Get Mystery Box with random crypto!

گفتمان شهادت در شیعه: پیروزی در سیمای شکست به‌مناسبت چهل‌ویکم | دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

گفتمان شهادت در شیعه: پیروزی در سیمای شکست
به‌مناسبت چهل‌ویکمین سالروز آغاز جنگ تحمیلی



محسن‌حسام مظاهری



1
شناخت و فهم گفتار سیاسیِ معیار در جمهوری اسلامی (نه خرده‌گفتمان‌های جریان‌های سیاسی) بدون فهم «گفتمان شهادت»‌ ممکن نیست.
گفتمان شهادت در شیعه (که با شهادت در اهل سنت و دیگر فرق اسلامی متفاوت است) کاملاً با موقعیت تاریخی تشیع به‌عنوان گروه مذهبیِ انشعابیِ اقلیتی تناسب دارد.

2
یکی از پیامدهای اقتضایی موقعیت اقلیتیِ شیعه، ظهور و تثبیت گفتمان عاطفی ـ احساسی و غلبه‌ی آن بر روایت عقلانی از تاریخ تشیع و زندگی بزرگان و قدیسان آن بوده است. طبق این روایت، تشیع هماره مذهبی تحت ستم بوده و قدیسانش جملگی «مظلوم» بوده‌اند و مرگی فاجعه‌بار به آن‌ها تحمیل شده‌ است. یک دلیل این باور رایج شیعه به «شهادت» همه‌ی معصومان همین روایت غالب است.

3
ماحصل این روایت آن است که شیعه، حماسه‌ی پیروز ندارد. (و اگر هم داشته باشد برایش برجستگی و اهمیت چندانی ندارد.) ایامی که در تقویم شیعی (به ویژه در دوره‌ی معاصر) گرامی داشته می‌شود، اغلب روزهای مصیبت و شکست است. چه شاهدی برتر از این‌که بزرگترین حماسه‌ی تاریخ شیعه، واقعه‌ی مصیبت‌بار عاشوراست که [در ظاهر و شکل دنیوی‌اش] یک شکست در جنگ نظامی بوده است. به عبارت دیگر، شیعه پیروزی را در سیمای شکست می‌بیند. تفسیری که البته با عنایت به جایگاه «تأویل» در شیعه قابل درک است.

4
شعار مشهور «ما ملت شهادتیم» را هم در همین زمینه باید فهمید. قهرمانان و حماسه‌آفرینان شیعه، فاتحان و پیروزان نیستند. برعکس، کسانی‌اند که در میدان جنگ شکست خورده‌ و مرگ را تجربه کرده‌اند. و این مرگ‌ البته وقتی ذیل ترم «شهادت» خوانش می‌شود، معنایی دیگر می‌یابد و به‌جای تولید احساس شکست و سرخوردگی، ازقضا و به‌طرزی سحرآمیز، منبعی می‌شود برای غلیان هیجان و چه‌بسا تولید احساس غرور. در چنین گفتاری است که سردار جنگی مادام که در قید حیات است، «قهرمان» نیست یا در بهترین حالت قهرمانی‌اش کامل نیست؛ حتی اگر پیروزی‌هایی هم کسب کرده باشد. او ازقضا وقتی ردای قهرمان و قدیس بر تن می‌کند که کشته شود: «شهید» شود. بسا سرداران جنگی با کارنامه‌ی جنگی پربار که به مرگ طبیعی از دنیا رفتند و نه در حیات و نه پس از مرگ، قهرمان و قدیس نشدند.

5
بی‌جهت نیست که چنین گفتمان با غمِ شکست‌ سازگارتر است تا با شادیِ پیروزی. او شادی‌اش را هم در همان غم می‌جوید. پیروزی‌اش را هم در سیمای شکست می‌بیند. و برای همین ذایقه‌اش با مناسک سوگ همخوان‌تر است.

6
بسامد بالای ادبیات و واژگان و تعابیر جنگی در گفتار رسمی نظام و مسئولان و رهبران آن را نیز باید در پرتو چنین تبیینی فهمید. درست‌ است که همیشه و همه‌جا از جنگ سخن گفته می‌شود، اما این جنگی است که قرار نیست به پیروزی بیانجامد. جنگی که نتیجه‌اش حتی برای خود فرماندهان جنگ و مروجان شرایط جنگی و کارگزاران تبلیغات جنگی و حتی خود بدنه‌ی سربازان روشن است: شکستی که البته پس از وقوع پیروزی خوانده خواهد شد.
می‌جنگند، نه برای آن‌که پیروز شوند؛ بلکه برای تجربه‌ی شکستی غرورآفرین. برای همین «شهادت» بالاترین مقام و منتهای آمال سرداران و سربازان این جنگ است. شنیده‌اید در یک نبرد نظامی، فرماندهی بگوید آرزویش فاتح‌شدن است؟ یا رسیدن به صلحی عزتمند؟ درمقابل چقدر این مضمون آشناست که «آرزویم شهادت است و نیل به مقام رفیع آن»؟
پیروزی شیعه نه در "گذشته" رقم خورده و نه در "حال" قرار است رقم بخورد. پیروزی شیعه احاله به "آینده" دارد. در عصر ظهور آخرین امام و تنها امامی که قرار است پیروز باشد. نه در معنای تأویلی شیعه بلکه در همان معنای متعارف.

7
اما یک سویه‌ی دیگر این ماجرا اینست:
گفتمانی که حتی شکست‌های کاملاً آشکارش را پیروزی می‌نماید یا دربهترین حالت «عدم الفتح» می‌نامد، هیچ‌گاه نمی‌تواند از فرصت ناب شکست برای بازسازی فکری و اصلاحات ساختاری بنیادین بهره گیرد.
و چنین است که چهل‌و‌یک سال پس از آغاز تحمیل جنگی خانمان‌سوز و پرهزینه بر جامعه‌ی ایران، این تجربه‌ی گرانسنگ تاریخی جز انباشت «خاطرات» فردی و تولید سرمایه‌ی غنی عاطفی و احساسی (که نوعاً منبعی برای تهییج توده‌ای توسط نظام سیاسی در مواقع نیاز بوده) و نهایتاً ایجاد و فربه‌سازی شاخه‌ای از «ادبیات»، آورده‌ی قابل ذکر و مشهود دیگری نه برای نظام و نه برای جامعه‌ی ایرانی نداشته است.

تصویر:
دیوارنگاره‌ی میدان ولیعصر تهران
https://s4.uupload.ir/files/2435726_458_d762.jpg

1400/06/31
@mohsenhesammazaheri