Get Mystery Box with random crypto!

سلام در ادامه بحث قافیه نظر برخی از اعضای گروه هرچند کم بود . | عروض و آرایه ادبی

سلام
در ادامه بحث قافیه
نظر برخی از اعضای گروه هرچند کم بود . اما جالب بود.
استدعا دارم همه در اینگونه بحث ها شرکت نمایند.
ایراد و اشکال را حتما عنوان نمایید.
قافیه، مشتق از ق‌ف‌و، به معنای پس گردن و ازپی‌رونده است. در فارسی آن را پساوند گویند، و اصطلاحی است در نظم و شعر.
«قافیه»، قسمت تکرارشونده از کلمه‌هایی است که در نظم و شعر تکرار می‌شود، به شرط آن‌که قسمت تکرارشونده جزئی از کلمهٔ قافیه باشد و به آن الحاق نشده‌باشد. درضمن، اگر کل کلمه ـ و نه جزئی از آن ـ به یک معنی و از یک ریشهٔ واحد تکرار شود، به آن ردیف می‌گویند. آخرین حرف اصلیِ قافیه را «رَوی» می‌گویند؛ به‌عنوان مثال، در کلمات جام، وام، دام، نام و آرام، حرف «م» رَوی است.
اما در واژه های گرفتم ، نشستم ، رفتم (ت) حرف روی است و( م) حروف الحاقی محسوب می شود.
انواع :
انواع قافیه، به‌اعتبار تقطیع، پنج است به‌اجماعِ اهل عرب و فارس: مترادف، متدارک، متکاوس، متواتر و متراکب. بعضی، این الفاظ را «القاب قوافی» می‌گویند و بعضی حدود قافیه گویند.»

مترادف: ترادف در لغت به‌معنی پیاپی‌شونده است، و آن قافیه‌ای است که دو حرف ساکن پیاپی داشته‌باشد و یک حرف آخرِ ساکن، مانند یار (قدما مصوّت‌های بلند را ساکن به‌شمار می‌آوردند)؛

متدارک: تدارک در لغت به‌معنی دریابنده و دریافت‌کننده است، و آن قافیه‌ای است که دو حرف متحرک و یک حرف آخرِ ساکن داشته‌باشد، مانند خِرَد؛

متکاوس: در لغت به‌معنی انبوه است، و در اصطلاح، قافیه‌ای است که چهار حرف متحرک داشته‌باشد و یک حرف آخرِ ساکن، مانند بزنمش؛

متواتر: تواتر در لغت به‌معنی پیاپی‌شونده و پیاپی‌آینده است، و آن متحرکی است که در دو طرفش حرف ساکن باشد، مانند درکش؛

متراکب: متراکب در لغت به‌معنی برهم‌نشسته است، و آن قافیه‌ای است با سه حرف متحرک و ساکنی در آخر، مانند فِکَنَد.