار است در وصف استاد خود می نویسد. نکات مهم این یادداشت به ویژه احترام به دانش و دانشمندان، عدالت و انصاف، دفاع از مظلومان و به حاشیه رانده شدگان، قدرشناسی و ادب شاگردی را باید بارها خواند و از آن آموخت.
برای آن دسته از خوانندگان که شاید فرصت مطالعه مقاله پیوست و زندگی نامه دکتر مهدوی دامغانی را نداشته باشند، بخشهایی از آن را که در پیوند بیشتر با دکتر بدیع الزمانی کردستانی و نقش فضل و دانش ایشان - که البته خود وارث گنجینه علم و فرهنگ تاریخی کرد و کردستان بود- در پرورش دههاشخصیت علمی ایرانی مانند دکتر مهدوی، بازنویسی خواهم کرد و امیدوارم دیگران نیز همچون دکتر مهدوی واقعیات تاریخ را آن گونه که بود و هست روایت کنند.

" داستان تشرف بنده[احمد مهدوی دامغانی] به حضور استاد بدیع الزمانی چنین شروع شد که در اوایل سال ۱۳۳۱، آقای مهدی محقق... به بنده فرمود که فلانی می گویند یک آقایی به نام بدیع الزمانی که دبیر عربی است و اهل کردستان است ید طولایی در عربیت دارد و مرد بی نظیری است. آیا تو ایشان را می شناسی؟گفتم نه ... شما تحقیق بفرمایید و از این مرد دانشمند تقاضا کنید که هر هفته به ما وقتی بدهند که بعضی متون نظم و نثر عرب را در خدمتشان بخوانیم". استاد بدیع الزمانی با درخواست آنان موافقت می نماید و دکتر مهدوی تا سال ۱۳۵۵ ، یعنی یک سال پیش از فوت دکتر بدیع الزمانی نزد او تلمذ می کند.

دومین موضوع مهمی که دکتر مهدوی در این مقاله می نویسد ماجرای استخدام دکتر بدیع الزمانی به عنوان عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۵ است. در آن سال دکتر مهدوی و دوستانش به نفع استاد بدیع الزمانی از شرکت در آزمون انصراف می دهند، اما دکتر خزائلی که گزینه اصلی جذب بوده است، زیربار نمی رود و وقتی از تمایل دانشگاه به استاد بدیع الزمانی آگاه می شود، نامه شدیداللحنی به دکتر سیاسی، رئیس دانشگاه می نویسد و می گوید: "چگونه می توان یک مرد سنی مذهب را که فاقد مدارک تحصیلی است و خود او هم ... برای امتحان نام نویسی نکرده است، بر شیعه خالص الاعتقادی که دانشنامه های متعدد دارد ترجیح داد"
این نامه اثر معکوس داشت و دکتر سیاسی و دکتر فروزانفر تصمیم به استخدام دکتر بدیع الزمانی در دانشگاه گرفتند و دکتر مهدوی و دوستانش به خاطر انصراف از شرکت در آزمون و حمایت از جذب استاد خود تشویق شدند.
مقاله دکتر مهدوی حاوی نکات مهم و جالب دیگری است که اینجا مجال بیان آنها نیست و مطالعه بقیه مطالب را به خوانندگان عزیز واگذار می کنم.