Get Mystery Box with random crypto!

سفر به شمال معمولا کسانی سفرنامه می‌نویسند که اهل سفر هستند | یکی بود یکی نبود

سفر به شمال


معمولا کسانی سفرنامه می‌نویسند که اهل سفر هستند و زیاد با سفر می‌روند. گرچه من هیچکدام از اینها نیستم اما به پیشنهاد آقای برمکی سعی کردم یک نیمچه سفرنامه‌ای بنویسیم.

سفر ما به شمال از نیمه‌شب یا اولین ساعات صبح روز ۱۲ خرداد ماه شروع شد. برای پرهیز از گیرافتادن در ترافیکِ چندروز تعطیلی پشت سرهم، ساعت ۲ نیمه شب از شهرضا به سمت استان مازندران حرکت کردیم.

متاسفانه هتلی که نوبت دخترم که پرستار است شده بود (توسط بیمارستان) همین ایام بود وگرنه اصراری برای رفتن به تعطیلات در این ایام نداشتیم.

وقتی کودک کمتر از یکسالی داشته باشی وسائل جانبی او از شیرخشک بگیر تا پوشک و.‌‌.. فضای زیادی از ماشین را می‌گیرد. ما هم بخاطر نوه‌ام جانا که هشت‌ونیم‌ماهه است وسائل زیادی داشتیم و بخاطر مشکل بنزین و... با یک خودرو سفر کردیم.

در طول سفر حوصله‌ی جانا هم سر می‌رفت و مجبور می‌شد به نحوی او را سرگرم کنیم، که همیشه هم موفق نبودیم.

از نزدیکی تهران ترافیک شروع شد اما مداوم نبود، و گاه سبک و سنگین می‌شد. ما از مسیر فیروزکوه رفتیم و برنامه‌ی بلد در مسیریابی بسیار کارآمد و بدرد بخور بود.

حادثه‌ی عجیبی که در یکی از تونل‌ها اتفاق افتاد، ترمز بریدن یک کامیون پُر از سیر بود که شانس آوردیم راننده به سرعت آن به بیرون از تونل هدایتش کرد وگرنه با برخورد کامیون به ده‌ها خودروی سواری یک فاجعه‌ی تونل هم به فجایع بیشمار کشور اضافه می‌شد.

قرار بود سفر ما ۷ یا ۸ ساعت طول بکشد اما بخاطر ترافیک به حدود ۱۲ ساعت رسید.

قبل از رفتن به هتل اُکسین در محمودآباد مازندران ناهار را به رستورانی رفتیم و غذای معروف شمال یعنی اکبرجوجه خوردیم. این غذا یک نصفه مرغ کوچکی است که در روغن یا کره می‌پزد و به دلخواه سس آن هم اضافه می‌شود که ترکیبی از رب انار و چند سبزی محلی است. به‌نظر من برای یکبار خوردن بد نبود.

سپس به هتل اُکسین رفتیم که در حومه محمودآباد است. رزو هتل برای پنج‌نفر با صبحانه انجام شده بود. هتل آپارتمان خوبی بود که در نزدیکی‌اش چند فروشگاه لباس، یک سالن بازی بچه‌ها و یک فروشگاه رفاه بزرگ بود.

بعد از استراحت به بازار محمودآباد رفتیم که فضای دلنشین و صمیمی با فروشگاه‌های سبزی‌های محلی و ماهی و صنایع دستی داشت.

روز بعد به جنگل اهلم در مسیر محمودآباد به نور رفتیم که جایی برای پیک‌نیک داشت.

عصر یه ساحل فریدونکنار رفتیم که چون دیروقت شد فقط توانستیم چند عکس بگیریم. در مسیر برگشت به بازار ماهی فریدونکنار سری زدیم که البته در آن غروب جمعه همه‌ی مغازه‌هایش باز نبود. اما همان مغازه‌های باز هم با ماهی‌های مختلف تازه یا دودی دیدنی بود.

روز بعد در مسیر نور به موزه‌ی دیدی رفتیم که آثاری از هنر معاصر داشت. البته بعضی از آثار هنری با قیمت‌های میلیونی فروخته هم می‌شد. معمولا کسانی که به شمال می‌روند وقتی برای رفتن به موزه نمی‌گذارند اما بنظر من این موزه شیک و باکلاس که ورودی هرنفر هم ۴۰هزارتومان است، بسیار دیدنی است.

عصر به یکی از سواحل محمودآباد رفتیم که فرصتی نه برای شنا، بلکه قدم زدن در آب‌های خط ساحلی بود. تجربه دريا مخصوصا برای بچه‌ها از جمله دختر ده‌ساله‌ی من فراموش نشدنی است.

روز بعد به نمک‌آبرود رفتیم که آنقدر شلوغ و صفها طولانی بود که با بچه‌ی کوچک نتوانستیم در صف بایستیم و برگشتیم.

روز بعد به سمت گیلان حرکت کردیم در لاهیجان از فروشگاه کلوچه نادری خرید کردیم و ناهار خوردیم. چون قصد داشتیم هم به رشت برویم و هم انزلی، اقامتگاهی در بین این دو شهر یعنی خُمام انتخاب کردیم. محلی به نام اقامتگاه بومگردی تِلارخانه‌ی بردبار که حال و هوای خانه‌هاس روستایی گیلان را داشت.

فضایی که به ما دادند یک اتاق، با حمام و دستشویی بود که یک آبدارخانه با ظرفشویی و اجاق‌گاز و یخچال کوچک هم داشت. مهم‌تر از همه کولرگازی اتاق بود که در هوای مرطوب و گرم خیلی به‌درد خورد. هزینه برای ۵ نفر یک شب اقامت ۶۰۰ هزارتومان بود که بنظرم مناسب است. مدیر این اقامتگاه خانمی است که کارآفرین نمونه‌ی استان گیلان هم شده است و در رشته‌ی گردشگری بسیار فعال است.

بعد از گذاشتن وسائل به انزلی و منطقه‌‌ی آزاد آن رفتیم. به ساحل رفتیم با قایق کرایه‌ای دوری زدیم. کرایه قایق دو مسیر داشت، که یکی ۲۰۰ و دیگری ۳۰۰ هزارتومان بود.

برای دیدن آکواریم انزلی فقط دختر کوچکم مشتری بود که من هم همراهش رفتم. بلیط آکواریم برای یک بزرگسال و یک کودک حدود ۲۴۰ هزارتومان شد. ماهی‌های مختلف مخصوصاً برای کودکان تماشایی بود.

.....ادامه دارد