شهادت امام به گفتهي محدث قمي (ره) اين فصلي است جانگداز كه | عاشقان امام حسین علیه السلام
شهادت امام
به گفتهي محدث قمي (ره) اين فصلي است جانگداز كه مطالعهي آن سرشك از ديدگان ميبارد، و آتش غم را در دل مؤمنان افروخته گرداند، و الي الله المشتكي و هو المستعان.و به گفتهي محتشم كاشاني:گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست اين رستخيز عام كه نامش محرم استگويا طلوع ميكند از مغرب آفتاب كاشوب در تمامي ذرات عالم استدر بارگاه قدس كه جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم استدر روايات اهل بيت (ع) مصيبت آن روز را، بزرگترين مصيبتها و اعظم المصايب ناميدهاند، و از روز رحلت رسول خدا (ص) و شهادت اميرمؤمنان (ع) و حضرت زهرا (س) و ساير امامان معصوم (ع) آن روز را بزرگتر دانستهاند. و به گفتهي باقر شريف، آن اندوههاي كمرشكن و مصيبتهاي فراواني را كه امام حسين (ع) در آن لحظات ديد و تحمل كرد هيچ مصلحي در جهان نديد و تحمل نكرد از جمله مصيبتهاي آن روز ميتوان اين مصايب را نام برد:1. منظرهي ديدن زنان حرم و دختران و كودكان معصوم رسول خدا (ص) كه هر لحظه از عزيزي آغشته به خون استقبال ميكردند و با فريادهاي جانسوز و نالههاي جگرخراش خود كه با مشاهدهي آن عزيزان سر ميدادند دل سنگ را آب ميكردند. سيد حيدر حلي گويد:له الله مفطور من الصبر قلبه و لو كان من صم الصفا لتفطراو سيد بحرالعلوم فرموده: تلك الرزايا لو ان القلب من حجر اصم كان لا دناهن ينفطرو بالاتر از اندوه ديدن آن منظرهها، اندوه سرنوشت آنها در آينده و پس از شهادت آن حضرت بود كه فكر آن امام غيور و باحميت را سخت مضطرب و نگران ميساخت. كه معلوم نبود آن جانوران مسخ شده چه بر سر آن بانوان مطهر و پاك خواهند آورد. به خصوص كه آثار ترس و دلهره و نگراني را در چهرهي بسياري از آن زنان و كودكان مشاهده ميفرمود، و ناچار بود آنها را به صورتهاي گوناگون دلداري داده و به صبر و آرامش دعوت كند و به آينده اميدبخشي اميدوار سازد. 2. فرياد تشنگي كودكان كه برخي از شدت تشنگي بيحال به روي زمين افتاده بودند، و بر طبق برخي روايات به حال غش و مرگ ميافتادند، و به گفتهي محتشم:زان تشنگان هنوز بعيوق ميرسد فرياد العطش ز بيابان كربلابودند ديو و دد همه سيراب و ميمكيد خاتم ز قحط آب سليمان كربلايا به گفتهي آن شاعر ديگر:مگر به كرب و بلا آب قيمت جان بود كه از عطش به فلك نالهي يتيمان بودكفن دريغ مگر بود بهر شاه شهيد كه تا سه روز تنش روي خاك عريان بودگلوي جمله تر از آب خوشگوار فرات به حلق خشك علياصغر آب پيكان بودز آب و نان همه سير و ز كربلا تا شام سكينه تشنهي آب و گرسنه نان بودو در جايي كه كار تشنگي خود امام (ع) به حدي رسيد كه بنابر آن روايت، جبرئيل براي آدم ابوالبشر وضع حال آن حضرت را در روز عاشوار نقل كرده و ميگويد: «لو تراه يا آدم و هو يقول: وا عطشاه وا قلة ناصراه، حتي يحول العطش بينه و بين السماء كالدخان...» يعني؛ اي آدم اگر او را ببيني در حالي كه ميگويد واي از تشنگي، واي از كمي ياور، تا آنجا كه تشنگي ميان او و آسمان حايل شود (و چيزي نبيند) جز دود...در اين صورت وضع آن كودكان كمطاقت به خوبي معلوم ميشود.3. مشاهدهي بدنهاي قطعه قطعه و پيكرهاي پر از خون فرزندان و برادران و برادرزادگان و همهي نزديكان و ياران كه در برابر ديدگانش كنار هم چيده شدند، و به هر سو نگاه ميكند يك يا چند جنازهي به خون خفته را ميبيند.4. دوري و جدايي از همهي آن ياران باوفا و جوانان جانباخته، و فداكار كه در روي زمين مانندي نداشتند و آن همه فداكاري و ايثار كردند و اكنون همگان رفته و او را تنها گذارده بودند، و از آن يك مشت زن و بچه و عزيزان بجا مانده كه تا لحظاتي ديگر از آنها نيز جدا خواهد شد، و به گفتهي آن شاعر عرب:يقولون ان الموت صعب علي الفتي مفارقة الاحباب و الله اصعبآري هيچ كس نميتواند آن همه مصايب و بلاها را جز با ايمان به خدا و توكل و توجه به او تحمل كند، و براستي تنها وسيلهي آرامبخش در اين گونه صحنهها ياد خدا و توجه به او است.