یادداشت دربارهٔ کنکور و حواشی آن (بخش دوم) محسن احمدوندی ۳. | شعر، فرهنگ و ادبیات
یادداشت دربارهٔ کنکور و حواشی آن (بخش دوم) محسن احمدوندی
۳. بحث بر سر نوع مدارسی که نفرات برتر کنکور در آنها تحصیل کردهاند از دیگر مباحث مطرحشدهٔ هرساله در رابطه با کنکور است. آمار نشان میدهد که چیزی نزدیک به ۶۰ - ۷۰ درصد نفرات برتر کنکور از مدارس استعدادهای درخشان (سمپاد)، ۱۵ - ۲۰ درصد از مدارس غیرانتفاعی، ۱۰ - ۱۵ درصد از مدارس نمونهدولتی و ۱ - ۵ درصد از مدارس عادی هستند. این در حالی است که دولت موظف است شرایط تقریباً برابری برای همهٔ دانشآموزان کشور فراهم آورد. من هم مثل خیلیها این امر را نشان تبعیض آموزشی میدانم، اما رفع این تبعیض را نه در حذف و از میان برداشتن مدارس خاص و غیردولتی، بلکه در برکشیدن و امکانات دادن به دیگر مدارس دولتی میدانم و معتقدم جهتِ انتقادات و اعتراضات ما در اینجا باید به این سمت و سو باشد. ما باید به دولت فشار بیاوریم که توجه بیشتری به مدارس عادی نشان دهد، نه اینکه دولت را مجاب کنیم که درِ مدارس خاص و غیرانتفاعی را تخته کند. ما باید بپذیریم که مدارس خاص و غیرانتفاعی در آموزش موفق بودهاند و در کنکور نتایج خوبی گرفتهاند و سپس به این فکر کنیم که چه باید کرد تا مدارس عادی نیز شرایط بهتری بیابند. شاید بگویید روشن است که این مدارس بهترین دانشآموزان، بهترین امکانات، بهترین معلمان، بهترین فضای آموزشی و... در اختیار دارند و دولت نمیتواند چنین شرایطی را برای دیگر مدارس تدارک ببیند. بله، حق با شماست. اقتصاد ورشکستهٔ ما و بودجهٔ ناچیز آموزشوپرورشِ کشور توان چنین کاری را ندارد، اما آیا چون دولت توان تجهیز مدارس عادی را در این حد و اندازه ندارد؛ باید همان چند مدرسهٔ خوبِ خاص و غیرانتفاعی را هم ببندیم و از چرخهٔ آموزش خارج کنیم؟ چرا ما برای ایجاد عدالت همیشه باید معکوس عمل کنیم و بهجای برکشیدن فرودستان، به زیر کشیدن فرادستان را در اولویت قرار دهیم؟ من هم مثل شما خواهان عدالت آموزشی هستم، اما سخن من در اینجا ناظر به واقعیتهاست نه آرمانها و آرزوها. من میگویم وقتی دولت توان ایجاد و تجهیز هزاران مدرسهٔ خوب را ندارد و مجبور است که امکاناتش را در چند مدرسهٔ محدود تجمیع کند و از این طریق برخی استعدادها را شناسایی کند و آموزش دهد و به جایی برساند، چرا باید همان چند مدرسه را هم بکوبیم و عامل تبعیض آموزشی را در وجود این مدارس بدانیم؟ چرا باید تعدادی از دانشآموزانی را که در این مدارس ممکن است به جایی برسند و منشأ خدماتی شوند، با پخشوپلا کردن آنها در مدارس بیکیفیت عادی تباه کرد. باز هم تأکید میکنم آرمان و آرزوی من نیز مثل شما این است که روزی برسد که امکانات و شرایط مناسب آموزشی برای همهٔ کودکان و نوجوانان این مرزوبوم فراهم شود؛ اما تا آن روز به همین جزایر کوچک دلخوشم و حمایت از آنها را وظیفهٔ خودم میدانم، در عین حال برای بهبود شرایط مدارس عادی نیز تلاش میکنم، اعتراض میکنم، انتقاد میکنم، مینویسم و میگویم.
۴. گروهی هم هستند که به مدارس غیرانتفاعی میتازند؛ جالب است که اغلب این افراد کسانی هستند که خواهان کوتاه کردن دست دولت از اقتصاد، فرهنگ و... هستند. بنده همیشه موافق فعال شدن بخش خصوصی در همهٔ زمینههای اقتصادی، فرهنگی و آموزشی بوده و هستم. فعال شدن بخش خصوصی در آموزش، در قالب مدارس غیرانتفاعی، اتفاق مبارکی است و مزایای فراوانی چون کوتاه کردن دست دولت و دخالتهای نابهجای آن در امر آموزش، انعطافپذیری بیشتر برنامه و محتوای آموزشی، نظارت مردم بر کیفیت کار معلمان، بهبود امکانات آموزشی در مدارس و دخیل شدن بیشتر اولیا در امر آموزش و... را به همراه دارد. البته ممکن است شما هم بگویید این پدیده با آموزش رایگان عمومی در تضاد است؛ اما باید بدانیم که در هیچ کجای جهان آموزش رایگان وجود ندارد و هزینههای آموزشی از جیب مردم پرداخت میشود. در ایران هم همین است. کدام مدرسه در ایران با چندرغاز سرانهٔ دانشآموزی میتواند سرِپا بماند؟ چرا خودمان را گول میزنیم؟ آموزش رایگان شعار دلنشین و فریبندهای بود که یک روز سردمداران حکومت سر دادند و چون با واقعیتها روبهرو شدند و فهمیدند این کار امکانپذیر نیست، مثل خیلی دیگر از شعارهای پوچ و توخالی به آن پشت کردند. بله، مدارس غیرانتفاعی مال بچهپولدارهاست. مال بچهمایهدارهاست، من اما کینتوزی نسبت به ثروتمندان را عقلانی نمیبینم و واقعبینی را بر شعارهای پوچ و توخالی ترجیح میدهم. اولویت امروز من این است که کشورم پزشک و مهندس و معلم آگاه و آموزشدیده داشته باشد، خواه این پزشک و مهندس و معلم از طبقهٔ فرادست جامعه باشد، خواه از طبقهٔ فرودست جامعه.