Get Mystery Box with random crypto!

متون دینی و جهان‌بینی نقد تاریخی بخش ۱ از ۴ روش نقد تاریخی پ | دوستداران محمد مجتهد شبستری

متون دینی و جهان‌بینی نقد تاریخی

بخش ۱ از ۴

روش نقد تاریخی پیش از متون دینی دیگر در بارۀ متون دینی مسیحیّت به‌کار گرفته شده است، چون سرزمینی که در آن نقد تاریخی کشف و به‌کار بسته شد غرب است و دینی که در غرب وجود داشت مسیحیت بود. بنابراین اولین جایی که روش نقد تاریخی به‌صورت صریح در آن با تفکر دینی برخورد کرد غرب و عالم مسیحیت است. برای اینکه بدانیم این حادثه چیست و گسترۀ آن کدام است و چه عواقبی به‌وجود آورده، لازم است قبلاً جهان‌بینی روش نقد تاریخی را بررسی کنیم، آن‌گاه به ارتباط آن با متون دین مسیحیت بپردازیم. وقتی می‌گویم متون دینی مسیحیت، منظور عهدعتیق و عهد جدید است.

وقتی صحبت از نقد تاریخی به میان می‌آید، معمولاً از ۵ نوع نقد صحبت می‌کنند؛ اول نقد سند تاریخی است که در دست است، دوم نقد ادبی آن سند تاریخی است، سوّم نقد مطالبی است که در یک متن تاریخی به چشم می‌خورد، چهارم نقد شکلی آن متن است و پنجم نقد مؤلف است، یعنی نقد به‌وجودآورندۀ آن متن. اگر یک کتاب را در نظر بگیریم، کسانی که با روش نقد تاریخی کار می‌کنند، مسئلۀ اولشان این است که این کتاب چگونه سندی است و تا چه حد صحت دارد، به کدام قرن مربوط است، و سؤالاتی مانند این‌ها. نقد دوم در این باره انجام می‌گیرد که نویسندۀ این کتاب، مطالب را از کجا آورده، مال خود او است یا از جایی نقل می‌کند، منقولات تا چه اندازه صحیح است و منابع اولیۀ این کتاب چیست. نقد سوم این است که مطالبی که در این کتاب آمده است تا چه اندازه صحیح است. معمولاً معیارهای صحّت با داده‌ها‌ی علمی یا داده‌های فلسفی و یا داده‌های تاریخی سنجیده می‌شود. اگر مثلاً در یک کتاب یک مسئلۀ تاریخی نقل شده به صرف این که آن مطلب در آن کتاب نقل شده مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد؛ باید دید آیا با حوادث دیگر تاریخی که مثلاً این حادثه نیز به همان عصر ارتباط دارد سازگاری دارد یا ندارد. یا فلان حادثه که نقل می‌شود با معیارهای علمی قابل اتفاق افتادن هست یا نیست. نقد چهارم نقد سبک و اسلوب است. ممکن است مطلبی در یک کتاب شکل نقل یک حادثۀ تاریخی داشته باشد، ممکن است شکل امر و نهی یعنی شکل دستوری داشته باشد، ممکن است صورت شعر داشته باشد. نقد اسلوب و سبک، نقد چهارم است. نقد نهایی و پنجم این است که مؤلف چگونه کسی است، یعنی شناختن مؤلف. مؤلف چه کسی بوده؟ کجا درس خوانده؟ معلومات او در چه سطحی بوده است؟ چه مقدار از معلومات موجود در متن می‌تواند به او مستند باشد و چه مقدارش نه. برای فهم متن باید صاحب متن را بشناسیم، برای فهم کلام باید صاحب کلام را بشناسیم.

نقد تاریخی در این ۵ مرحله در واقع یک روش فهم هست. همان‌طور که با روش‌های متداول در علوم طبیعی سعی می‌کنند عالم طبیعت را بفهمند. با روش نقد تاریخی سعی می‌کنند تاریخ را بفهمند. من یک کتاب را مثال می‌زنم. یک کتاب، یک حادثۀ تاریخی است. اگر یک کتاب را بخواهند بفهمند با نقد تاریخی می‌فهمند. در هرک دام از این مرحله‌ها نیز، زیرمجموعه‌ها و مسائلی مطرح هست، بخصوص دربارۀ نقد نهایی که ذکر شد. شناخت عصر مؤلف، دانش‌های عصر مؤلف، و فضای تألیف خیلی مهم هست. امروز روش نقد تاریخی روش بررسی‌های تاریخی است.

این روش نقد تاریخی بر یک جهان بینی استوار است. آن جهان بینی دارای سه اصل مهم است و کسانی می‌توانند نقد تاریخی بکنند که چنان جهان بینی‌ای داشته باشند. این جهان بینی تنها جهان‌بینی روش نقد تاریخی نیست، جهان‌بینی علوم تجربی و طبیعی هم هست. و اما توضیح آن اصول:

اصل اول این است که تنها حوادثی که مشابه دارند ممکن‌الوقوع هستند. ما چگونه حادثه‌ای را می‌توانیم ممکن‌الوقوع بشناسیم؟ برای معین کردن این مطلب، راهی جز مراجعه به حوادث مشابه که انسان آن‌ها را می‌شناسد نیست. ما تنها حوادثی را می‌توانیم ممکن‌الوقوع بشناسیم که نظیر آن حوادث را می‌بینیم که واقع می‌شوند،حادثه‌ای که نظیر ندارد نمی‌توان آن را ممکن‌الوقوع شناخت. اینجا باید این تعبیرممکن‌الوقوع را معنی کنم. ممکن‌الوقوع به دو معنی به کار برده می‌شود. یک معنا این است که ما در ذهن‌مان منعی برای وقوع آن نمی‌یابیم. یعنی امکان عقلی وقوع. معمولاً وقتی گفته می‌شود ممکن‌الوقوع، این معنای ازممکن‌الوقوع به نظرمی‌آید؛ اگر از ما بپرسند چه حادثه‌ای در عالم انسان یا عالم طبیعت امکان وقوع دارد می‌گوییم هرحادثه‌ای که ممتنع‌الوجود نباشد؛ به تعبیر فلسفی، یعنی هرحادثه‌ای که دلیل عقلی بر محال بودن آن نباشد، ممکن‌الوقوع است. این یک معنا برای ممکن‌الوقوع است.

پایان بخش اول