هیچ چیز نمیتواند دو بار اتفاق بیفتد هیچ چیز نمیتواند دو بار | گلدان خالی و حوض کم عمق
هیچ چیز نمیتواند دو بار اتفاق بیفتد
هیچ چیز نمیتواند دو بار اتفاق بیفتد و اتفاق نخواهد افتاد درنتیجه ناشی به دنیا آمدهایم و خام خواهیم رفت حتی اگر کودنترین شاگرد مدرسهی دنیا میبودیم هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمیکردیم هیچ روزی تکرار نمیشود هیچ شبی، دقیقاً مثل شب پیش نیست هیچ بوسهای، مثل بوسهی قبل نیست و نگاه قبلی مثل نگاه بعدی
دیروز وقتی کسی در حضور من اسم تو را بر زبان آورد طوری شدم، که انگار گل رزی از پنجرهی باز به اتاق افتاده باشد امروز که با همیم رو به دیوار کردم رز، رُز دیگر چیست؟ آیا رز، گل است؟ شاید سنگ باشد
روزها، همه زودگذرند چرا ترس، این همه اندوه بیدلیل برای چیست؟ هیچ چیزی همیشگی نیست فردا که بیاید، امروز فراموش شده است
هر دو خندان خود را با طالع و سرنوشتمان هماهنگ میکنیم هر چند باهم متفاوتیم مثل دو قطرهی آب زلال
ویسلاوا شیمبورسکا
(حیف از قطرههای زلال بههمنپیوسته. فارغ از نتیجه، ما قلب شدن چیزهایی را از سر گذراندیم و خب حالا چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنیم؟)