2023-03-05 16:08:58
همهی اینا یه طرف، من نتونستم با باگهای دیگهی داستان کنار بیام.
مادربزرگی که توی فضای سنتی بزرگ شده، از دختر خودش که طرز فکر سنتی داره دفاع نمیکنه و طرف نوهی متجددش رو میگیره؟
لامصب، اون دختر رو همین خانوم توبیت کرده!
پدری که افکار کاملا سنتی داره، تمام تصمیم گیریها رو به زنش میسپره و اون رو مدیر و رییس خونه میدونه. و اصلا به
مردونگیش بر نمیخوره که هیچجا آدم حسابش نمیکنن.
از اون مهمتر... شما فکر میکنید توی یه خانوادهی سنتی، یه دختر «اجازه داره» هرشب از خونه بیرون بره و قطارها رو تماشا کنه؟ (سنتی به کنار، تو خونوادهی متجدد هم این حرکت قفله!)
اصلا دختر یه خانوادهی سنتی «اجازهی صحبت کردن و نظر دادن» داره که اونا ریش و قیچی رو دادن دست ماهی و گذاشتن اونهمه مدت خونوادهی نامزدش رو معطل کنه؟
از همه مهمتر... شما فکر میکنید احساساتِ انسان مثل رنگِ آفتابپرست، متغیره؟ که یه نفر شب بخوابه و صبح پاشه احساسش به یه پسر عوض بشه و بعد از مدتهای طولانی، یهو عاشقش بشه؟
در کل نمیدونم نویسندهْ ما خوانندهها رو چی فرض کرده ولی اصلا از اون چیزی که فرض کرده خوشم نمیاد!
420 views༄ 𝑴𝒂𝒉𝒔𝒉𝒊𝒅 ༄, 13:08