Get Mystery Box with random crypto!

لحظه حال

لوگوی کانال تلگرام lahzehal — لحظه حال ل
لوگوی کانال تلگرام lahzehal — لحظه حال
آدرس کانال: @lahzehal
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 7.34K
توضیحات از کانال

ادمین
@prem_anannd

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2023-03-06 22:14:40 در پایان سفر، مهم نیست تو چه کردی یا نکردی، چه بدست آوردی یا نیاوردی،
نتیجۀ نهایی یکسان است: استراحت دوباره در منبع.


مهم نیست وضعیت زندگی ات را چقدر دشوار می یابی، آن همیشه در تعادل کامل میان آزادی و محدودیت است. آن از زندگیِ هیچ کس دیگری بهتر یا بدتر نیست. فقط متفاوت است. همین!


هیچ رمز و رازی در اینکه تو در زندگی بعدی، چه خواهی بود وجود ندارد.
تویی وجود ندارد!

لازم نیست نگران هدف زندگی باشی.
منبع با خرد بی پایانش،
زندگیِ تو را طراحی کرده است.


از آنجا که منبع تنها فاعل است، به تو اجازه می دهد
که مسئولیتِ "خادمِ خُردِ خداوند بودن" را از دوش برداری.

#ساتیام_نادن

@LAHZEHAL
374 views19:14
باز کردن / نظر دهید
2023-03-05 10:24:55 بینش مرواریدی زندگی پس از مرگ را اینگونه می بیند: ما مانند حبابهای شناور بر سطح اقیانوس هستیم. حباب باید روزی بترکد. آنگاه در وجود اقیانوس که همیشه همان بوده، ناپدید می شود. آن، چه جای دیگری می تواند برود؟ حبابی که می ترکد هیچ وجود مجزایی ندارد، هیچ چسبی ندارد که آنرا سرپا نگه دارد طوریکه در مکانی دیگر در زمانی دیگر به صورت همان حباب ظاهرشود.

سؤال بزرگ اینست که به عنوان یک شخص، بازگشت به وجود منبع چه حسی دارد؟ هیچ کسی نمی داند زیرا هیچ "خودِ" فردی وجود ندارد که این تجربه را بشناسد. در آن هنگام فقط یک تجربه وجود دارد و آن متعلق به منبع است. تجربۀ متعلق به منبع به صورت سنتی با اصطلاح "سات چیت آناندا" بیان شده است که به معنای "واقعیت جاودانه، آگاه از خودش، در سرور!» است. همین! این تنها سرنخی است که در اختیار داریم! و این صرفاً چیزی است که مردم می گویند و منتسب به مرشدان است، اما ما واقعاً با اطمینان نمی دانیم این تجربه چیست زیرا ما در این مرحله، تصور محدودی برای دریافتن آن داریم. این بخشی از مخمصۀ بشری است: ندانستن و ناتوان بودن از انجام کاری درمورد آن.

آیا این مرا نگران می کند که امکان ندارد ما بتوانیم زندگی پس از مرگ را دریابیم؟ نه به هیچ وجه! تجربۀ "از میان برخاستنِ کنونی" به عنوان بسط بیدار شده ای از منبع، چنان وجد و خلسه ای است که پایان گرفتن این توهم و محدودیت توسط مرگ فقط می تواند کشف شگفت انگیزی باشد که در آن لحظه منتظر است. آیا ما هنوز منبع را در تجلی تجربه می کنیم یا دوباره به حالت استراحت باز می گردیم؟ من عاشق غافلگیرشدن هستم!

#ساتیام_نادن
@LAHZEHAL
387 viewsedited  07:24
باز کردن / نظر دهید
2023-03-04 16:07:25 ادامه

حال، من می دانم که خود را گرفتار می کنم با اعلام اینکه من یک ندای بیداری داشته ام و آن قطعاً بدون تلاش، بدون آداب معنوی در دسترس است و مطابق سنت خوبِ فست فود آمریکایی است: هم اکنون در دسترس است!

شما حتی به سوی خواندن این کتاب کشیده نمی شدید اگر سرتان پیشاپیش در دهان ببر نبود، بنابراین اکنون هیچ راه گریزی از بیداری تان ندارید. اما همین الان شروع به رقصیدن بر بام خانه نکنید. به یاد داشته باشید که درحالیکه بیداری تان ممکن است ناگهانی باشد، اما پیامدهای آن، آنچه که من آنرا "رهایی" می نامم، آنقدر ناگهانی نیست. درحقیقت، من به جرأت می گویم که رهایی به احتمال زیاد برای سالهای زیادی پس از آن ادامه خواهد یافت.

به همین خاطر نام این کتاب "از پیاز به مروارید" انتخاب شده است. آنچه همۀ ما هستیم، مروارید خالص آگاهی است، اگر دوست دارید می توانید آنرا ذات الهی بنامید، بی آنکه امکان افزودن هیچ چیزی به آن برای تحقق یافتنش وجود داشته باشد. اما توسط طرح الهی، این مروارید از لحظۀ تولد به بعد با لایه های گوناگون شرطی شدگی احاطه شده است. بنابراین "بیداری" شامل این درک است که شما درواقع مروارید کامل آگاهی هستید. و آنگاه "رهایی" با حذف هر یک از لایه های ظریفِ شرطی شدگی کار را بدست می گیرد تا اینکه دوباره فقط مروارید باقی بماند.

#ساتیام_نادن
@LAHZEHAL
540 views13:07
باز کردن / نظر دهید
2023-03-04 16:07:00 لاتاری (قرعه کشی)

آیا هرگز تعجب کرده اید که چی می شد اگر برندۀ لاتاری صد میلیون دلاری می شدید که این روزها در جریان است؟ شخص برنده لااقل در یک ناحیه، آزادی بدست می آورد: اقتصادی. اما آن نمی تواند واقعاً همۀ نیازهای شما را برآورده کند: سلامتی، عشقِ ارضاکننده در رابطه، رهایی از خشم، ملالت، تنهایی و غیره. اما حالا با من تصور کنید که یک لاتاری کیهانی وجود دارد که همۀ نیازهای شما را اکنون و تا ابد تأمین می کند. شانس برنده شدن در لاتاری دولتی صد میلیون دلاری در حدود یک در دویست میلیون است. [جمعیت آمریکا در آن زمان] پس شانس برنده شدن در یک لاتاری کیهانی باید لااقل یک در میلیاردها باشد. فقط یک موجود انسانی خوش شانس در سال می تواند اینقدر منفعت ببرد. فکرش را بکنید! با این حال داستانی که من با شما به اشتراک می گذارم دقیقاً درمورد وضعیت مشابهی است که فقط بصورت شانسی آن پرداخت کیهانی را تجربه کنید. و همین حقیقت که شما دارید این کتاب را می خوانید، بلیط لاتاری شماست. به هر حال، در این لاتاری، ما هر سال میلیونها برنده داریم، بنابراین شانس شما حتی بیشتر است.

پرداخت بزرگی که من به آن اشاره می کنم روشن ضمیری تام و تمام است که ذات راستین شما به عنوان جوهر الوهیت، در تجربه ای شناخته شده، احساس شده و کاملاً زیسته شده، می درخشد. برنده شدنِ روشن ضمیری کامل اصلاً مسئله ای نیست، زیرا هر کسی، با فقط زنده و آگاه بودن، پیشاپیش، آن است: روشن ضمیری خالص. در حقیقت تنها مانع برای احساس کردنِ روشن ضمیری تان ندانستن این نکته است که شما پیشاپیش کاملاً روشن ضمیر هستید! بنابراین در ادامۀ این داستان، من حتی درمورد اصطلاح "روشن ضمیری" صحبت نخواهم کرد و بیشتر درمورد ندای بیداری یا بیدارشدن به کسی که واقعاً هستید، صحبت خواهم کرد.

من ایدۀ لاتاری بزرگ کیهانی را دوست دارم. زیرا در سال گذشته در اطراف قدم زده ام و احساس کرده ام که بقدری سرشار از قدردانی هستم که برنده شدن در یک لاتاری واقعاً رنگ می بازد در مقایسه با آنچه هم اکنون پس از ندای بیداری و رهایی و وجد و خلسه ای که با آن همراه است، در جریان است.

این داستان همۀ شما را که خود را "جویندۀ" بیداری می دانید و هنوز منتظرید "یابنده" شوید، لمس می کند. فقط در صورتیکه نیش مار جستجو شما را زهرآلود کرده باشد، شاید بتوانم پادزهری برای یافتن ارائه کنم. جستجوی خود من نیم قرن ادامه یافت تا اینکه یکروز بصورت کاملاً بلاعوض آن اتفاق افتاد. نه به خاطر من، بلکه علیرغم من. شاید به اشتراک گذاشتن این سفر با شما، آن تشنگی رنج آور را با نوشیدنی خنکِ واقعیت یک انسان، کم کند. نه آن واقعیتهایی که شاید در طول سفرتان شنیده باشید، بلکه کمی متفاوت. واقعیتی که آنقدر ساده و مستقیم است که ما آنرا در طی جستجویمان مورد غفلت قرار می دهیم، گرچه این هم کاملاً توسط طرح الهی بوده است. و شگفتی بزرگ از این حقیقت ناشی می شود که تنها چیزی که برای بیدار شدن شما لازم است، احتمالاً شنیدن یک حقیقت ساده بصورت شهودی و با تمام وجودتان است، که من آنرا بعداً با شما به اشتراک می گذارم. وقتی من آنرا شنیدم، بیدار شدم. و وقتی فرد بیداری که آنرا از طریق کتابش به من انتقال داد، آنرا از استادش شنید، بیدار شد و استاد قبل از او نیز به همین منوال.

وقتی سرانجام من این شاهکار سادگی را با شما به اشتراک می گذارم، شما یا احساس خواهید کرد که فیض و سرنوشت در این لحظه منتظر شماست و از دانستن شهودی مو به تنتان سیخ می شود، یا فقط می گویید: «منظورت اینست که این، همه چیز است؟ هی، فراموشش کن، زیرا چیز مهمی نیست!» اما در این صورت به جای اینکه در نقش جدید "یابنده" آرام بگیرید، به صورت یک جویندۀ شاد ادامه خواهید داد.

ادامه
@LAHZEHAL
517 views13:07
باز کردن / نظر دهید
2023-03-01 13:21:01 من مدتی در یک معبد ذن زندگی می کردم و ماهها روزی سیزده ساعت روی یک کوآن مراقبه می کردم...
همچنین سالها در کمون گورو ماهاراجی در "سن آنتونیوی تگزاس" زندگی کردم...
و  سالهای  بیشتری را در شهر کوچک باگوان شری راجنیش (اشو) بنام "راجنیش پورام" واقع در ایالت اورگان زندگی کردم...
همچنین  یازده سال کسب آمادگی برای کشیش کاتولیک شدن  در صومعه ای با زمینۀ عرفان غربی فراموش نشود.
همۀ این جستجوی شدید در همۀ مسیرهای سنتی فقط مرا گیج و مشکوک کرد. سرانجام امید بستن به مرشدها را متوقف کردم و اساتید را ترک کردم. در همۀ آن سالها، حتی با یک نفر دیدار نکردم که فردی بیدار باشد! شاید باگوان راجنیش بیدار بود ولی من هرگز به اندازۀ کافی به او نزدیک نشدم که با اطمینان بدانم؛ و وقتی سخنان او علیه ایالت متحده و سیاستهایش را شنیدم و او را دیدم که با محافظان یوزی بدست احاطه شده است، از همۀ اینها خیلی گیج شدم.

به هر حال او یکبار یک هدیۀ بیادماندنی به من داد. من در سال 1984 سانیاسین شدم و به جرگۀ مریدان او درآمدم و او نام مرا به "ساتیام نادن" تغییر دارد. نادن در سانسکریت یعنی "اقیانوس"، و ساتیام یعنی "از حقیقت". درواقع بسیار مناسبتر بود که مرا "اقیانوس سردرگمی" یا حتی بهتر از آن، "اقیانوس مقاومت" بنامد. این اولین و آخرین باری بود که نام "اقیانوس حقیقت" را به یک سانیاسین داد.

از آنجا که به نظر نمی رسید که این نام درمورد من صدق کند، هرگز از آن استفاده نکردم تا هنگامی که ندای بیداری رخ داد و ناگهان احساس کردم که آن نه تنها درست بلکه کاملاً درست است. "منِ" قدیمی مرده بود و از میان رفته بود و این نام کاملی برای "معصومیت اصیل" من بود که تازه بدست آمده بود. بنابراین درحالیکه راجنیش کلیدی جادویی برای آن بیداری که در جستجویش بودم به من نداد، حداقل نام خوبی به من داد برای وقتی که آن فرا رسید.

نه! آن، دو سال نشستن در تاریکی سیاهچال زندان و احاطه شدن با شرایطِ ظلمِ وصف ناپذیر طول کشید تا تاریکی مادام العمر روح از بین برود و نور کسی که هستم سیل آسا به درون هجوم بیاورد. بیداری به خودی خود و بدون معلم شخصی اتفاق افتاده بود. اما این بدان معنا نیست که همۀ آن اساتید قبلی نرم کننده و مهیا کنندۀ بیداری نبودند. 

#ساتیام_نادن
@LAHZEHAL
539 views10:21
باز کردن / نظر دهید
2023-03-01 13:18:05 اثبات بعد چهارم

متداولترین سوالی که درمورد بعد چهارم دریافت می کنم اینست که «اما آیا می توانی اثبات کنی که این بعد چهارم به همان اندازه که می گویی واقعیت دارد؟» بله، زیرا من دقیقاً همین سؤال را وقتی جابجایی رخ داد از خودم می پرسیدم. بگذارید بگوییم که داریم درمورد رشد جسمی در اینجا صحبت می کنیم. من می گویم که با روی سر ایستادن و غرغره کردن روغن بادام زمینی سی سانت بلندتر می شوم. مدرک من عکسهای قبل و بعد از آن است. بنابراین شما احتمالاً حرف مرا باور می کنید.
اما ما درمورد جابجایی از بعد سوم به چهارم صحبت می کنیم که بدون شک، اثبات آن کمی ترفند بیشتری می خواهد.

تنها چیزی که می توانم به شما بگویم اینست که این جابجایی برای من اتفاق افتاده است. آن یک رویدادی بواسطۀ فیض و سرنوشت بود. آن اکنون بطور قطع برای بسیاری از افراد دیگر اتفاق می افتد. اگر مرا قبل از جابجایی می شناختید...، شاید بگویید که آن در تعادل معمول بین آزادی و محدودیت بود. اگرچه من محدودیت را بسیار بیشتر از آزادی احساس می کردم. همچنین اکنون تفاوت عظیمی در من می بینید. من از شادی و آزادی شعله ورم. نه فقط در "ست سانگ" که طی آن به سختی می توانم هیجان خود را مهار کنم، بلکه بطور مداوم. محدودیت پایان یافته و آزادی تجربۀ اصلی زندگی من در اکنون است. اگر در "ست سانگ" شرکت کنید، این بسیار آشکار است.

و حتی شگفت انگیزتر اینکه درون حلقه های ست سانگ من، این برای دیگران نیز رخ می دهد. حتی افرادی که من نمی شناسم و نسخه خطی کتاب را قبل از انتشار خوانده اند برای من می نویسند که جابجایی مشابه برایشان رخ داده است.

و باز شگفت انگیزتر از همه این که آنها صرفاً با لمس یک پَر در بعد چهارم مستقر شده اند، در مقایسه با ضربات مکرر پتک برای بیداری در گذشته. این قطعاً درمورد من درست است. مرگ دردناک نفس که شرح داده ام، ظاهراً با انتقال نرمتر و سریعتر برای کسانی که در "ست سانگهای" من شرکت می کنند، و برای کسانی که با من مکاتبه دارند، رخ داده است و اشکهای شادی و شناخت ریخته اند. آنچه در داستانهای مشترک آنها از بیداری، دلگرم کننده است اینست که آنها همچون من نیازی به یک بحران شدید یا رادیکال ندارند تا بیدار شوند و به بعد چهارم جابجا شوند.

من قبلاً در کتاب یک سوال تأکیدی پرسیدم: آیا ما در شروع عصر جدید آگاهی هستیم که از محدودیتهای مخمصۀ بشری فراتر می رود؟ به نظر می رسد که ما درست در لبۀ برش آن هستیم. بنابراین مانند نویسندگان عهد جدید که کتابشان را "انجیل" به معنای "خبر خوب" نامیدند، من هم این کتاب را با سهیم شدن خبر خوبی به شما پایان می دهم. عصر جدید آزادی اکنون به صورت بعد چهارم نزدیکتر می شود. اما این را به یاد داشته باشید: آن دیگر نیازی به انجام کاری ندارد! درک کردن برایش همه چیز است. از آزادی جدیدتان لذت ببرید!

#ساتیام_نادن
@LAHZEHAL
495 views10:18
باز کردن / نظر دهید
2023-03-01 13:17:42 وجه مشترک دیگری از این قلمرو، فقط می تواند "انفصال" از نتایج اعمال نامیده شود. این چیزی نیست که بتوانید روی آن کار کنید و بدست آورید، بلکه به صورت طبیعی همراه با جابجایی [از بعد سوم به چهارم] اتفاق می افتد. من می توانم آنرا با مثالی از رخدادهای اخیر به بهترین شکل توضیح دهم:
من و پائولین صاحب یک استراحتگاه در ساحل تولوم مکزیک هستیم و آنرا اداره می کنیم. طی سالیان طوفانها سه بار  آنرا با خاک یکسان کرده اند، درمورد دسیسه ها و فساد کار تجاری در مکزیک چیزی نمی گویم. اما ما عاشق آن مکان هستیم. آن همیشه یک استراحتگاه پرانرژی بوده است و نه یک هتل معمولی.
قبل از جابجایی، به مدت ده سال این استراحتگاه را عملاً مدیریت می کردم. و چه خوب انقباض دائمی را همچون چاقویی در شکم به یاد دارم وقتی با دسیسه های آنجا دست و پنجه نرم می کردم.  بنابراین اکنون که پائولین این روزها در موقعیت بسیار سختی قرار گرفته: بازسازی دوباره پس از طوفان رکسان در پاییز گذشته درحالیکه همۀ کارها را به تنهایی انجام می دهد، از من می پرسد: «چگونه می توان در این شرایط رویکرد "بی عملی" داشت؟» پاسخ من ساده اما خطرناک است. وقتی جابجایی رخ داد، یک آرامش و انفصال از نتایج اعمال، وجود دارد، مهم نیست چه باشد. در بدترین سناریو، شما کاملاً آماده و مایلید همه چیز را ببازید، اگر آن چیزی است که اتفاق می افتد. من می توانم نگرانی او را از این رویکرد درک کنم، اما همینکه در بعد چهارم زندگی کنید، دیگر مهم نیست که آیا برنده می شوید یا بازنده. همه اش یکسان است.
آیا آن به این معنی است که به فنا رفتن هفده سال کار سخت، یک میلیون دلار هزینه بازسازی طی سالها و میراث آیندۀ دخترت اهمیتی ندارد؟! بله! شاید عجیب به نظر برسد ولی همینطور است! آرامش، شادی و آزادی شما دیگر به هیچ عامل بیرونی بستگی ندارد. خب به گمانم این بدان معناست که پائولین دیگر از من نخواهد خواست که آنرا اداره کنم. درواقع ادارۀ یک تجارت با حسی از انفصال کامل ممکن است مؤثرین شیوه باشد. اما آن دنیا جاذبه اش را برای من از دست داده است و شک دارم که به آن برگردم.

#ساتیام_نادن
@LAHZEHAL
453 views10:17
باز کردن / نظر دهید
2023-02-28 23:02:43 کانال شمع aram candle


شمع های فوق العاده برای مدیتیشن

با شکل های خاص و انرژی بخش


حتما عضو بشید دوستان

https://t.me/+m-dXRDOxvEYxZjU0
551 viewsedited  20:02
باز کردن / نظر دهید
2023-02-28 20:56:12 جذابیتهای سابق

این بخش ممکن است واقعاً شما را بترساند اگر هنوز در بعد سوم باشید. اما من مجبورم صادق باشم و همه چیز را با شما در میان بگذارم. همینکه من به بعد چهارم جابجا شدم، نتوانستم به حتی یک فقره از بعد سوم فکر کنم که هنوز مثل قبل برایم جذابیت داشته باشد. اینجا فقط یک لیست جزئی ارائه می کنم: قایقهای بادی، هواپیما، اتومبیل، اسباب بازیهای بزرگسالان، همۀ ورزشهای رقابتی، کسب مقدار زیادی پول، ایفای نقش در هر رابطه ای به غیر از آنچه من بعنوان رابطۀ مقدس از آن یاد می کنم، سینما، تلویزیون، همۀ کتابها، هرچیزی که درمورد داستان بعد سوم طوری صحبت می کند که انگار آن واقعی است، یا هرگونه دستاورد یا موفقیت.
بطور خلاصه هر چیزی که خرد متداول برای کسانی که در بعد سوم هستند، ارزشمند و هدفی گرانقدر در نظر گرفته است همراه با شخصیت نفسانی منحل شده است.

شاید چیزی که غیبتش در این لیستِ جذابیتهای سابق قابل توجه است، فعالیت های جنسی است. بالاخره این یکی از نیروهای محرک من در بعد سوم بود. من تا بیست و شش سالگی عهد تجرد را به خاطر کشیش بودن حفظ کردم و صومعه را در حالی که باکره بودم ترک کردم. در بیست وشش سالِ بعدی هر کاری که امکان داشت کردم تا آن "زمان از دست رفته" را جبران کنم. آنقدر از رابطه جنسی لذت بردم که در مرز رفتار وسواسی بود.

جابجایی اتفاق افتاد! حالا چه؟
خب، من دوباره به حالت تجرد بازگشتم، اینبار به خاطر محدودیت های زندان. اما لذت جنسی هنوز قطعاً یکی از تمایلات من است. بنابراین این چیزی است که رخ می دهد: در میان جمعیت عمومی زندان، سکس موضوع شماره یک از نظر علاقه و بحث است. عدم دسترسی جنسی، بزرگترین شکایت درمورد سیستم زندان است. و آن میل را به اندازۀ میل آزادی از زندان، شعله ور می کند. در من، همراه با منحل شدن شخصیت نفسانی، ایدۀ رابطه جنسی به عنوان یک تمایل همراه با همۀ تمایلات و ترجیحات دیگر از بین رفت. پس از خروج از این زندان/آشرام دوباره آمادۀ لذت بردن از رابطۀ جنسی در یک رابطۀ مقدس هستم. اما به نظر میرسد به اندازۀ کوتاه کردن مو فوریت دارد، و من اساساً کچل هستم! بنابراین اگر یک مثال خوب وجود داشته باشد که نشان دهد این جابجا شدن به بعد چهارم چقدر بنیادین است، من به رهایی خودم از اعتیاد جنسی بیست و شش سالۀ سابق اشاره می کنم.

اما بعد چهارم، وقتی جابجایی رخ می دهد، خلاء به جا نمی گذارد. به جای همۀ این چیزهایی که برای خویشتن فرد، بیرونی است، جاذبۀ لحظه به لحظه و سرشاری کامل در حس فراگیر حضور احساس می شود. مجبور نیستم برای آن دست درازی کنم. آن همیشه و بدون هیچ تلاشی برای من وجود دارد. بدون حتی فکر کردن به آن، با سرور و آزادی اش سرشارم. شما مجبور نیستید هیچ یک از اسباب بازیهای خود در بعد سوم را ترک کنید. آنها واقعاً در بی اهمیتی محو می شوند. و برای تجربۀ این حس حضور چه راهی بهتر از یک زندگی ساده و معمولی است؟ هرچیزی که با شهرت، موفقیت، قدرت یا هنجارهای خرد متعارف مربوط باشد، شما را از لذت کامل این حس حضور منحرف می کند. این یکی از آن توضیحات است که اگر شما قبلاً جابجا شده باشید، می دانید من به چه چیزی اشاره می کنم، و اگر هنوز جابجا نشده اید، احساس می کنم که تلاش برای توضیح کامل قدرت این حضور برای تحقق کامل خود، ناکافی است. اما می توانم این را با اطمینان و قطعیت به شما بگویم: هیچ چیزی از بعد سوم وجود ندارد که نیاز، آرزو یا لازم داشته باشید که مستقیماً با آزادی، شادی یا آرامش در بعد چهارم مرتبط باشد. آن یک واقعیت خودکفا است که بر پایۀ توهمِ جدایی نیست. هرچه لایه های پیاز را بیشتر و بیشتر می کنید و شرطی شدگیهای قدیمیِ بعد سوم را دور می ریزید، لذت بردن تان از بعد چهارم فقط با آشنایی بیشتر می شود. در بعد سوم، آشنایی باعث تحقیر یا لااقل ملالت می شود. اما در بعد چهارم، ماجراجویی فقط با وضوح دید و درک رهایی افزایش می یابد.

#ساتیام_نادن

کتاب از پیاز به مروارید
@LAHZEHAL
593 views17:56
باز کردن / نظر دهید
2023-02-28 10:12:30 یکی از شرایط ورود و اقامت دائم در بُعد چهارم این است که باید هر چیزی را که فکر می کنید درمورد بُعد سوم می دانید، پشت سر بگذراید، بسیار شبیه به طفلی که هنگام بلوغ چیزهای بچگانه را پشت سر می گذارد. آنها نه تنها نامنطبق هستند، بلکه وقتی از خط عبور کنید، ناگهان متوجه می شوید که کل دنیای بعد سوم که در آن زندگی می کردید، یک توهم کامل بود.

گذرنامۀ شما برای این بُعد جدید، صرفنظر کردنِ کامل از هرگونه امکانی از تصور بُعد سومی و قدیمی به داشتن ارادۀ آزاد یا هرگونه کنترل بر سرنوشت فردی تان است. این یک مانع نامرئی است که جویندگان بُعد چهارم را از ورود واقعی به آن و یابنده شدن باز می دارد.

پول رایج بُعد چهارم در آغوش کشیدن هر چیزی که اینجا تجربه می کنید به عنوان ظاهر شدن منبعِ خالص است که بدین معنی است که به هیچ وجه نیازی به تغییر یا تنظیم مجدد ندارد. همه اش همانطور که هست کامل است. مهم نیست در سطح چگونه به نظر می رسد. چقدر فراوانی نیاز دارید؟ خب، هرچه بیشتر بتوانید آنچه هست را همانطور که هست در آغوش بکشید و بپذیرید، پول بیشتری دارید و آزادی بیشتری بدست می آورید.

وقتی برای اولین بار از بُعد سوم عبور می کنید، لباس "فاعل" به تن دارید. می بینید که هرچیزی در بُعد سوم ظاهراً توسط شکلی از انجام دادن از طریق تلاش ارادی صورت می گیرد. به منظور زنده ماندن در بُعد سوم، به شیوه های قابل اندازه گیری، هدفی را در نظر می گیرید، سخت تلاش می کنید و بدست می آورید. آن لباسها در بُعد چهارم، شوخی هستند. اینجا شما لباس "ادراک و بس" به تن دارید. تنها چیزی که لازم است اینست که تسلیم شوید که همه چیز بازی یا ظاهر شدن منبع است، که در بُعد چهارم از شما هیچ تلاش عمدی یا هیچ چیزی طلب نمی کند. منبع ممکن است از ارگانیسم بدنذهن شما استفاده کند تا بخشی از آشکارشدنِ قانونیِ سرنوشتِ خود را انجام دهد، اما قطعاً هیچ شخصیتِ نفسانیِ مجزا یا ذهن در اینجا وجود ندارد که به این روند کمک کند یا مانع شود.
پس ما اساس و بنیاد، گذرنامه، پول رایج و لباسهای جدید مان را داریم.

بیاد داشته باشید که هیچ انتقالی از یک بُعد به دیگری وجود ندارد. نقطۀ ورود به بُعد چهارم وقتی است که شخصیت نفسانی، یا ذهن مجزا، در همان توهمی که همیشه بود حل شود. این به نوبۀ خود، خلق شدن ترس را که ضد خوشی و تفریح ما در زندگی است، از بین می برد. آن، عنصر ترس را که به بُعد سوم تعلق دارد، با آزادی کاملِ بُعد چهارم جایگزین می کند. تا زمانی که از همۀ ترسها رها نشوید، نمیتوانید تصور کنید که این آزادی کامل و مطلق تا چه پایه از خوشی سرشار است.

عشق در تعریف من به آغوش کشیدن "آنچه هست"، همانطور که هست، به عنوان منبع است. ترس درک نمی کند که منبع، "همۀ آنچه هست" است و بنابراین از آنچه که نمی تواند درک و کنترل کند، هراسان است. بنابراین من اینجا درمورد یک احساس جدید صحبت می کنم که واقعاً جالب است و شما هرگز در بُعد سوم تجربۀ درستی از آن ندارید: آزادی!

آزادی از همۀ ترسها. آزادی برای عشق ورزیدن و به آغوش کشیدنِ هر چیزی که در زندگی به آن مرتبط هستید. آزادی به عنوان یک تور نجاتِ لذتبخش، شما را همیشه احاطه کرده است، مهم نیست در طول مسیر با چه چیزی مواجه می شوید. آزادی برای فقط بودن، هیچ کاری نکردن، و دانستنِ اینکه نه تنها از همه چیز مراقبت می شود و همه چیز خوب است، بلکه همه چیز، حتی همانطور که هست، کامل است. این در بُعد سوم غیرقابل تصور و اجرا است. با خود می گویید: «منظورت از "هیچ کاری نکردن" چیست؟ چگونه شخص می تواند با رویکردِ بی عملی زندگی کند؟» خب در بُعد سوم نمی توانید. متأسفم که این را می گویم! باید به بُعد چهارم جابجا شوید و همینکه آنجا باشید، همه چیز به صورت جادویی برای شما انجام می شود و دیگر حتی تلاش ارادی از طرف شما نیاز نیست. اینست آزادی!

و بی عملی درواقع فرح بخش نیز هست. شما باید همچون کسانی که محو یک ستاره هنری می شوند، شاهدی در آگاهی بدون انتخاب باشید، زیرا زندگی جدیدتان در مقابل چشمان شما به شیوه ای واقعاً جادویی، سعادتمندانه و صلح آمیز آشکار می شود که هرگز توسط کسانی که هنوز در بعد سوم هستند، قابل درک نیست. اگر احساس می کنید که تحت تأثیر فوریت رخدادها و مسئولیتهای اطراف خود هستید، بدانید که در توهم ایجاد شده توسط بعد سوم هستید. بنابراین وقتی من درمورد "آزادی از نیاز به انجام دادن" صحبت می کنم، آنرا فقط در بعد چهارم، در آغوش منبع، جایی که همه چیز برای شما امن است و از آن مراقبت می شود، می توان یافت.

#ساتیام_نادن
@LAHZEHAL
631 views07:12
باز کردن / نظر دهید