Get Mystery Box with random crypto!

اما ته دلم حس کردم ، گوشیو برداشتم و خودش بود اون بالای جای اس | 𝑽𝒖𝒆𝒍𝒗𝒆


اما ته دلم حس کردم ، گوشیو برداشتم و خودش بود
اون بالای جای اسمش نوشته بود N و کنارش عکسش ، قشنگترین عکسی که تا حالا ازش دیدم

شاید ماه ها میشد که از قلب خودم خبری نداشتم
، یدفعه شروع به کوبیدن کرد ، تو چند ثانیه حس کردم داره با چکش میکوبه تو سینم اینقد که ضربان برداشته بود
شاکی شدم که کسخل بتمرگ سرجات آبرومو بردی

نرگس سلامی کرد و نصیحتی کرد و چنتا کرم ریختیم و خندیدیم و یکم حرف زدیم و رفت و باز بلاک کرد
بلاکای بچه گونه ، باباجان اون که جلو منو میگرفت پیام ندم احتیاط از بی احترامی و برخورد بدت بود وگرنه انگار که من اگه بخوام حرف بزنم یا پیام بدم بلاک میتونه جلومو بگیره
خلاصه این بلاکه دیگه جاش زیاد درد نکرد ، فک کنم سِر شدم

یه جا تو فیلم نهنگ عنبر بعد اینکه هر بار رویا از پیش ارژنگ میره ، بعد چند وقت برمیگرده
تهش بعد از سالها وقتی رویا بازم میخوست بره صبر ارژنگ سر میاد و میگه رویا یکمم بمون خب

منم خواستم بگم بمون خب
اما ترسیدم نمونه و ضایعم کنه
گفتم ولش کن خودش اگه دلش با موندن باشه میمونه
صبح دیدم بلاکم کرده

اون وسط پرسید هنوزم عاشقی هنوزم منو آرزو میکنی
جوابشو ندادم
نگفتم امروز اونقد بهت فک کردم که اصلا شاید خودم جذبت کردم
سوالش اشتباه بود ، اگه منو میشناخت همچین چیزی نمیپرسید
انگار که انتظار یه چیزو داشت که تاریخ انقضا داشته باشه
شایدم انتظار داشت عاشقی از سرم پریده باشه تا بتونیم دوست باشیم ، آخه حقیقتا دوستیمون از همون اول نمونه بود و حرف نداشت ، من هیچ وقت کاراشو قضاوت نمیکردم چون میدونستم عاقله و هرکاری کردی بهترین تصمیمی بوده که اون لحظه گرفته ، اونم همیشه هُلم میداد جلو سمت پیشرفت

من سوالی ازش نپرسیدم ، ترسیدم بپرسم ازدواج کردی
حوصله نداشتم دوباره حال خرابی بیاد سراغم و روانم بهم بریزه

دوس داشتم یه بارم بمونه
کنارش خوش گذشت مثل همیشه