Get Mystery Box with random crypto!

دگردیسی‌های نیستی (۴) زمانی که از درونی‌ترین احساس و خواهش خ | کژ نگریستن

دگردیسی‌های نیستی (۴)

زمانی که از درونی‌ترین احساس و خواهش خودمان آغاز می‌کنیم، آن را کاملا ویژگی بیرونی می‌یابیم، همچنین وقتی از بیگانه‌ترین خواستِ بیرونی و دیگری شروع می‌کنیم، به درون‌ماندگارترین جنبه‌ی خود می‌رسیم. به تعبیر ژیژک، ستیز با هر بیگانه‌ای نهایتا ستیز و دشمنی با درونی‌ترین جنبه‌ی خودمان است. در جلسات روان‌کاوی هنگامی که مراجعه کننده خصوصی‌ترین فانتزی‌هایش را بازگو می‌کند، لحظه‌ای احساس بیگانگی با آنها دارد، گویا به روان‌کاو می‌گوید: تو دوست داری بدانی و من به میل تو پاسخ می‌دهم، ولی شخصا آنها را نمی‌پذیرم. بازگویی کثیف‌ترین خیال‌ورزی‌ها شرایطی را رقم می‌زند که نه روان‌کاو و نه روان‌کاوی‌شونده، هیچکدام آنها را برعهده نمی‌گیرند و در این موقعیت است که پای دیگری بزرگ به میان کشیده می‌شود. میل شدید ما برای انتقام و تلافی در لحظه قابل حصول، بعنوان یک میل و خواست دیگری و تحمیل شده تجربه می‌شود.
رانه نیز تابع چنین منطقی است؛ زیرا رانه در سطح ابتدایی خواهش و تمنایی است برآمده از حیات بیولوژیک ما، اما زمانی که مسیر این خواهش و درخواست را تا نهایت طی می‌کنیم به خواستی می‌رسیم که فراتر از وجود ماست. گذر از طبیعت به فرهنگ و سپس منزل گزیدن در جهان پسافرهنگی و دنیای دیجیتال و تکنولوژی‌های نوظهور، بازیابی نفی آغازینی است که مشخصه‌ی حیات است. آنچنان که روان‌کاوی به ما می‌آموزد؛ حیات تنها نیرویی است که میل به فروپاشی دارد، اما میل به ویرانی و اضمحلال در انسان بر خلاف حیوانات، در سطح حیات بیولوژیک حضور ندارد. انسان قدرتِ ویرانی در سطح زیست‌شناختی را در ذهن و روان بازنمایی و کدگذاری می‌کند. پیامد چنین بازنمایی شکل‌گیری رانه مرگ است که در آن سوژه صرفا حاملِ (نه واجد) یک خواست نامشروط است. در رانه هر نوع خواست و تمنایی فراتر از وجود سوژه است، سوژه تا بدان‌جا که در خدمت تحقق آن است، هستی‌اش را بازیابی می‌کند. بعبارتی رانه بیگانه‌ترین جنبه‌یِ درونی ما و در عین حال ناانسانی‌ترین ویژگی هستی‌شناختی ماست.
پیمودن مسیر قانون و اخلاق تا درجه‌ی غایی‌اش و خواست نامشروط این دو، لحظه‌ی نامتعیّنِ بدل شدن امر درونی به امر بیرونی را آشکار می‌کند. وقتی که قانون بصورت ناخالص استقرار یابد یک شیوه پرهیز از مواجهه با امر ناانسانی است، اما اگر قانون را در شکل ناب آن لحاظ کنیم خود به یک مواجهه با امر ناانسانی منتهی می‌‌شود. آگامبن اردوگاه را نتیجه بدل شدن استثناء به‌ قاعده کلی می‌داند که در آن استثناء وضعیت مکانی پیدا می‌کند. در این تحلیل، اردوگاه مکانی است که بر تعلیق قانون استوار است. اما اردوگاه شرایط بسیار پیچیده‌تری از صورت‌بندی آگامبن را نشان می‌دهد. اردوگاه بر تعلیق قانون استوار نیست، بلکه فرمِ محضِ تحققِ قانون است. زمانی که کلیشه‌ی " همه در نسبت با قانون برابر" هستند اظهار می‌گردد، بدین معناست که همه در نسبت با قانون برهنه و از هر عنوان نمادینی عاری هستند. برای اینکه فرضیه عدالت و برابری میان انسان‌ها جهت صحیحی بیابد، به‌ناچار باید انسان‌ها از القاب و اوصاف نمادین جدا گردند و به یک عنصر مشترک تقلیل یابند، این عنصر مشترک در افراد یک خصیصه ناانسانی است. خصیصه ناانسانی خودش را در فیگور انسان برهنه نشان می‌دهد. زیست-سیاست از مسیر ارجاع به عنصر ناانسانی یعنی حیات عریان تحقق می‌یابد که در عین حال شرایط تحقق برابری و ایده آل قانون است.
بنابراین اردوگاه وضعیّت صفر برپایی قانون است، به همین دلیل جان رالز برای ترسیم اصول عدالت به شرایط اولیه‌ای متوسل می‌شود که انسان‌ها از تمام امتیازات اجتماعی بی‌بهره هستند. لذا هر تلاشی برای تحقق عدالت و برابری از طریق قانون، به ایده اردوگاه منتهی می‌شود. طی کردن مسیر قانون، اخلاق و سیاست ما را به عنصر ناانسانی می‌رساند که در حیات اجتماعی بیش از این بواسطه انواع قواعد اجتماعی تلاش بر مهار کردن آن بود. میل به پیمودن اخلاق تا وجه غایی‌اش، آن‌گونه که در کانت و ساد شاهد هستیم و اصرار بر تحقق کامل جامعه انضباطی که اردوگاه نمایان‌گر آن است، نشان از بُعد ادغام‌ناپذیر در وجود انسانی دارد. این شأن ادغام‌ناپذیر انسانی بیش از پیش انسان را به سوی دگرگون ساختن سرشت نمادین‌اش سوق می‌دهد. گویا انسان دیگر قادر نیست از طریق بازتعریف اخلاق، قانون، دین، سیاست...خودش را در حیات اجتماعی مستقر سازد. آنچه مسلم است، انسان دیگر به دنبال رهایی از طریق جهان فرهنگی خود نیست، بلکه رهایی‌اش را در دگرگون ساختن و منقلب کردن سرشت بنیادینِ وجوداش جستجو می‌کند. از همین رو، تغییرات ژنتیک، هوش مصنوعی و جهان دیجیتال اهمیّت می‌یابد.

رضا احمدی
t.me/lookingawry