چرا دیگر در دانشگاه تدریس ندارید؟ مصطفی ملکیان من دیگر سال | مصطفی ملکیان
چرا دیگر در دانشگاه تدریس ندارید؟
مصطفی ملکیان
من دیگر سالهاست در دانشگاه تدریس ندارم. و فقط در مؤسساتی تدریس میکنم که دولتی نیستند. مؤسساتی مثل مؤسسۀ پرسش و نظیر آن تدریس گه گاهی دارم ولی راضیام. چون در سالهای آخر تدریسم واقعا دلم میخواست از دانشگاه بیرون بیایم.
یک علتش این بود که نمیتوانستم افکار خودم را با دانشجو در میان بگذارم و نکته دوم هم این بود که من در اول هر ترم چه دورۀ لیسانس و چه فوق لیسانس در یک یا دو جلسه موضوعی را که باید در ترم پیش رو میخواندیم مطرح میکردم و میگفتم ما میخواهیم در این ترم این مبحث را تدریس کنیم اما وقتی ترم تمام میشد متوجه میشدم که حتی نتوانستهام یک بیستم آن چه را که باید تدریس میکردم و گفته میشد، تدریس نکردهام و هنوز در بحث مقدمات ماندهایم و علت این بود که سطح معلومات دانشجویان بسیار پایین بود آن قدر که حتی مقدمات آن درس را نمیدانستند و من هر بار باید برمیگشتم و از مقدمات و مقدمات مقدمات شروع میکردم.
یک علت دیگر هم داشت البته که مرا بسیار آزار میداد چون همیشه دو، سه تا دانشجو بودند که برای درس خواندن نیامده بودند و از جاهای مختلفی میآمدند و کارشان این بود که استاد را زیر نظر داشته باشند و گزارش بدهند که استاد این حرف را زد یا از نظام انتقاد کرد یا معتقد به اسلام نیست و یا فلان مسئله را زیر سؤال میبرد. و مرتب حاشیهسازی میکردند و من حوصله دردسرهای این حاشیهسازیها را نداشتم و چون اصولا آدمیدرونگرا هستم و اهل جدل نیستم همۀ اینها را در خودم میریختم که البته عذابآور بود و اینها باعث دلزدگیام از تدریس در دانشگاه شد و حتی در چند سال آخر واقعا دلم نمیخواست تدریس کنم اما دانشجوها فشار میآوردند و نمیگذاشتند.به میل خودم تدریس را رها کنم.
تا بالاخره در سال ۸۹ از دانشگاه اخراج شدم و آن قدر خوشحال شدم که صادقانه و از ته دل به همسرم گفتم الان که اخراج شدهام مثل شب ازدواجم از ته دل خوشحالم. البته آنهایی که مرا اخراج کردند. قیاس به نفس میکردند و فکر میکردند من هم مثل خودشان به دنبال پست و عنوان و مادیات هستم در حالی که واقعا این طور نبود.