Get Mystery Box with random crypto!

دَرک ناپذیر یا ناموجود جامعه‌ای که دائما خطا می‌کند، هیچ مجا | کژ نگریستن

دَرک ناپذیر یا ناموجود

جامعه‌ای که دائما خطا می‌کند، هیچ مجالی به خطاهای فردی نمی‌دهد. هر خطای فردی در کسب و کار، روابط شخصی و علایق روزمره پیامدهای زیان‌باری برای شخص دارد. شاید استبداد جز این تعریف دیگری نداشته باشد؛ استبداد حق خطا را به یک فرد، گروه و جریان خاص منحصر می سازد. در استبداد نه تنها افراد حق اشتباه ندارند بلکه باید هزینه اشتباهات گروه و افراد سلطه‌گر را بپردازند.
پیامد دیگر چنین اوضاع و شرایطی شکل‌گیری محافظه‌کاری و انفعال از سوی مردم و مطالبه‌یِ روز‌افزون تبعیت از سوی حاکمان است. حاکمان برای سنجش و محک زدنِ پیروی توده‌ها قوانین سخت‌گیرانه‌تری وضع کرده و عرصه را بر آنها تنگ می‌کنند. لاجرم جامعه به سمت یک چرخه‌ی معیوب و عقیمی از نفی و انکار سوق پیدا کرده و کنش‌گری در آن به صفر می‌رسد.
در این وضعیت شاهد هیچ نوع دیالکتیک نفی و ایجابی نخواهیم بود، بلکه سراسر انجماد، نفی و ایستایی است. زمانی که دیالکتیک و تقابل این چنینی در پیوند اجتماعی وجود ندارد، هر آنچه روی می‌دهد بیرون از تاریخ و آگاهی است. تنها در صورتی این برهه را می‌توان درک کرد که نظم حاضر فروپاشیده و محو گردد. پس از فروپاشی نیز، گویا هیچ زمانی وجود نداشته و بخشی از تاریخ ما نیست. هنگامی که احمدی‌نژاد اظهار کرد هولوکاست دروغ است، با این گفته آن را تایید کرد. این اظهار بدین معنا بود که فاجعه چنین هولناکی نباید روی داده باشد.
استبداد ما بین درک‌ناپذير بودن و وجود نداشتن قرار دارد؛ زمانی که بصورت بالفعل حضور دارد قابل درک نیست، در صورتی که فروپاشیده باشد بعنوان امری که هیچ وقت وجود نداشته، درک می‌شود. سیاه‌چاله‌ای که افق دید ما را کور می‌کند و بیرون از آگاهی دیالکتیکی قرار می‌گیرد. برهه‌های این چنینی از گذشته را باید بُرش داد و بعنوان وقفه‌ها، ایستایی و انجماد زمان درک کرد؛ زیرا هیچ نوع امکانی در آنها وجود ندارد. عبور و گذر از آنها به معنای عدم حضور این لحظات در گذشته است.
رضا احمدی
t.me/lookingawry