2022-10-26 09:30:06
جایی از این ترانه میگوید:
مرا در این جا جستوجو نکن، جستوجو نکن مادر
نامم را، نامم را بر در خانه نگو
بر گیسوانت ستاره افتاده، آنها را میچینم گریه نکن مادر
و کمی جلوتر:
در حالی که به سان ترانهای زیستن میخواستم
بر لبهی شامگاه ایستادهام
کفن که جیب ندارد
بر گریبانم ستاره پُر کردهام
بدَوید کودکان، بدَوید
سحرگاهان به سویم میآید
خلاصه، مادر زیبایم
وقتی به گل میاندیشی مو بر بدنت سیخ نمیشود
خندیدن، امید ساختن، انتظار کشیدن و یا انتظار نامهای را داشتن، چشم به دورها دوختن
مرگ چه چیز عجیبی است مادر!
دیگر نخواهم توانست بر دیوارها [دیوارهای زندان]
با ناخنهایم تا سرحد ِ خونین شدنشان شعرهای گیج پُر امید بنویسم
با دارو نخواهم توانست چشمانم را به روی سقف باز نگاه دارم
برای مثال نخواهم توانست پدر شوم
خاک شدن چه چیز غریبی است مادر!
خاک شدن چه چیز غریبی است مادر.
چهلمین روز.
12.1K viewsedited 06:30