همان گونه كه آفريدگار جهان فرموده: «ألا بذكر الله تطمئن القلوب | عاشقان امام حسین علیه السلام
همان گونه كه آفريدگار جهان فرموده: «ألا بذكر الله تطمئن القلوب.»آن شاعر پارسي زبان خوش قريحه در مخمس خود دربارهي آن بزرگوار گفته:جلوهي خورشيد از جمال حسين است چشم فلك مات در جلال حسين استعلم و حكم حرفي از كمال حسين است معني خلق حسن خصال حسين استگوهر انسان حسين و جوهر احسان تنگ ميان را به عزم كشته شدن بست پاي فشرد و كشيد از سر و جان دستراحت مردم به جست و پيكر خود خست ز خم دل خلق بست و دست خود اشكستالله كه اينسان بود فتوت انسان آنكه دلش با لقاي حق شده مأنوس كي كند انديشه از اسارت ناموسفكرت ما پيش او است فكرت معكوس بر خود و ناموس كي خورد غم و افسوسآنكه خدايش مكلف است و نگهبان از شخصي به نام عبدالله بن عمار روايت شده كه دربارهي آن امام (ع) گويد: «فوالله ما رأيت مكثورا قد قتل اولاده و اصحابه أربط جأشا منه، و لا امضي جنانا منه، و والله ما رأيت قبله و لا بعده مثله.» يعني؛ به خدا سوگند نديدم كسي را كه دشمن بسيار او را احاطه كرده باشد و فرزندان و يارانش كشته شده پر دلتر و شجاعتر از او و به خدا سوگند نه پيش از او چنين كسي را ديدم و نه بعد از او.
شهادت طفل شيرخوار
در بحارالانوار و نفس المهموم و برخي از مقاتل ديگر آمده است كه چون امام حسين (ع) جوانان و دوستان خود را كشته ديد خود به ميدان جنگ آمد و فرياد زد: «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله في اغاثتنا؟» يعني؛ آيا كسي هست كه دفع دشمن از حرم رسول خدا (ص) كند؟ آيا خداپرستي هست كه در راه كمك به ما از خدا بترسد؟ آيا فريادرسي هست كه به اميد ثواب خدا ما را ياري كند؟اين فرياد به گوش زنان رسيد و صداي شيون آنها بلند شد، امام (ع) بر در خيمه آمد و به زينب فرمود: «ناوليني ولدي الصغير حتي اودعه»، فرزند صغيرم را بياور تا با او وداع كنم!چون آن فرزند را گرفت و خواست تا او را ببوسد، حرملة بن كاهل اسدي تيري به جانب آن طفل رها كرد كه آن فرزند را ذبح كرد، و آن شاعر عرب در اين باره گفته:و منعطف أهوي لتقبيل طفله فقبل منه قبله السهم منحرايعني براي بوسيدن طفل خود خم شد اما تير پيش از وي بر گلوگاه آن طفل بوسه زد. در اين وقت امام (ع) به زينب فرمود: «اين طفل را بگير،» سپس دستهاي خود را زير خون گلوي آن طفل گرفته و چون دست او پر شد آن خون را به طرف آسمان پاشيد و فرمود: «هون علي ما نزل بي انه بعين الله». يعني؛ آنچه اين مصيبت را بر من آسان ميسازد آن است كه در ديدگاه خدا (و براي او) است.ابوالفرج و ديگران گفتهاند: مادر اين طفل شيرخوار، رباب دختر امريءالقيس بن عدي كلبي بود (و البته اين امريءالقيس غير از آن امريءالقيس بن حجر كندي شاعر معروف است) كه مادر سكينه نيز بوده و اين رباب همان زني است كه از آن حضرت (ع) نقل شده كه دربارهي او و دخترش سكينه فرموده است:لعمرك انني لاحب دارا تكن فيها السكينة و الرباباحبهما و ابذل جل مالي و ليس لعاتب عندي عتابيعني؛ به جان تو سوگند كه من براستي دوست دارم خانهاي را كه در آن سكينه و رباب (نام) باشد.من اين دو را دوست دارم و مال خود را در راهشان بذل ميكنم و كسي هم نميتواند در اينباره مرا سرزنش كند .و اين رباب همان زني است كه چون به مدينه بازگشت يك سال بيشتر زنده نبود، و اشراف قريش به خواستگاري او آمدند ولي او گفت: «ما كنت لاتخذ حموا بعد رسول الله»، پس از رسول خدا (ص) پدرشوهري نخواهم گرفت.و برخي نيز گفتهاند كه به مدينه بازگشت و يك سال بر قبر امام حسين بماند و زير سقف و سايه هم نرفت، و پس از يك سال از شدت اندوه و غصه در فراق شوهر بزرگوارش از دنيا رفت.ابوالفرج در أغاني گويد: كه او فاضلترين زنان عصر خود بود و اين اشعار هم از او در مرثيهي امام حسين (ع) معروف است كه گفته:ان الذي كان نورا يستضاء به بكربلا قتيل غير مدفونسبط النبي جزاك الله صالحة عنا و جنيت خسران الموازينقد كنت لي جبلا صعبا ألوذ به و كنت تصحبنا بالرحم و الدينمن لليتامي و من للسائلين و من يعني و يأوي اليه كل مسكينو الله لا ابتغي صهرا بصهركم حتي أغيب بين الرمل و الطين .يعني؛ آن كس كه نوري بود و مردم از وي روشنايي ميگرفتند در كربلا كشته شد و او را دفن نكردند، اي دختر زادهي پيغمبر، خدا تو را پاداش خير دهد از ما، و ترازوي تو سنگين برآيد، براستي كوهي سخت بودي كه به آن پناه ميبردم و تو با مهرباني و دين مصاحبت ما ميداشتي، اكنون كيست كه يتيمان و سائلان را رسيدگي كند؟ و كيست كه به سويش رو كنند و هر مسكين درماندهاي به او پناه برد؟ به خدا سوگند من با كسي پيوند ازدواج نبندم پس از شما تا آن وقت كه در خاك و شن پنهان شوم!