گزارش حشرات اینجا سوسک مرده زیاد است. پشه هم. به حشرهکش نیا | گلدان خالی و حوض کم عمق
گزارش حشرات
اینجا سوسک مرده زیاد است. پشه هم. به حشرهکش نیازی نداریم. مگسها را با دست هم میتوان کشت. صاحبخانهی تازه بابت عدم امکان پدید آمدن ساس تضمین کتبی داده. انگشت هم زده.
جارو که میزدم دیروز، سوسَریِ مردهای دیدم چسبیده به دیوار که هنوز جان داشت. مرده بود اما شاخکش میجنبید. دنبالهی مورچهها را هم امروز گرفتم. آذوقهها تأمین و دسترسی به انبار بدون مانع است. عصر از راه که برگشتم کنار دستمالهای مصرفشده پنج مورد مگس آزارگر نفله شده بود. آمار قابلقبولیست.
اینجا، کرمهای خاکی سخت مشغول بارورسازی خاک گلدانهای مصنوعی هستند. درختِ فر،توت حیاط را هم مستأجرین قبلی بریدهاند و پروانهها از زحمت پیله تنیدن رهیدهاند. در همان حین اسبابکشی، عمو عنکبوت مهربان زحمت توری پنجرهها را برایمان کشید. از مغازهی سر کوچه چیپس جیرجیرک و ملخ صادراتی میشود خرید. کندوی عسل هم که مشاء. مثل آنتن مرکزی. با این حال، من کفشدوزکی ندیدم هیچ.
در خانهی نو شر آبدزدک کم شده. شبها صدای چکچک شیر آب نمیآید. مصرف برق هم پایین است و تجمع بیبرنامه و مجوز حول روشنی بیجا نداریم. رقص شاپریها را داریم هر هفته یکشنبهها رأس ساعت هفت که دیگر به شب نمیکشد. به همین خاطر شبهای خانهی نو آرام است و تاریک. خیلی آرام. خیلی تاریک. اصلا پشهها هم وزوز را کنار گذاشتهاند. میدهیم؛ میزنند؛ میروند. از پنجره.
در خانهی نو ما دیگر انار میخوریم. آب انار هم. رب انار هم. در هر غذایی. اما کسی برای دیگری انار دانه نمیکند. انگورهای یاقوتی را کسی زیر آب سرد دانهبهدانه وارسی نمیکند و کفشدوزک ترسا روی بندهای خیس انگشت کوچک کسی راه نمیرود. دیگر صدایی به هیجان درنمیافتد در اتاقها که «بیایید بیایید کفشدوزک!» «بیایید بالهایش را ببینید، بیایید خالهای سیاهش را ببینید.» کسی به تنهایی نجوا نمیکند که «تو کجا بودی کوچولوی خوشگل من؟! بیا ببینمت!» کسی کفشدوزکی را از لای دریچهی آشپزخانه بدرقه نمیکند.
همه چیز این خانه عالیست. قیمت معقول. بر خیابان. با دسترسی عالی. پاک و تمیز. ولی حیف در شبهای بیمهتاب کفشدوزکی به آن سر نمیزند.