Get Mystery Box with random crypto!

مجله هنری مـیم🍃

لوگوی کانال تلگرام miimmagazine — مجله هنری مـیم🍃 م
لوگوی کانال تلگرام miimmagazine — مجله هنری مـیم🍃
آدرس کانال: @miimmagazine
دسته بندی ها: روانشناسی
زبان: فارسی
مشترکین: 13.25K
توضیحات از کانال

مجله هنری مــ‌ـیـم 🍃
همنشینی شعر و تصویر . .
صفحه اینستاگرام ما 👇🏻
https://www.instagram.com/miimmagazine

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2023-02-03 13:46:07
@miimmagazine | مجله هنری ميم
598 views10:46
باز کردن / نظر دهید
2023-01-31 11:29:39 @arezuhj
660 viewsedited  08:29
باز کردن / نظر دهید
2022-10-24 12:06:06 اگه فردایی باشه من باتو میسازم
@arezuhj
3.4K views09:06
باز کردن / نظر دهید
2022-09-20 21:16:29 مثل آهنگ خارجیایی که دوسشون داشتم اما معنیشونو نمی‌دونستم بودی برام، مثل وصله‌ی ناجور زندگی. آقاجون که هروقت با عزیز حرفش می‌شد می‌گفت: یه عمر گذشته اما هنوزم وصله‌ی ناجوری، هنوزم مثل همون روزایی و عوض نشدی...
نمی‌دونم اون روزا عزیز چجوری بود اما شبیه تو بود گمونم، دوس داشتنش قطع و وصل می‌شد، رفت و آمد داشت،
کم و زیاد داشت!
وصله‌ی ناجور بودی اما ناجور بودنتم قشنگ بود، میومدی بهم، قَدِت به قَدَم، وَزنِت به وَزنَم، رنگِ چشات به رنگِ چشام اما دنیات... دنیات، رنگ دنیای من نبود، من می‌گفتم آبی تو می‌گفتی سیاه، من می‌گفتم دیوونه بازی تو می‌گفتی عاقل بودن، هی من می‌گفتم، هی تو میگفتی. انقدر گفتم و گفتی تا یه روز که آقاجون با عزیز دعواش شده بود و با بغض نگام کرد، تنم لرزید، یهو گفت: جایی که فهمیدی یکی وصله‌ی ناجور زندگیته ول کن برو، آدمارو به امید عوض شدنشون نمی‌شه نگه داشت،
نمی‌شه چون نه عوض می‌شن و نه انصافه عوضشون کنی،
با هیچ‌کس به امید عوض شدنش نمون باباجان، منو عزیزت وقتی ازدواج کردیم خیلی بهم میومدیم اما همه ظاهرمونو میدیدن، هیچ‌کس نمی‌دونست از دلِ من تا دلِ عزیزت چقدر فاصله‌ست، فاصله‌ای که هیچ‌وقت پر نشد! واسه من دیگه دیره این حرفا ولی تو که اول راهی، هرجا فهمیدی دل و دنیاتون دوره ول کن برو دختر، ول کن برو...
آقاجون راست می‌گفت، من نمی‌تونستم عوضت کنم تا بشی وصله‌ی جور زندگیم، نمی‌تونستم چون دنیات به دنیام نمیومد، چون کنار هم بودن آدمایی که دنیاشون مثل هم نیست،  زندگیشونو پشت هاله‌ای از غم حبس می‌کنه...
حالا می‌فهمم
گاهی واقعأ دوست داشتن کافی نیست،
به چیز بیشتری نیازه،
چیزی به اسم هم دنیا بودن...

#نازنين_عابدين_پور

@miimmagazine | مجله هنری ميم
1.7K views18:16
باز کردن / نظر دهید
2022-09-20 16:14:29 من فرار كردن رو خوب بلد بودم، فرار كردن از حقيقت ها، فرار از اينكه كاري كه دارم ميكنم غلطه. هميشه فرار كردم. از اينكه تو موقعيتي باشم كه بخوام تصميم بگيرم فرار كردم، چون كه آدم خودش ميدونه تصميمش چيه وگرنه اين همه درد نميكشيد.
فرار كردم و گفتم هر طور درست تره، هر طور بهتره، هر طور تو فكر ميكني قشنگ تره، هر طور كه تو راضي تر بشي و بعد فرار ميكردم. چون ميترسيدم، از اينكه بهم بگن اشتباه ميكني ميترسيدم، با اينكه خودمم ميدونستم كه دارم اشتباه ميكنم، كه بعد از هر اشتباه هم از خودم فرار كردم و خواستم بهش فكر نكنم، كي ميگه ما از اشتباهاتمون درس ميگيريم؟ ما فقط همون اشتباه ها رو يه جور ديگه تكرار ميكنيم، از يه راه ديگه.
نوشته بود گاهي فرار كردن بهترين راه دوست داشتن بعضي آدم هاست و ميخواستم در ادامه ش بنويسم كه حتي گاهي فرار كردن هم بهترين راه دوست داشته شدنه. بهترين راه براي اينكه تصميم نگيري چه كاري درسته و چه كار غلط. بهترين راه براي اينكه نخواي پشت نقاب ِ "سياست داشتن" قايم بشي.
من فرار كردن رو خوب بلد بودم، ميدويدم و ميدويدم و گوشه ي اتاقم قايم ميشدم ، حتي خيلي وقت بود كه منتظر كسي نبودم كه بياد بگه تو با تصميم هاي احمقانه ت، با سياست نداشتنت، با اشتباه كردنت هم هنوز قشنگي. منتظر نبودم چون بعدِ اين همه وقت فهميده بودم كه هر كسي هر چقدر هم كه دوستت داشته باشه، از دنبالت گشتن خسته ميشه و تو همچنان با سرعت فرار ميكني و نتيجه ش هم هي فاصله و فاصله و فاصله ميشه.

#مهتاب_خلیفپور

@miimmagazine | مجله هنری ميم
1.7K views13:14
باز کردن / نظر دهید
2022-09-19 20:48:42 چند روزی نبودم، وقتی برگشتم گلدان‌های توی بالکن شبیه به یک روز مانده به آخر دنیا شده بودند. خشک، زرد، شکننده، خمیده، در حال ضجه زدن در سکوت و خرد خرد جان دادن. گذاشتمشان به حال خودشان. شبیه به سربازی که سربازِ دشمنِ زخمی‌ای را درازکش وسط مخروبه‌ای زمستان‌زده دیده و نه نجاتش داده و نه گلوله‌ی پایان را بین ابروهایش شلیک کرده. به خودم گفتم پاییز است. به هر حال چند روز دیگر یخ خواهند زد، خشک خواهند شد. بعد با بی رحمیِ جلادی که خیلی وقت است تصویر مرگ دیگران را همچون مستندی کسل‌کننده تماشا می‌کند، درِ بالکن را به رویشان بستم.
یکی دو روز بعد وقتی آبیاریِ گلدان‌های سوگلیِ آپارتمانی تمام شد و ته آبپاش اندکی آب باقی ماند، بی هدف آن را توی گلدان شمعدانی خالی کردم. نه اینکه برای نجاتش رفته باشم، رفته بودم تا فقط آبپاش را خالی کنم.
روز بعد وقتی پرده را کنار زدم چشمم به جوانه‌های سبزی خورد که از لای آخرالزمانِ گلدان شعمدانی سر برآورده بودند؛ برگ های ریز تازه، ساقه‌های نوجوانی که امید به زندگی در تن تازه‌شان می‌درخشید.
چند دقیقه‌ای پشت پنجره ایستادم و این صحنه را تحسین کردم. شمعدانی‌ها اهل شکست خوردن نیستند. گاهی می‌میرند اما می‌دانند که مرگ هم همیشگی نیست. شمعدانی من شبیه به همان سرباز زخمی رها شده در مخروبه بود. همه فکر می‌کردند مرده و به زودی شام گرگ‌های شکم‌باره خواهد شد، اما با ذره‌ای آب، خودش را از نو ساخت.
به برگ‌های مرده‌اش نگاه کرد و گفت: خیالی نیست. برگ تازه ای جوانه خواهد زد. بیشتر خواهیم شد. قوی تر. زنده تر.
جوانه‌ها را که دیدم آبپاش را پر کردم و با احترام، بارانی بر خاکش باریدم و تکه‌های خشکیده را جدا کردم. این گیاه لایق بهترین‌ها بود. همه‌ی آنهایی که زود تسلیم لشکر شکست‌خوردگان نمی‌شوند، لایق بهترین‌ها هستند.

#آنالی_اکبری

@miimmagazine | مجله هنری ميم
1.9K views17:48
باز کردن / نظر دهید
2022-09-19 16:26:23 در هر حال رشد همین است: از دست دادن گذشته و به دست آوردن اکنون.
جدا شدن از یک سری موقعیت ها و افراد در گذشته و وارد شدن به موقعیت های جدیدتر و آشنایی های جدیدتر.هر زمان که با دست دادن هان ها و فاصله ها مواجه شویم،قطعا تنهایی را حس خواهیم کرد.
ما به دنیا آمده ایم که رشد کنیم ،پس رو به رو شدن با تنهایی و به رسمیت شناختن فاصله ها، جزیی از مسئولیت های ماست.

#پونه_مقیمی

@miimmagazine | مجله هنری ميم
1.8K views13:26
باز کردن / نظر دهید
2022-09-18 21:18:02 بله درد دارد اما گاهی با بیرون رفتن بعضی ها، اقتدار به درون تو باز می گردد. باور کن دوست داشتن به معنای زجر کشیدن نیست، دوست داشتن این نیست که مهرطلبی کنی تا طرف مقابل تو را ببیند؛ چه بسا او‌ در پی برآورده کردن نیازهایش باشد و وقتی نیازش مرتفع شد سراغ منبعی جدید برود و آنوقت تو می مانی و حسرت. از کیسه‌ی عزت نفست خرج نکن. رابطه قدم قدم پیش رفتن به سمت هم است تا در میانه ی راه هم قدم شوید. اگر تو دایم پیش بروی خسته ی راه خواهی شد.
گاهی تو باید اجازه دهی خاطرات از تو دور شوند. سالها با جسد خاطرات زندگی کردن و مرور آنها تو را از زندگی در امروز باز می دارد. بار آنها را به دوش کشیدن و حسرت خوردن چه فایده دارد؟ امروزت را بساز.
گاهی باید برخی الگوها ی ذهنی را رها کرد گرچه مجبوری از دایره ی امنت بیرون بیایی اما اگر درجا بزنی اتفاقات بارها و بارها تکرار می شوند. گاهی اوقات باید رها کنی و‌به انرژی های تازه که به زندگی ات ورود می‌کنند خوشامد بگویی..

#احمد_حلّت

@miimmagazine | مجله هنری ميم
2.0K views18:18
باز کردن / نظر دهید