Get Mystery Box with random crypto!

مرثیه

لوگوی کانال تلگرام marsiyeeh — مرثیه م
لوگوی کانال تلگرام marsiyeeh — مرثیه
آدرس کانال: @marsiyeeh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 18.86K
توضیحات از کانال

❁﷽❁
از عناوین جهان "مرثیه خوان" ما را بس...
کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است
♦️ کانال متن روضه باز 👇
@rozeh_1
🔹 ارتباط شاعران با ما 👇
@heydari_am_man
🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات 👇
@navay_roze

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2023-06-29 20:20:20 #حضرت_مسلم

دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی 
عجـب کـردند اهـل کوفـه از مهمان پذیرایی 

همان‌هایی که در این شهر گرداندند رو از من 
فـراز بام‌هــا در چشمشـان گشتـم تمـاشایی 

سـرم را بـرد قاتـل هدیـه از بهــر عبیــدالله 
تنـم در کوچه‌هــا گردیـده گـرم راه‌پیمایـی 

به جسم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم 
نبــودی کوفیــان را بیشتــر از ایـن توانـایی 

رسیـده ضربه‌هــا بـر سینـه و پهلـو و بازویم 
بیا بنگر که مسلم پـای تـا سر گشتـه زهرایی 

از آن ترسم که چـون‌آیـی نبینم ماه رویت را 
ز بس از چشـم گریانـم عطش بگرفته بینایی 

اگر چه رنگ خون زیباست بر روی شهید اما 
تماشا کن که روی من به خون بخشیده زیبایی 

تمـام شب کنـار کوچه‌هـا تنهـا تو را دیدم 
خـدا دانـد نکـردم لحظـه‌ای احساس تنهایی 

بیـا نامـردی و پستـی اهـل کوفــه را بنگـر 
که بهر کشتن یک تن کند شهری صف‌آرایی 

سزد «میثم» به یاد کام عطشان و لب خشکم 
کند تا جان به تن دارد به اشکِ دیده، سقّایی 

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
2.1K views17:20
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:20:20 #حضرت_مسلم

اینان که حرف بیعت با یار میزنند
آخر میان کوچه مرا دار میزنند

اینجا میا که مردم مهمان نوازشان
طفل تو را به لحظه دیدار میزنند

این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترست
یعنی کسی که باشد عزادار میزنند

دیدم برای آمدنت روی اُشتران
چندین هزار نیزه فقط بار میزنند

اینجا برای کشتن طفل سه ساله ات
هر لحظه حرف سیلی و مسمار میزنند

فتوای: خون نسل علی شد حلال را
هر شب به روی مأذنه ها جار میزنند

آقا نیا که آخرش این شور چشم ها
تیری به صحن چشم علمدار میزنند

سر بسته گویمت که پریشان زینبم
حرف از اسیر کوچه و بازار میزنند

می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین
پائین پای نیزه ی تو زار میزنند

این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند
حتی به رأس اصغر تو سنگ میزنند

مهدی نظری

@marsiyeeh
1.6K views17:20
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:20:20 #حضرت_مسلم

آقا سلام می دهم از جان و دل به تو 
تا این که بشنوم «وَ علیک السّلام» را 
آقا کمی اجازه بده درد دل کنم 
امّا خودت بگو که بگویم کدام را؟! 

کوچه به کوچه می روم و گریه می کنم 
از دست بی وفایی این نانجیب ها 
گفتم بیا به کوفه پشیمان شدم حسین 
کوفه میا امام غریب قریب ها! 

این مردمی که بنده ی دینار و درهمند 
یک یک تمام بیعتشان را شکسته اند 
این نان به نرخ روز خوران قسم فروش 
دست مرا ز حیله و نیرنگ بسته اند 

تّجار کوفه فکر ادای نماز شکر 
از بس که کارشان سر و سامان گرفته است 
فهمیدم از شلوغی بازارهای شهر 
کار تمام نیزه فروشان گرفته است 

این جا همه به فکر خرید لوازمند 
اجناسشان شده سپر و خنجر و کمان 
در انتظار روز پذیرایی تواند 
آذین شهرشان شده سرنیزه و سنان 

بازی کودکانه ی اطفالشان شده 
پرتاب سنگ بر نوک نیزه ز روی بام 
وقتی که می خورد به هدف ضربه هایشان 
حس می کنند از این که گرفتند انتقام 

دیدم به دست حرمله تیر سه شعبه ای 
کز دیدنش تنور دلم پر شراره شد 
از هر هزار تیر یکی هم خطا نرفت 
از ضرب شست او جگرم پاره پاره شد 

نقشه برای دخترک تو کشیده اند 
کوفه میا که کوفه پر از قوم کافر است 
در بین هر محله شان هر شبانه روز 
حرف از کنیز بردن و خلخال و معجر است 

محمد فردوسی

@marsiyeeh
1.3K views17:20
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:20:20 #حضرت_مسلم

وقتی نَفَس از سینه بالاتر نیاید
جز هِق‌هِق از این مردِ غمگین بر نیاید

خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا
آنقدر بد دیدم که در باور نیاید

در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم
گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید

سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا
خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید

دیر است اما کاش می‌شد تا عقیله
شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید

بر پُشتِ دستم می‌زنم دیدی چه کردم
هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید

ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست
بی آبروها آبرویم رفت از دست

در کوچه‌ها بر خاکها رویم کشیدند
در را شکستند و به پهلویم کشیدند

در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند
با پا زدنهاشان غرورم را شکستند

از بس که زخمم می‌زدند از حال رفتم
بینِ جماعت بودم و گودال رفتم

عمامه‌ی من را که غارت کرد نامرد
با نیزه‌ای آمد جسارت کرد نامرد

دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد
دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد

طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند
آقا جسارت را به دندانت نبینند

با سنگهای خود سرِ من را شکستند
انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند

ای کاش می‌شد لحظه‌ی آخر  نیاید
یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید

وای از دلِ زینب چه می‌آید سرِ او
وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید

یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم
نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید

بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است
هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید

حسن لطفی

@marsiyeeh
1.1K views17:20
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:20:19 #حضرت_مسلم

از حالِ زار نامه برت حرف می زنند
از این سفیر دربه درت حرف می زنند

در مسجدی که عطر علی می وزد از آن
از بی نمازی پدرت حرف می زنند

نیزه فروش هایِ نظرتنگ ِ چشم شور
ازقد وقامت پسرت حرف می زنند

کاراز بهای گندم ری هم گذشته است
ازقیمتِ سر قمرت حرف می زنند

دیدم کنیزهای دم بخت ِ بی جهاز
از دختران در سفرت حرف می زنند

دیدم که درمحله ی خورجین فروش ها
خولی و شمر پشت سرت حرف می زنند

وحید قاسمی

@marsiyeeh
962 views17:20
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:17:39 #عید_قربان

عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حلۀ احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته
گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید
از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید

شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین
حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغ از الماس در دست پدر برنده تر
ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین
نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید
هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز
از چه کندی می کنی در امر رب العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر

ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل
ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو
پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین
آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین

کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین
تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا
تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین
آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات
تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین
خون تو جاری است در رگ های احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین
تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی
تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای
نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
954 views17:17
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:17:39 #عید_قربان

عید سعید قربان، ز اعیاد مسلمین است
دلهای ما در این روز ،شاد از سرور دین است

خیل خلیلیان را، این موهبت مبارک
محبوس گشته ابلیس، مأیوس در کمین است

از بارگاه ایزد ،قوچ بهشتی آمد
گُل بر منا بپاشید، جبریل در زمین است

والعادیاتِ ضبحاً، فالموریات قَدحا
آن یار بت شکن را ،الطاف حق معین است

پیغام عید اَضحا ،بر پیروان طاها
با جان و دل اطاعت، از ربّ العالمین است

تصویر آن منا را ،بر کربلا کشیدند
چون وعده با خلیل و ،قربانی از حسین است

آداب حجّ اکبر ،با کربلا قبول است
آن کعبه قدس دوّم ،این کعبه بی قرین است

ولی الله کلامی زنجانی

@marsiyeeh
891 views17:17
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:17:39 #عید_قربان

عید قربان است یـا عیـد عنایـات خداست؟
عید عشق و عیـد ایثار و مناجات و دعاست

ذات حق با میهمـانانش گرفتـه جشن عیـد
مرکـز ایـن جشـن نورانـی بیابـان منـاست

هر کجا رو آوریم و هـر طرف چشم افکنیم
خیمـۀ حجـاج بیـت‌الله پیش چشـم ماست

نـور از هر خیمـه می‌تابـد بـه بـام آسمـان
خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست

حاجیـان دارنـد بـر سـر شـوق ذبح گوسفند
قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست

ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف
خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست

جان من قربان آن حاجی کـه زیـر خیمه‌ها
چشم او گریان به یـاد خیمه‌های کربلاست

پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم
ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟

حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال
پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست

این صدای گریۀ مهدی است می‌آید به گوش؛
یا صـدای نالۀ «‌العفـو» ختم‌الانبیـاست؟

نالـۀ جانسـوز «یــااللهِ» ختـم‌المـرسلین
یا صـدای گریـۀ شوق علی مرتضـاست؟

یا امـام مجتبا صـورت نهـاده بـر زمین؛
یـا نـوای آسمـان‌سـوز قتیل نینـواست؟

یکطرف آمـاده ابـراهیم، بـر ذبـح پسـر
یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهـر فداست

جان من قربـان آن حاجی که قربانگاه او
گاه نهـر علقمـه، گـه در کنـار قتلگاست

جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
طفل شیـر و نوجوان و پیرمرد پارساست

حاجیان سر می‌تراشند و عـزیز فـاطمه
در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست

جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
هـم قتیـل‌الاشقیـا و هـم ذبیـحٌ بالقفـاست

جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
سر به نوک نـی، تنش پامـال سمّ اسب هاست

جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون
مـروۀ او قتلگـاه او، صفـا طـشت طـلاست

گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او
گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
905 views17:17
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:17:39 #عید_قربان

عید قربان است و حاجی بره ای قربان کند
یاحسین جانم ؛ سر ناقابلم قربان تو

حاجیان دورِ حرم باشند و مهمان خدا
من ولی از راه دور دل را کنم مهمان تو

حاجیان سر می تراشند یا حسین بن علی
من ولی آماده ام سر را کنم قربان تو

حاجیان شادند و از اعمال توبه در حرم
من دلم خوش کرده ام بر تربت ایوان تو

جان من دستم بگیر جایی بده درکوی خویش
عبد بدکارم ولیکن دستِ من دامان تو.

اربعین راهم بده در کربلایت یا حسین
چون دلم خونین زهجرت دیده ام گریان تو

بس گناهانم زیاد است رو به تو آورده ام
حاجتم ده تا نمردم از غم هجران تو

رضا ترابی گیلده

@marsiyeeh
882 views17:17
باز کردن / نظر دهید
2023-06-29 20:17:39 #عید_قربان

کویرخشک حجازاست وسرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست

به هــر کــه می نگـرم در لباس احرامش
دلش به جانب کعبه است؛رو به سوی خداست

یکی بــه جانــب مسلخ بـــرای قربانــی
یکــی روانــه بــه دنبــال یوســف زهـــراست

یکی بهشت خـدا را بـه چشم خود دیده
یکــی بــه یــاد جهنــم ز تـــابش گرمـــاست

یکی بــه خیمــه نــدای الهــی العفوش
یکی دو دیده‌‌اش ازاشک شوق چون دریاست

یکی بـه امـــر خداونـــد ســر تراشیــده
یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست

ســلام بــاد بــر آن مُحـــرم خداجویـــی
که روح بنـدگی از اشـک دیــده‌اش پیــداست

ســلام بــاد بـــر آن کـــاروان صحــراگرد
که لحظـه‌لحظـه بـه دنبـال سیـدالشهداست

ســلام بــاد بــه عبـاس و اکبـر و قاسم
که حـج واجبشــان در زمیـن کــرب‌ و‌ بـلاست

سـلام بـاد بـه اخـلاص و صـدق ابراهیم
که بهـر ذبـح پسـر همچـو کــوه، پابرجــاست

سـلام بـاد بـه ایثـار و عشـق اسمـاعیل
که سر بـه دست پـدر داد و خـویش را آراست

وجـود او همــه تسلیم محض پـا تـا سر
که دست شست زجان و سر و خدارا خواست

کشیــد تیـغ ولـی آن گلــو بریــده نشد
فتــاده بـود بـه حیـرت کـه عیب کــار کجاست

بـه تیـغ گفـت ببــر! تیــغ گفت ابـراهیم!
خـدات گفتـه نبـر! گـر بـرم خطاست خطاست

خلیــل! یــا مرنــی و الجلیـــل ینهانـــی
هوالعزیــز، همانــا کــه حکــم، حکم خداست

چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی
تــو از خـــدا و خداونــد از تــو نیــز رضـــاست

بـه جـای ذبـح پسر ســر ز گوسفند ببر!
که ایــن پســـر پــدر بهتریــن پیمبــر ماست

مبــاد تیغ کشــی بــر گلــوی اسماعیل
به هوش باش که در صلب این پسر زهراست

درست اگــر نگــری در وجــود ایـن فرزند
جمــال نـفس رســول خــدا علــی پیــداست

گــذار خنجــر و دست ذبیح خــود بگشا
کـه ذبــح اعظــم مــا ظهــر روز عاشــوراست

ذبیح مــاست حسینــی که پیکر پاکش
هـزار پـاره ز شمشیــر و تیــغ و تیـر جفـاست

بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین
کـه پیکــرش بـه زمین، سـر به نیزۀ اعداست

ذبیح ماست حسینی که جلوه‌گاه رخش
تنـور و نیــزه و دیـر و درخـت و تشت طلاست

ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر
تمـــام وسعت ملـک خــداش بــزم عـــزاست

سلام خالق وخلقت به خون پاک حسین
کـه زخـم نیـزه و خنجــر بـه پیکــرش زیباست

هــزار مرتبــه شــد کشتــه روز عاشورا
زبس‌که زخم به زخمش رسید ازچپ و راست

گلوی تشنه، سرش را ز تــن جدا کردند
که بهــر داغ لبش چشـم عالمــی دریــاست

به جز ز اشک غمش دل کـجا شود آرام
به غیــر تـربت پاکـش کــدام خـاک،شفاست؟

به یـاد دست علمـدارش آه ماست علم
بـرای آن لـب خشکیـده چشـم مـاسقــاست

به غیــر وجــه خــدا کـل مــن علیها فان
یقین کنیــد همانـا حسیـن، وجــه خـــداست

بـه یـاد خـون گلــوی حسیـن تــا صـف حشــر
سرشک«میثم»اگر خون شودهمیشه رواست

استاد غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
1.0K views17:17
باز کردن / نظر دهید