Get Mystery Box with random crypto!

یادداشت «ادب و بی‌ادبی» از منظر مولانا محسن احمدوندی مولانا | شعر، فرهنگ و ادبیات

یادداشت
«ادب و بی‌ادبی» از منظر مولانا
محسن احمدوندی

مولانا در داستان نخستین مثنوی یعنی داستان «کنیزک و پادشاه»، بیتی دارد که بسیار قابل تأمل است. بحث مولانا در آنجا که اغلب هم در کتاب‌های درسی خوانده‌ایم، بحث ادب و بی‌ادبی است. این‌که بی‌ادب نه‌تنها خودش را از لطف رب محروم می‌کند و حالش همیشه بد است، بلکه این بدی را به دیگران هم سرایت می‌دهد و دیگران هم با آتش او می‌سوزند. منظور مولانا در آن ابیات البته ادب در معنای مرسوم و محدود آن نیست. کمی که جلوتر می‌رود برای ما روشن می‌کند که ادب خاص انسان‌ها نیست و متعلق به همۀ کائنات است. اصلاً انتظام جهان منوط به ادب است و بی‌ادبی نظم حاکم بر هستی را به هم می‌ریزد و جهان را به کام نابودی خواهد کشاند. ادب از نظر مولانا یعنی این‌که هرچیزی مطابق طبیعتش عمل کند و از مدار و محوری که طبیعت برای او تدارک دیده خارج نشود. خروج از آنچه طبیعت پیش پای ما نهاده، بی‌ادبی و بی‌باکی و گستاخی است و تاوان سختی دارد. او می‌گوید: 

هرچه آید بر تو از ظُلْمات و غم
آن ز بی‌باکی و گستاخی‌ست هم
(مولوی، ۱۳۹۰: ۸)

به نظرم مولانا در همین یک بیت درس بزرگی به ما می‌دهد، او می‌گوید: ای انسان، اگر حالت بد است، اگر تیره و تاریکی و غم و اندوه بر جانت چنبره زده، اگر افسرده و پژمرده‌ای، بدان و آگاه باش که بی‌ادبی کرده‌ای. بی‌باکی کرده‌ای. گستاخی کرده‌ای. یعنی چه؟ یعنی این‌که از جاده‌ای که طبیعت پیش پایت گذاشته خارج شده‌ای، یعنی از مداری که قرار بوده در آن به پیش بروی، منحرف شده‌ای؟ بگذارید ساده‌تر بگویم، طبیعت انسان این است که در شبانه‌روز میزانی از کالری را دریافت کند. ساعاتی را به کار و فعالیت بپردازد و ساعاتی را بخوابد. نیازهای جنسی‌اش را پاسخ بدهد، با انسان‌های دیگر حشر و نشر کند، بگوید، بخندد. از دیگران دستگیری کند. دوست بدارد و دوستش بدارند و... خب اگر انسان به هر کدام از این خواست‌ها و نیازهایش پاسخ ندهد، حالش بد می‌شود. ناخوش می‌شود. ناکوک می‌شود. غمگین می‌شود. چون بی‌ادبی کرده. گستاخی کرده. از جادۀ طبیعت خارج شده و طبیعی است که طبیعت از او انتقام بگیرد. تاوان خروج از جادۀ طبیعت، غم و اندوهی است که آدمی را می‌افسرد. من هر وقت حالم بد می‌شود، این بیت مولوی را با خودم زمزمه می‌کنم و به کارهای چند روز قبلم فکر می‌کنم تا ببینم کجا از جادۀ طبیعت خارج شده‌ام و این حالِ بد تاوانِ کدام انحرافِ من از مسیر و مدارِ طبیعت است.

منبع

ـ مولوی، جلال‌الدین محمدبن محمد. (۱۳۹۰). مثنوی معنوی. چاپ پنجم. تهران: هرمس.

شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi