Get Mystery Box with random crypto!

از عید دست بی بی درد گرفت چند باری همینجا و اصفهان شهرکرد اهوا | 𝑽𝒖𝒆𝒍𝒗𝒆

از عید دست بی بی درد گرفت چند باری همینجا و اصفهان شهرکرد اهواز بردمش دکتر
پوکی استخوان داره و دستش دو سه ماهیه که از کار افتاده ، اینکه بعدا بهتر بشه یا نه خدا میدونه
این مدت یاد گرفتم برا خودمون غذا درست کنم جارو بکشم و ظرف بشورم

*

گوساله که بدنیا میاد اون شیر اول گاو یه چیز تخمی شبیه سرشیره که خیلیا دوسش دارن اما من حالم ازش بهم میخوره
کله پاچه هم بدم میاد اما بی بی جفتشو دوست داره
تو یه روز همزمان دوتا دیگ بزرگ از اون کله پاچه و سرشیره اومد

*

رفتم آشپزخونه ظرفا رو بشورم تو سینک دو تا قابلمه از اون غذاها بود
مشغول شستن شدم ، از خودم و دستام چندشم میشد همه پیرهن شلوارم خیس شد ، گوشی زنگ خورد ، رئیس اداره بود ، بعد از احوالپرسی گفت جناب مهندس یه مناقصه داریم میخوام ازتون دعوت کنم شما هم پیشنهاد قیمت بدید بغیر از شما به هیچکس نگفتم
به دیگ نگاه میکردم و سُم بز که تو دیگ بود و اسکاچی که تو دستم بود و مهنددس مهندسی که پشت گوشی میشنیدم