.شيخ مفيد گفته: كه امام (ع) در جلوي خيمه نشسته، و در اين حال ف | عاشقان امام حسین علیه السلام
.شيخ مفيد گفته: كه امام (ع) در جلوي خيمه نشسته، و در اين حال فرزندش عبدالله را كه طفلي بود نزد او آوردند و آن حضرت او را بر دامن خود نشانيد پس مردي از بنياسد تيري به سوي آن طفل پرتاب كرد كه او را ذبح كرد.هل راحم يرحم الطفل الصغير فقد جف الرضاع و ما للطفل مصطبرهل من نصير محام أو اخي حسب يرعي فما حاموا و ما نصرواشاه در گفتار و كودك گرم خواب كه ز نوك ناوكش دادند آب در كمان تيري نهاده حرمله اوفتاد اندر ملائك غلغلهجست چون تير از كمان شوم او پرزنان بنشست بر حلقوم اوشه كشيد آن تير و گفت اي داورم داوري خواه از گروه كافرمنيست اين نوباوهي پيغمبرت از فصيل ناقه كمتر در برتاز هشام بن محمد كلبي روايت كردهاند كه گويد: امام حسين (ع) متوجه فرزندش كه طفلي بود، شد كه از شدت تشنگي گريه ميكرد، پس دست آن طفل را گرفت و فرمود: «يا قوم ان لم ترحموني فارحموا هذا الطفل.» يعني؛ اي قوم اگر به من رحم نميكنيد به اين طفل رحم كنيد!پس مردي تيري به سوي او پرتاب كرد كه آن طفل را ذبح كرد، و امام حسين (ع) كه چنان ديد گريست و فرمود: «اللهم احكم بيننا و بين قوم دعونا لينصرونا فقتلونا». يعني؛ خدايا حكم كن ميان ما و مردمي كه ما را خواندند تا ياريمان كنند و ما را كشتند.در اين وقت ندايي از آسمان آمد كه «دعه يا حسين فان له مرضعا في الجنة» يعني؛ اي حسين او را واگذار كه دايهاي در بهشت دارد.و ابننما گفته كه امام (ع) آن طفل را در كنار كشتگان اهل بيت خود نهاد.محمد بن طلحه در مطالب السئول از كتاب الفتوح نقل كرده است كه امام (ع) فرزند صغيري داشت كه تيري آمد و آن طفل را كشت، پس او را به خون آغشته كرد و با شمشير خود زمين را كند، و بر او نماز بگذاشت و به خاك سپرد.شه آمد بر كفش طفل صغيري عيان شد در كنار مه ستارهبگفتا با سپه گر مجرمم من ندارد جرم طفل شيرخوارهچو ابنسعد بشنيد اين سخن را به تير انداختن كردي اشارهز شصت حرمله تيري رها شد ز گوشش تا بگوشش گشت پارهو در زيارت ناحيهي مقدسه آمده است: «السلام علي عبدالله بن الحسين الطفل الرضيع، المرمي الصريع، المتشحط دما، المصعد دمه في السماء، المذبوح بالسهم في حجر ابيه، لعن الله راميه حرملة بن كاهل الاسدي و ذويه.».
آيا طفل رضيع علي اصغر بوده؟
تا بدينجا آنچه خوانديد و شنيديد نامي از علياصغر در روايات و مقاتل نيامده و در همهي روايات و تواريخ يا نام عبدالله بن الحسين به تنهايي ذكر شده، يا نام طفلي، يا طفلي رضيع يا هر دوي آنها با هم منطبق گشته و يك جا آمده است مانند عبارت زيارت ناحيهي مقدسه، و از كتابهاي قدماء تنها در مناقب ابنشهرآشوب آمده كه پس از نقل داستان شهادت علي بن الحسين اكبر (آن هم به صورت مبهم و مجمل) گفته است: «فبقي الحسين وحيدا و في حجره علي الاصغر فأصاب حلقه، فجعل الحسين (ع) يأخذ الدم من نحره فيرميه الي السماء فما يرجع منه شيء...».و نامي از عبدالله الحسين نياورده است.برخي مانند صاحب منتخب التواريخ احتمال دادهاند كه اسم اين طفل رضيع علياصغر بوده و عبدالله اسم ديگر يا لقب او بوده باشد، وگرنه در كربلا طفل رضيعي بجز جناب عبدالله نبوده است.در فرسان الهيجاء از كتاب الحدائق الوردية نقل كردهاند كه اين طفل در روز عاشورا متولد شد و امام (ع) نام او را عبدالله گذارد، و مادرش اماسحاق دختر طلحه بود و چون طفل متولد شد او را به نزد امام (ع) آوردند و حضرت زبان در دهان طفل گذارده بود كه عبدالله بن عقبه غنوي يا هانئ بن ثبيت تيري رها كرده و آن طفل را ذبح كرد. و الله اعلم
وداع امام با اهل حرم