كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ، رنج به خود حوالت نكرد. مثال ديگ | مهر استاد
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ، رنج به خود حوالت نكرد. مثال ديگر اين را، آنچه در حقّ بيگانگان بود از شراب قطيعه گفت: وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً ...، آنچه در حقّ دوستان بود، گفت از كأس خاصّ من است كه: وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً ، چنان است كه حق تعالى گفت: بنده من! كار تو به تو برنيايد بى معاونت من، از آن بهرى بر تو نوشتم و آنچه اصل است بر خود نوشتم: كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ...، روزه خاصّ مراست : الصوم لي و انا اجزي به، رحمت خاصّ تو راست، وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ [فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ ] آنچه خاصّ مراست بر تو نوشتم، و آنچه خاصّ تو راست بر خود نوشتم. كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ، آنچه من بر تو نوشتم از روزه تو را برنجاند و تنت ضعيف كند، آنچه من بر خود نوشتم مرا نقصان نكند، تو با ضعف و حاجتت به حصّه خود من با استغنا و قدرتم به حصّه خود وفا بكنم ! نويسندگان چهاراند، يكى قلم است: ن وَ الْقَلَمِ ، دوم : سفره اند، فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ - الى قوله: بِأَيْدِي سَفَرَةٍ . سيم ، حفظه اند: وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ - الاية. چهارم حق است- جلّ جلاله: كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ قلم احوال تو نوشت، سفره ارزاق تو نوشت، حفظه اعمال تو نوشت، رحمت بر تو جبّار تو نوشت، چنان است كه حق تعالى گفت آنچه قلم نوشت محو كنم: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ ...، و آنچه سفره نوشتند بدل كنم: وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ ، و آنچه حفظه نوشتند مبدّل كنم: فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ ...، آنچه من بر خود نوشتم كس آن را محو و بدل نكند: ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَ ...، لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ.