Get Mystery Box with random crypto!

#کارۆ(۲) مینا چه کم داشت از رفاه و محبت و احترام ، نمی دانم... | مهاباد نگاشت

#کارۆ(۲)
مینا چه کم داشت از رفاه و محبت و احترام ، نمی دانم...مینا چرا تن خود را سپرد به جوانکی کوچکتر از خودش ، نمی دانم...مینا چرا خوشی زیر دل اش را زد ، نمی دانم...اما میدانم که کارو دفن شد در خودش...به خصوص روزی که شنید جوانک فیلمی کوتاه از خود و مینا را برای یکی بلوتوث کرده بود و آن فیلم دست به دست شده بود....کوبرا خانم تاب و تحمل نیاورد و دق کرد...مرگی تلخ...مرگی بی نهایت تلخ.... دایی مهربان کارو هم دو سالی بود که بوداق سولتانی شده بود و ننگ این ماجرا را ندید....کارو مغازه اش را با وسایل داخل مغازه حراج کرد و به تهران رفت... کامیل لیسانس اش را نگرفت ... چرا که چوبه اعدام جانش را گرفت..کامیل جوانک را پیدا کرده بود و بیست و یک جای بدن جوانک را با چاقو درانده و پاره کرده بود و چند ماه بعد در صبحی سرد و سوت و کور در زندان مهاباد قصاص شد.....از میدان تجریش تهران که به سمت ولیعصر پایین می آیی ؛ بر نبش خیابانی بزرگ پارکی هست که نگهبانی داشت پیرِ پیرِ پیر.... سر وریشی بلند و دائما سیگار بر لب....و در استخدام شرکتی پیمانکاری متعلق به شهرداری تهران....نام این نگهبان پیر و سیگاری کارو بود.... و شبی سیگار بر لب خوابید و دیگر بیدار نشد و توسط شهرداری در بهشت زهرا دفن شد...در حوالی قبر کوبرا خانم ، بر روی سنگ قبری دیگر ؛ نامی حک شده جوان ناکام کامیل".........." ......................... دوستی تعریف میکرد که در اردوگاه پناهندگان شهر آخن آلمان حدود چهار هزار نفر سالهاست به دلیل نقض پرونده های شان در انتظار اخذ اقامت هستند...و می گفت که همه این افراد مجبور به اشتغال در کارسیاه و پنهان از دید اداره پناهندگان آلمان می باشند...و در میان این چند هزار نفر سه نفرشان بخشی از این قصه بودند.....زنی اشنویه ای که حالا پنجاه سالگی را رد کرده و شبها کنار اتوبان می ایستد و سرویس جنسی میدهد به رانندگان کامیون....مردی حدود هفتاد ساله که در کنار پمپ بنزین ها ، دستمالی بر دست ، شیشه ماشین ها را تمیز می کند و چند سنتی می دهند یا نمی دهند......و زنی که هنوز در چهل و سه سالگی زیباست....او خارج از کمپ کار نمی کند...بلکه شبها به مردان آفریقایی تبار داخل کمپ تن می فروشد و روزها بعد از کشیدن مواد مخدرش می خوابد... و نام اش میناست... مینا در کنار پدر شوهرش................. چه می شد اگر مینا آن خیانت را نمی کرد...؟ چه می شد اگر آن جوانک آن بلوتوث را پخش نمی کرد....؟ . چه می شد های فراوان دیگر.....مهاباد تا دل نجیب تان بخواهد شهر شریف و زیباییست...اما انگار با عشق میانه خوبی ندارد...مگر میشود یک شهر و این همه ناکامی ها و نرسیدن ها و رسیدن هایی اینگونه...؟ نمی دانم..اما در مهاباد عاشق شدن ، چیزیست در مایه های سنگ به کعبه زدن و سنگسار شدن......




https://t.me/mahabadnegasht