Get Mystery Box with random crypto!

مرثیه

لوگوی کانال تلگرام marsiyeeh — مرثیه م
لوگوی کانال تلگرام marsiyeeh — مرثیه
آدرس کانال: @marsiyeeh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 18.75K
توضیحات از کانال

❁﷽❁
از عناوین جهان "مرثیه خوان" ما را بس...
کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است
♦️ کانال متن روضه باز 👇
@rozeh_1
🔹 ارتباط شاعران با ما 👇
@heydari_am_man
🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات 👇
@navay_roze

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 8

2023-05-16 23:09:06 #امام_صادق

او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود

نبض ستارگان همه در دستش
افلاک علم، واله و سرمستش

او مردی از تبار پیمبر بود
نقش نگاهش آینه‌پرور بود

چون باغ، علم «علَّم الاسمایش»
می‌ریخت غنچه‌غنچه، ز لب‌هایش

او باغبان باغ معارف بود
محبوب قلب عامی و عارف بود...

دریای غرق موج فضیلت بود
اوج کمال، اوج فضیلت بود

آن مهر ذرّه پرور افلاکی
سرچشمۀ مجاهدت و پاکی

احیاگر معالم قرآن بود
بر پیکر شریعت ما جان بود

تجدید کرد سنّت جدّش را
نشناختند حرمت و حدّش را

روزی که زهر زد به دلش آتش
منصور زد در آب و گلش آتش

شوق سفر به عالم دیگر داشت
دل‌تنگ بود و دیدۀ سوی در داشت

هنگام پر گشودن و رفتن بود
پرواز روح از قفس تن بود

احضار کرد جملۀ خویشان را
شیرازه بست جمع پریشان را

چون دید اهل‌بیت همه جمع‌اند
پروانگان شیفتۀ شمع‌اند

مثل همیشه دغدغه‌اش دین بود
در واپسین نفس سخنش این بود:

هر کس سبک شمرد نمازش را
نشناخته‌ست گوهر رازش را

در سایه‌سار چتر شفاعت نیست
با او شمیم و عطر شفاعت نیست

چون کعبه‌ای که قبله‌نما دارد
ای عاشقان بهشت بها دارد

گفت این حدیث و هدیه به جانان داد
ذکر نماز روی لبش... جان داد

فردا چه می‌دهیم جوابش را؟
وقتی حدیث روشن و نابش را-

دادیم ما به دست فراموشی
دست سکوت و سایۀ خاموشی

او رفت و ماند مکتب او تنها
ماندیم ما و مرثیه خواندن‌ها

آن مکتبی که هست جهان‌افروز
از تربتش غریب‌تر است امروز

«قالَ الامام صادقِ» ما کم شد
دریا بدل به قطره و شبنم شد

دل‌های مهربان، شده دور از هم
داریم شکوه وقت عبور از هم

یاد آن که بود، مسجد ما سنگر
صحن و رواق آن، همه روشنگر

مسجد، به چلچراغ مزین شد
محراب، مثل آینه روشن شد!

اما نماز چشم به در مانده
نخلی در انتظار ثمر مانده

مسجد گرفته گرد ملال امروز
محزون شده صدای بلال امروز

مسجد پر از جماعت کم‌رنگ است
گلدسته رنگ باخته، غم رنگ است

از بس که دل ز دایره بیرون شد
اشک کبوتران حرم خون شد

در آن حرم که شمع و چراغی نیست
یک لاله بی‌نشانی داغی نیست

دل‌ها در آرزوی بقیع او
پر می‌کشد به سوی بقیع او...

سوی بقیع، باغ گل یاسین
آنجا که دیده داغ گل یاسین

آنجا که اشک ماه سرازیر است
آنجا که پشت پنجره دلگیر است

محمدجواد غفورزاده

@marsiyeeh
1.3K views20:09
باز کردن / نظر دهید
2023-05-14 13:54:15 #امام_صادق

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است

دست بسته،مو پریشان،صورتش خاکی شده
با دلی پر غصه یاد کربلا افتاده است

دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است

باز هم او مرد بود و هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است

درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است

بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است

بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است

قاسم نعمتی

@marsiyeeh
1.6K views10:54
باز کردن / نظر دهید
2023-05-14 13:54:15 #امام_صادق

صاحب رَافت وُ رفتارْ اباعبدالله
پدرِ مکتبِ ایثار اباعبـدالله

نَبَوی مَسلَک و زهرا صفت وُ مولا خُو
روحِ صدق وُ سخنِ یار اباعبدالله

وارثِ کرب وُبلا باعث وُ بانیِّ وِلا
بیرقَت پرچم سالار اباعبدالله

تو که از نَسل حسین وُ حَسنی یاصادق
خوانده ای مَدح علمدار اباعبدالله

حضرت شیخ الائمّه پسرِ فاطمه ای
چاره یِ دردِ گرفتار اباعبدالله

نوه ات والیَّ طوس است وُ هوایِ پابوس
کرده این عاشقِ تو زار اباعبدالله

ذاکر شاه وَفا تذکِرِه می خواهم با
ذکرِ تو از شَهِ دربار اباعبدالله

تو که با روضه ی ِشاهِ شهدا مانوسی
کُنیه اَت اعظمُ الاذکار اباعبدالله

جمعه ها دیده به راهِ دلبرم می دوزی
بینِ هر ندبه زَدی جار اباعبدالله

حسین ایمانی

@marsiyeeh
1.4K views10:54
باز کردن / نظر دهید
2023-05-14 13:54:15 #امام_صادق

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده
بوی دود است که در بیت ولا پیچیده

عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند
باز هم، همهمه در کوچه ما پیچیده

آن طرف نعره شیطانیِ« آتش بزنید»
این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده

خلوت پیرترین مرد مناجات شکست
حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده

چکمه از پای درآرید حرم محترم است
عطرِ سجاده آقا کفِ پا پیچیده

آبرو دارد وپیراهنِ او را نکشید
پیرمرد است به پاهاش رَدا پیچیده

دور تادور گلویش شده زخمی بس کن
خُب! ببین گوشه عمامه کجا پیچیده

بین درگاهی خانه نفسش بَند آمد
گوئیا زمزمه فضه بیا پیچیده

شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت
چه صداهاست که در کرببلا پیچیده

دختری داد زد عمه عموعباس کجاست؟
به پرو پای همه شمر چرا پیچیده؟

هر چه سر بود که اینان همه بر نیزه زدند
پس چرا حرمله دور شهدا پیچیده؟

یک نفرنیست بگیرد جلوی چشم رباب
یک سری را به سرِ نیزه جدا پیچیده

 قاسم نعمتی

@marsiyeeh
1.2K views10:54
باز کردن / نظر دهید
2023-05-14 13:54:15 #امام_صادق

مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد
میان راه،تن تو بی اختیار بیفتد

تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند
که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد

دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست
اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد

توقع اثری غیر آبله نتوان داشت
مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد

چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و 
چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد

اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت
ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد

هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاریست
که آفتاب ،محال است در حصار بیفتد

علی اکبر لطیفیان

@marsiyeeh
1.1K views10:54
باز کردن / نظر دهید
2023-05-14 13:54:14 #امام_صادق

آقا تورا چون حیدر کرار بردند
در پیش چشم بچه های زار بردند

تو آنهمه شاگرد داری پس کجایند!
آقا چه شد آنشب تورا بی یار بردند؟

این اولین باری نبود اینطور رفتید
آقا شمارا اینچنین بسیار بردند

وقتی شما فرزند ابراهیم هستی
قطعاً شمارا ازمیان نار بردند

آنشب میان کوچه ها باگریه گفتی
که عمه جان را هم سربازار بردند

یاد رقیه کردی آنجاکه شمارا
پای برهنه از میان خار بردند

این ظاهر درهم خودش می گوید آقا
حتما شمارا از سر اجبار بردند

سخت است اما آخرش تابوتتان را
آقاهزاران شیعه در انظار بردند

مهدی نظری

@marsiyeeh
1.0K views10:54
باز کردن / نظر دهید
2023-05-14 12:04:21
|﷽|
مراسم عزاداری شهادت شیخ الائمه، حضرت امام صادق علیه السلام

سلسله جلسات هفتگی، سخنرانی استاد
حاج مهدی توکلی
ذکر مصیبت
حاج حامد خمسه

چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ماه

از نماز مغرب و عشاء

خیابان سهروردی جنوبی، خیابان ملک، خیابان یوسفیان

هیئت محبین الائمه علیهم السلام

جهت عضویت در کانال اطلاع رسانی هیئت محبین الائمه علیهم السلام بر روی لینک زیر کلیک فرمایید

https://t.me/mohebin31
841 views09:04
باز کردن / نظر دهید
2023-05-13 23:31:25 #امام_صادق

دم آخر به برم زود بیا مادرجان
تا کنم سفره دل پیش تو وا مادرجان

همه اعضای تنم مثل تنت آب شده
بین بستر بنگر حال مرا مادرجان

سوخت چون خانه تو خانه و کاشانه من
میزدم در وسط شعله صدا مادرجان

سوختن ارثیه مادری ماست ولی
صورت حور کجا شعله کجا مادرجان

نه فقط آن شب و نه آن صحنه، خدا میداند
روضه خوان تو شدم در همه جا مادرجان

یاد کردم ز کتک خوردن تو ،تا گفتند
میزدند پیرزنی را زجفا مادرجان

گفته بودم به همه مادر مارا کشتند
قنفذ و ضرب غلافش به خدا مادر جان

گفته بودم به همه بعد پییمبر شده بود
کار تو گریه به هر صبح و مسا مادرجان

گفته بودم به همه رکن تو را بشکستند
با همان ضرب در و ضربه پا مادرجان

گفته بودم به سرت پارچه ای می بستی
بعد از آن واقعه کوچه چرا مادرجان

گفته بودم به همه ناحلة الجسم شدی
شبهی ماند فقط از تو به جا مادرجان

گفته بودم به همه مادر ما غش میکرد
دم به دم بود چنین حال شما مادرجان

گفته بودم که شکست و به روی خاک افتاد
گوشوار تو زسیلی جفا مادر جان

گفته بودم که از آن هیزم نیم سوخته، هست
نزد ما ،تا برسد مهدی ما مادر جان

محمد مبشری

@marsiyeeh
1.3K views20:31
باز کردن / نظر دهید
2023-05-13 23:31:25 #امام_صادق

تا که از آه سخن روی لبان می آید
باز هم حرف مدینه به میان می آید
تا که حرف از گل یاسی به زبان می آید
مهربان بانوی جنت نگران می آید

اشک از چشمه ی کوثر به زمین می ریزد
خاک از حرمت دلدار ز جا بر خیزد

قرن ها هست که ما داغ شقایق داریم
این چه امری است که از جانب خالق داریم
لطف یار است اگر یک دل عاشق داریم
همه از مرحمت حضرت صادق داریم

دین ما گر چه همان هدیه ی پبغمبری است
مُهرِ بر روی جبین و دل ما جعفری است

دلبری کز سخنش قفل دل ما وا شد
صد هزاران چو مسیح از دم او احیا شد
عشق ایجاد شد و غنچه و گل زیبا شد
دل بر او دادن ما روز ازل امضا شد

شکر خالق که شدیم از قِبَلِ او لایق
بشنویم از همه سو جمله ی قال الصادق

به خدا بی رخ او چشمه ی خورشید نبود
مهر و مهتاب نه و زهره و ناهید نبود
عارفان را به وصال این همه امید نبود
دین احمد پس از او زنده و جاوید نبود

آیه های سخنش جلوه ی قرآن دارد
ز حدیث لب او دیده چو باران دارد

عاقبت بر سر قتلش به جگر خون آمد
زهرِ منصور دوانیقی ملعون آمد
تا که افتاد زمین اشک چو جیحون آمد
مادر او ز جنان با دل محزون آمد

جسم آغشته به زهرش چو به بستر افتاد
گویی از غربت او عشق مکرر افتاد

او نیاورد دمی جز به خدا روی نیاز
وقت جان دادن اگر هر دو لبانش شده باز
لحظه ی آخر خود کرد سفارش به نماز
بود از داغ حسین یکسره در سوز و گداز

روضه بر جد غریبش همه دم می خوانده
اشک خون بهر غریبی حسین افشانده

گر چه در ظاهرش از زهر جفا جان داده
می توان گفت که از عشق خدا جان داده
یا که از داغ شه کرببلا جان داده
وز غم مادر و آن کوی بلا جان داده

هر چه بود این همه اندوه شده قاتل او
شعله ای گشته و آتش زده جان و دل او

به گمانم دم آخر که در آن بستر بود
ضجه و ناله کنان در بر او مادر بود
بس که در غربت و بی همره و بی یاور بود
یاد اندوه شه بی کفن و بی سر بود

او که هر صبح و مسا ذکر حسین بر لب داشت
دم آخر به دلش داغ غم زینب داشت

محمد مبشری

@marsiyeeh
1.1K views20:31
باز کردن / نظر دهید
2023-05-13 23:31:25 #امام_صادق

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده
بوی دود است که در بیت ولا پیچیده

عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند
باز هم، همهمه در کوچه ما پیچیده

آن طرف نعره شیطانیِ« آتش بزنید»
این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده

خلوت پیرترین مرد مناجات شکست
حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده

چکمه از پای درآرید حرم محترم است
عطرِ سجاده آقا کفِ پا پیچیده

آبرو دارد وپیراهنِ او را نکشید
پیرمرد است به پاهاش رَدا پیچیده

دور تادور گلویش شده زخمی بس کن
خُب! ببین گوشة عمامه کجا پیچیده

بین درگاهی خانه نفسش بَند آمد
گوئیا زمزمة فضه بیا پیچیده

شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت
چه صداهاست که در کرببلا پیچیده

دختری داد زد عمه عموعباس کجاست؟
به پرو پای همه شمر چرا پیچیده؟

هر چه سر بود که اینان همه بر نیزه زدند
پس چرا حرمله دور شهدا پیچیده؟

یک نفرنیست بگیرد جلوی چشم رباب
یک سری را به سرِ نیزه جدا پیچیده

قاسم نعمتی

@marsiyeeh
908 views20:31
باز کردن / نظر دهید