Get Mystery Box with random crypto!

یادداشت نکوهش حال و ستایش گذشته (بخش اول) محسن احمدوندی امر | شعر، فرهنگ و ادبیات

یادداشت
نکوهش حال و ستایش گذشته (بخش اول)
محسن احمدوندی

امروزه تحقیقات روان‌شناسی نشان داده است که ارزیابی و قضاوت ما انسان‌ها دربارۀ گذشته‌مان معمولاً با سوگیری همراه است. نگاه ما به گذشته واقع‌بینانه نیست. خوبی‌ها و بدی‌هایش را در کنار هم نمی‌بینیم. زیبایی‌ها و زشتی‌هایش را توأمان به خاطر نمی‌آوریم. تصور اغلب ما انسان‌ها از گذشته، روزگاری خوش و خرم و به دور از درد و رنج و غم و اندوه است. دیروز همیشه برای ما دلچسب‌تر و خوشایندتر از امروز است. خوبی‌هایش را به یاد می‌آوریم و بدی‌هایش را نادیده می‌گیریم. گویی این بیت صائب دربارۀ همۀ ما انسان‌ها صدق می‌کند: 

هرچه رفت از عمر یاد آن به نیکی می‌کنند
چهرۀ امروز در آیینۀ فردا خوش است

در حالی که همۀ ما می‌دانیم که این تصور آرمانی از گذشته با واقعیت همخوانی ندارد و در گذشته نیز دردها و رنج‌هایی داشته‌ایم. شاید این یکی از کارکردهای ذهن است که خاطرات تلخ و ناخوشایند گذشته را سانسور می‌کند تا از میزان درد و رنج ما در اینجا و اکنون بکاهد. شاید ذهن می‌خواهد با پُرزرق‌وبرق‌ جلوه دادن گذشته، ما را بفریبد و با ترسیم خوشایند زمان‌های ازدست‌رفته، پناهگاهی برای ناکامی‌ها و ناخوشی‌های اینک و اکنو‌ن بسازد. نکتۀ جالب این است که این سوگیری فقط در قلمرو زندگی شخصی اتفاق نمی‌افتد، بلکه رد آن را در زندگی اجتماعی بشر هم می‌توان دید. گویی هر شخص و هر جامعه‌ای در پشت سر، عصری طلایی برای خودش مجسم می‌کند و همیشه آرزوی بازگشت به آن را در دل می‌پروراند. در اجتماعات بشری نیز اغلب این نگرش رمانتیک و غیرواقع‌بینانه وجود داشته است که گذشته بهتر از حال است. حاکمان پیشین بهتر از حاکمان کنونی، مردمان روزگاران گذشته متدین‌تر و بااخلاق‌تر از مردمان کنونی و... . همۀ ما نمونۀ چنین داوری‌های شخصی و جمعی‌ای را شنیده‌ یا خوانده‌ایم، اما با کمی تدبر و تأمل متوجه می‌شویم که چنین نگرشی پایۀ چندان استواری ندارد و بیشتر حاصل نوعی ارزیابی احساسی و عاطفی است تا قضاوتی منطقی و واقع‌گرایانه.

این سخنان من به این معنا نیست که هرچه بدی است مال گذشته است و هرچه خوبی است متعلق به اینجا و اکنون، زیرا این هم نوعی قضاوت نامعقول و غیرمنطقی است؛ بلکه بر این باورم همان‌گونه که زمان حال در کنار بدی‌هایش، خوبی‌هایی دارد که باید دیده شود، گذشته نیز در کنار خوبی‌ها و خوشی‌هایش، بدی‌ها و ناخوشی‌هایی داشته است که در داوری‌های و ارزیابی‌هایمان نباید مغفول بماند و نادیده گرفته ‌شود. من در اینجا با ارزیابی‌ها و قضاوت‌های افراد دربارۀ گذشته‌شان کاری ندارم، اما در نظر دارم که چند نمونه از متون کهن را ذکر کنم تا نشان دهم که جامعۀ ایرانی چگونه همیشه گذشته را ستوده و زمان حال را نکوهیده‌ و دچار این سوگیری بوده است. نمونۀ نخست را از کتاب «پند پیران» (تألیف‌شده در قرن پنجم هجری قمری) نقل می‌کنم. نویسندۀ این کتاب این‌گونه از روزگار خویش شِکوِه سر می‌دهد و گذشته را می‌ستاید:

و اندر این روزگار که ماییم [...] اندر میان خلق کبایر آشکار شده است و اهل فساد قوت گرفته و پیران و پارسایان همه مرده‌اند و پارسایی با خود برده‌اند. اکنون از پارسایان جز گفتاری نشنوی و از شریعت جز اسمی نبینی و هرکه رستگاری جوید و خواهد که دین به سلامت ببرد باید که در اهل روزگار خود ننگرد و اقتدا بر ایشان نکند، مگر اندر سیرت بزرگان گذشته نگرد و بر طریق ایشان رود و همان کند که ایشان کردند تا همان یابد که ایشان یافتند و هیچ چیز نیست مر دین را سودمندتر و نافع‌تر از حکایت پیران و نگرستن اندر سیرت و آثار ایشان که علما و بزرگان چنین گفتند که همچون بیمار که زود علاج نیابد زود هلاک شود و هر که پند و حکایت پیران نشنود، دین را زود بر باد بردهد. پس علاج دین در پند پیران شنیدن است و اندر حکایت ایشان نگرستن (پند پیران، ۱۳۵۷: ۴-۵).

شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi