Get Mystery Box with random crypto!

#طعم_لبهای_سرخ_تو #پارت۹ #نویسنده‌مریم‌نوری هرگونه کپی برداری | ⁦♥️⁩رمان های عاشقانه⁦♥️⁩

#طعم_لبهای_سرخ_تو
#پارت۹
#نویسنده‌مریم‌نوری

هرگونه کپی برداری ممنوع و پیگردقانونی دارد.
..
واقعا نمیتونستم درکش کنم مگه چندسالش بود که انقد بی پروا حرف میزد و دلربایی میکرد، کی این چیزا رو یاد گرفته بود؟ همخوابی با یکی دیگه؟؟؟ حتی اگه دلم براش نمیلرزید فکر اینکه بایکی دیگه بخوابه عذاب اور بود چون من میدونستم مردا چه جونورایی هستن و بهش رحم نمیکنن و ممکنه این فرشته ی کوچولو رو طوری عذابش بدن که چیزی ازش نمونه و روح و جانش به یغما بره...
برای اینکه کمی از زیر زبونش حرف بکشم گفتم: تاحالا باکسی خوابیدی؟ که انقد با اب و تاب ازش حرف میزنی؟
-اگه بگم اره ناراحت میشی؟
-ناراحت که چی بگم...یکم مِن مِن کردمو گفتم: میخوام بدونم...
-نه من تاحالا باکسی نخوابیدم چرا شیطنت کردم..چشمکی زدو گفت: ولی میخوام اولین بار رو باتو تجربه کنم..به سمتم نزدیک شد و گفت: خیلی جذابی دکی جون..توهمون مستی و حال خرابی هنوزم طعم لبهات زیر دندونمه..
از خجالت سرخ شدم و اصلا فکرشو نمیکردم اینطور بهم یدستی بزنه و غرورمو له کنه که گفت: خجالت نداره برای همه لازمه دکی جون..انقد پاستوریزه نباش باوو..من میخوام برای تو باشم تاهروقت که بخوای..
برای اینکه حرفو عوض کنم گفتم: خانوادت ازاینکه اینطور با غریبه ها مسافرت بری مشکل ندارن؟ چرا انقد شما...
پرید توحرفمو و تویه حرکت گونمو بوسید و گفت: ول کن دکتر جون..خونواده کیلویی چند خودتو عشقه..
گرمی بوسه ای که زد کل وجودمو به اتیش کشید و برای به اغوش کشیدنش حریصتر شدم..زیر چشمی نگاش کردمو گفتم: نمیدونم چرا بهت...
با ذوق زدگی دستاشو بهم کوبید و گفت: اخ جون بهم علاقه مند شدی، عاشقم شدی اره؟
-نه..میخواستم بگم بهت اعتماد ندارم..
هیجانش خوابید و گفت: اعتماد؟ به حرفام؟ یعنی چی؟ خیلی بی ذوقی بخدا..
سکوت کردمو و خودمو به نشنیدن زدم که روشو ازم برگردوند و گفت: من میخوابم رسیدیم صدام کن..