شعر و ادب منصور قادری زنوز

2022-05-22 10:33:11 مگذار که غصه در میانت گیرد
یا وسوسه‌های این جهانت گیرد

رو شربت عشق در دهان نه شب و روز
زان پیش که حکم حق دهانت گیرد

#مولانای_جان باز کردن / نظر دهید

2022-05-22 06:26:31 ال چورکی و ختاب
گوزل درق کندی
پیچ دامجی فیه


یادیمدادی آنام چورک یاپاندا

داغ تندیرده الی،اوزی یاناندا

اورگیم قان اولور،یادا دوشنده

زحمتکش آنالار یادا دوشنده

#منصور_قادری_زنوز

@mansour_ghaderi_zenouz
شعر و ادب زنوز باز کردن / نظر دهید

2022-05-22 06:23:22
چه زیبا گفت فروغ فرخزاد :

اگر مستضعفی ديدی ،
ولي از نان امروزت

به او چيزی نبخشيدی ،
به انسان بودنت شک کن!

اگر چادر به سر داری ،
ولي از زير آن چادر

به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن!

اگر قاری قرآنی ،
ولي در درکِ آياتش

دچارِ شک و ترديدی ،
به انسان بودنت شک کن!

اگر گفتی خدا ترسي ،
ولي از ترس اموالت

تمام شب نخوابيدي ،
به انسان بودنت شک کن!

اگر هر ساله در حجّي ،
ولي از حال همنوعت

سوالي هم نپرسيدي ،
به انسان بودنت شک کن!

اگر مرگِ کسی ديدي ،
ولي قدرِ سَري سوزن

ز جاي خود نجنبيدي ،
به انسان بودنت شک کن .

@mansour_ghaderi_zenouz
#شعروادب #زنوز باز کردن / نظر دهید

2022-05-20 23:26:37 خدایا

صبحِ را شور انگیز ،‌چون گلستان بده
سماوری جوشان ، با قند و قندان بده

صبحانه ای از روزی ی حلال و نانِ داغ
برای تندرستی گردو ‌و پنیرِ لیقوان بده

حذف کن باطل و افسردگی از دل های ما
یک تنی سالم ، با چهره ای خندان بده

باغِ دل را شاد و لبریز از عشق کن
صلاحت هر چه باشد ، ما را آن بده

#منصور_قادری_زنوز

سلام‌ صبحتون به خیر و در پناه خدا

@mansour_ghaderi_zenouz
شعر و ادب زنوز
‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌ ‌ باز کردن / نظر دهید

2022-05-20 23:24:47 چشم اندازی از طبیعت زیبا و بهاری #زنوز



یازدا نه گویچکدی « زنوز»سنین گوزل باغلارون

گول آچیب آغاشلار،گویچکلنیب یاشیل باغلارون

#منصور_قادری_زنوز

@mansour_ghaderi_zenouz
#شعروادب #زنوز باز کردن / نظر دهید

2022-05-20 21:05:40
اونو وب گئدنی یادیما سالما
کوٌورلدیر آنیلار یادا دوشنده
سندن آیریلانین یانیندا قالما
یاخلاشماز، جانینا قادا دوشنده

خاطرات دفترین وور قولتوغونا
گئد، دیزینده حَلَه قووت وار ایکن
بیرده گِری باخما گوٌز ووردوغونا
دوٌنمه‌سه اولورسان گوٌزونده دیکَن*

اَکمه محببتی چوٌله باییرا
سونرا یالوارارسان یاغیش، بولوتا
سئونی سئوندن هر کس آییرا
سانماسین ائل ایچره کیمسه اونوتا

بیر داملا گوٌز یاشی بیر قیویلجیم‌دیر
یاندیرار دویقولار اورمانین یاخار
خمار گوٌز باغیشی بیر ایلدیریم‌دیر
بیر چاخار، بیر شاخار، سیل اولوب آخار

کونلوم ائوی دوستاق اولماز کیمسه‌یه
اوردا آزادلیغین بایراغی اسیر
چوخ چالیشدیم مندن بیری کوسمه‌یه
یالنیز «شافاق» قالدی بو ائلده اسیر

دیکن : تیکان

#شافاق
استاد حسین کارکن #زنوزی


@mansour_ghaderi_zenouz
#شعروادب #زنوز باز کردن / نظر دهید

2022-05-20 08:40:57 درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت

در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟

من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت

در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟

می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!

#محمد_سلمانی

@mansour_ghaderi_zenouz
#شعروادب #زنوز باز کردن / نظر دهید

2022-05-18 00:47:58 ‍ ‍ ‍ ‍

صبح

بیا آفتابِ دلنوازِ من
به چشمهِ نگاه من

شعاعِ صبح و روشنی
بیا به دیدگانِ من

زلال دیدگانِ تو
به آسمانِ خانه ام
زِ روشنی
چه دلربا شود

مرا نگاهِ عشقِ تو
چه محشری به پا شود

#منصور_قادری_زنوز

#دکلمه #فریماه #شکری

سلام‌صبحتون به خیر و دل انگیزی



@mansour_ghaderi_zenouz
کانال شعر و ادب زنوز باز کردن / نظر دهید

2022-05-18 00:47:38 هله نومید نباشی

هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند
هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
دیوان شمس غزل شماره 765 باز کردن / نظر دهید