یادداشت ستایش حال و نکوهش گذشته (بخش دوم) محسن احمدوندی سخن | شعر، فرهنگ و ادبیات
یادداشت ستایش حال و نکوهش گذشته (بخش دوم) محسن احمدوندی
سخنان برزویۀ طبیب در سرآغاز «کلیله و دمنه» (ترجمه شده در حدود سالهای ۵۳۸ تا ۵۴۰ هجری قمری) نیز از چنین نگرشی حکایت دارد. چه این سخنان را از زبان برزویۀ طبیب و متعلّق به اواخر عصر ساسانی بدانیم و چه از زبان نصرالله منشی و متعلق به عصر غزنویان در اصلِ سخن ما تفاوتی ایجاد نمیکند. در این بخش از کلیله و دمنه، زمان حال پر از پلیدی و پلشتی به تصویر کشیده میشود و از لحن گوینده چنین برمیآید که هیچ کدام از این پلیدیها و پلشتیها در گذشته وجود نداشته است:
خاصه در این روزگارِ تیره که خیرات بر اطلاق روی به تراجع آورده است و همت مردمان از تقدیم حسنات قاصر گشته با آنچه ملک انوشروان کسری بن قباد را سعادت ذات و یمن نقیبت و رجاحت عقل و ثبات رای و علو همت و کمال مقدرت و صدق لهجت و شمول عدل و رأفت و افاضت جود و سخاوت و اشاعت حلم و رحمت و محبت علم و علما و اختیار حکمت و اصطناع حکما و مالیدن جباران و تربیت خدمتگاران و قمع ظالمان و تقویت مظلومان حاصل است میبینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی و افعال ستوده و اخلاق پسندیده مدروس گشته و راه راست بسته و طریق ضلالت گشاده و عدل ناپیدا و جور ظاهر و علم متروک و جهل مطلوب و لؤم و دنائت مستولی و کرم و مروّت منزوی و دوستیها ضعیف و عداوتها قوی و نیکمردان رنجور و مُستذلّ و شِرِّیران فارغ و محترم و مکر و خدیعت بیدار و مظفر و متابعت هوا و سنّت متبوع و ضایع گردانیدن احکام خرد طریق مشروع و مظلومِ محقِّ ذلیل و ظالمِ مبطل عزیز و حرص غالب و قناعت مغلوب و عالَم غدار بدین معانی شادمان و به حصول این ابواب تازه و خندان (نصرالله منشی، ۱۳۸۸: ۵۵-۵۶).
در همین قرن نظامی عروضی نیز در «چهارمقاله» (تألیف شده در حدود سالهای ۵۵۱ ـ ۵۵۲ هجری قمری) نگرشی بدبینانه به روزگار معاصرش (عصر سلجوقیان) دارد و گذشته را اینگونه آرمانی به تصویر میکشد:
پیش از این در میان ملوک عصر و جبابرۀ روزگار پیش چون پیشدادیان و کیان و اکاسره و خلفا رسمی بوده است که مفاخرت و مبارزت به عدل کردندی و هر رسولی که فرستادندی از حکم و رموز و لغزْ مسائل با او همراه کردندی و در این حالت پادشاه محتاج شدی به ارباب عقل و تمیز و اصحاب رای و تدبیر و چند مجلس در آن نشستندی و برخاستندی تا آنگاه که آن جوابها بر یک وجه قرار گرفتی و آن لغز و رموز ظاهر و هویدا شدی آنگاه رسول گسیل کردندی و این ترتیب بر جای بوده است تا به روزگار سلطان عادل یمینالدولةوالدین محمودبن سبکتکین رَحِمَهُ الله و بعد از او چون سلجوقیان آمدند و ایشان مردمانی بیاباننشین بودند و از مجاری احوال و آثار ملوک بیخبر، بیشتر از رسوم پادشاهی به روزگار ایشان مندرس شد و بسی از ضروریات مُلک مُنطَمِس گشت. یکی از آن دیوان برید است، باقی بر این قیاس توان کردن (نظامی، ۱۳۹۶، ۲۳-۲۴).
نمونۀ چنین داوریهای رمانتیکی در متون کهن فراوان است و مجموع آنها نشان میدهد که انسان ایرانی همیشه نگاهی به پشت سر داشته تا با باشکوه جلوه دادن گذشته، پناهگاهی برای خود دستوپا کند و از ناکامیهای زمان حال بگریزد.
منابع
ـ پند پیران. (۱۳۵۷). به تصحیح جلال متینی. چاپ اول. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
ـ نصرالله منشی، ابوالمعالی. (۱۳۸۸). کلیلهودمنه. به تصحیح و توضیح مجتبی مینوی. چاپ اوّل. تهران: ثالث.
ـ نظامی، احمدبن عمر. (۱۳۹۶). چهارمقاله. به تصحیح و تحشیۀ محمد قزوینی. با مقدمۀ عبدالکریم جربزهدار. چاپ اوّل. تهران: اساطیر.
[یادداشت بالا پیش از این در شمارهٔ بیستم فصلنامهٔ قلم در صفحات ۴۰-۴۲ منتشر شده است.]