Get Mystery Box with random crypto!

به عنوان حق السکوت ازش باج بگیره و این وسط همه سعی میکردن من | 𝑽𝒖𝒆𝒍𝒗𝒆

به عنوان حق السکوت ازش باج بگیره
و این وسط همه سعی میکردن من رو به عنوان مجری بکشونن سمت خودشون
چون عملا بعد از گرفتن تاییدیه ها دیگه من صاحب کارم بودم و کسی نمیتونست بدون اجازه من دست به لوله ها بزنه
خب سیل تماس و تهدید و تطمیع و تشویق و تخریب شروع شد و من فقط سعی کردم فاصله بگیرم و سرم به کار خودم باشه اما از یه جایی حس کردم دلم میخواد دهن همه رو سرویس کنم
نشستم فکر کردم نقشه کشیدم و شروع کردم
رفتم سراغ گلخونه ها و تحریکشون کردم که نماینده نمیذاره کار کنم اونام جمع شدن و رفتن فرمانداری دادگستری روزنامه حراست استانداری و همه جا از نماینده بد گفتن و تو بوق و کرنا پخش کردن و خیلی خبرش پیچید از اونطرف به نماینده رسوندم میخوام لوله ها رو واست کار کنم اما گلخونه ها نمیذارن و نماینده چنتا ماشین پلیس و احضاریه فرستاد سراغ گلخونه ها و انداختمشون به جون هم
به یه نفر تو اداره پول دادم که اخبار بهم برسونه ، متوجه شدم رئیس اداره شهر رفته اهواز ، پشت سرش رفتم اهواز ، اول رفتم بازرسی و فهمیدم رئیس داره میاد با رئیس اهواز توافق کنه که تحت هیچ شرایطی به گلخونه ها لوله ندن و پیش نیازش اینه قرارداد منو باطل کنن، منم رفتم پیش معاون اهواز که از لحاظ رتبه برابر با رئیس شهره ، این معاون از قبل چند باری گفته بود بیا توافق کنیم و نذاریم کِش پیدا کنه رفتم پیشش و گفتم الان طرف من تویی ؟ یعنی هر حرفی بزنم به شما ، شما تصمیم گیر نهایی هستی ؟ حسابی بادش کردم اونم گفت بله اینجا من همه کارم ، گفتم باشه پس جناب فلانی رئیس اداره شهر اتاق کناریه بهش بگو بیاد تا جلو چشمش با هم توافق کنیم اونم زنگ زد و رئیس ۵ دیقه بعد اومد جلو چشمش گفتم من میخوام لوله ها رو کار کنم اصن پول هم نمیخوام ، این به صرفه و صلاح اداره و دولتم هست ، دست کردم تو کیفم یه تعهد محضری هم که آماده کرده بودم درآوردم گذاشتم رو میز معاون گفتم بفرما ، معاون هم نیشش باز شد گفت خیلی عالیه ، من از قبل از طریق بازرسی میدونستم رئیس با رئیس اهواز توافق کردن که کار انجام نشه و همینم شد رئیس اداره شهر با تته پته گفت من نمیخوام کار رو انجام بدم ، معاونم نگاه من کرد منم سریع صدا معاونو پخش کردم که ۵دیقه قبل گفت رئیس اداره هیچکاره اس و من همه کاره ام
جفتش رفیق چن ساله بودن اما یکیش مجبور بود جلو اون یکی کوتاه بیاد یه محیط عصبی براشون درست کردم و زدم بیرون برگشتم شهر و رفتم پیش مسئول فنی اداره گفتم میخوام لوله ها ببرم گلخونه ها کار کنم اول هم گلخونه باباتو راه میندازم اما قبلش صورت وضعیت این کارمو که گرو نگه داشتی و ناظرم دوستته باید برام امضا کنین راضی شد و امضا کرد و صورت وضعیت از دستشون خارج کردم سریع رفتم پیش معاون اداره گفتم لوله ها میخوام ببرم باغا شما کار کنم اما مسئول فنی اداره نمیذاره پا شد رفت پیشش و دعوا که نزدیک بود بزن بزن بشه اونا رو هم انداختم به جون هم پاشدم رفتم اهواز ، تو این مدت چند ماهه با یکی مسئولای دیگه اداره تو اهواز آشنا شدم رفتم پیشش توضیح دادم گفت تا رضایتت جلب نکنن هیچ کار نمیتونن کن و ترس دارن معاون اداره اهواز زنگید که کجایی گفتم همینجا تو ساختمون گفت بیا اتاقم رفتم دیدم اصرار و خواهش که کنار بکش ، گفتم من الان پیش خانم زنگنه بودم ، اسم خانم زنگنه که آوردم فهمید دیگه اصرار بی فایده اس
زدم بیرون و رفتم پیش رئیس اداره اهواز که به اسم بدهی اداره قرار بود ۷۰۰ متر از لوله های همین کار الانیم رو بدزده ، خودمو معرفی کردم و کار رو توضیح دادم و خواستم تهدیدش کنم بگم میدونم میخوای لوله ها رو بدزدی و کلی وویس وصدا دارم که مسئول فنی اداره میگه لوله ها رو تو میبری اما اون پیش دستی کرد و نذاشت حرفمو بزنم
گفت ببین مهندس شما جوونی و میخوای کلی در آینده با ما کار کنی
کلی اداره رو به هم ریختی و الان دیگه همه ازت میترسن
اینکه ازت میترسن باعث میشه دیگه دلشون نخواد باهات کار کنن
دزد عاقلی بود و حس کردم بیشتر از تهدید کردنش به رابطه باهاش نیاز دارم ، وگرنه اگه بگم دزدی فوقش حاشا میکنه که نه مال من نیست بعدم میره از یه کار دیگه میدزده
سعی کردم لااقل حالا که اینجام بی نتیجه و بی فایده از اتاقش نزنم بیرون ، گفتم پس قائله ای که بچه ها شما شروع کردن رو من تموم میکنم اما تو کار بعدی باید خارج از روال برام جبران کنن
قبول کرد و زدم بیرون و برگشتم شهر
صبحش رئیس شهر زنگید بیا اداره رفتم پیشش گفت قول میدم تو اولین کار برات جبران کنم هم اون یکی کار رو تمیز و سریع به سرانجام رسوندی هم معلوم شد توانشو داری همه رو به هم بریزی و خیلی خوشم اومده
دست دادیم و پاشدم زدم بیرون