فخرالسادات محتشمی پور مرخصی نمیدهند؟! این سوال را از هم | فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
فخرالسادات محتشمی پور
مرخصی نمیدهند؟!
این سوال را از همان هفتههای اول بازداشت همسرجان از این و آن میشنیدم تا بالاخره سراغ مرخصی را از دادیار ناظر زندانیان سیاسی(به قول خودشان امنیتی) گرفتم که گفت طبق قانون باید یک سوم از اجرای حکم بگذرد تا این حق به زندانی و بلکه به خانوادهاش داده شود. بلند گفتم عزیز دربند ما طبق کدام قانون صرفا به دلیل انتقاد از رهبر در زندان است که حالا برایمان سخن از قانون میگویید؟! و او سکوت کرد.
در تمام این یک سال وچهارماه زندان همسرجان هروقت وهرجا پرسش از قانون نانوشته حبس و حصر منتقدان رهبر میکنم پاسخم سکوت است. و خود جواب میدهم که در نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه انتقاد ممنوع است حکومت معصوم نداریم که مخالفانشان در کمال راحت و امنیت و مصونیت با حاکم وقت مخالفت میکردند و حقوقشان برقرار بود.
در تمام تماسهای تلفنی، دوستان بلااستثنا از همسرجان میپرسند مرخصی نمیآیی و او شیرین میخندد و میگوید از آقا بپرسید! باری من به خواهش همسرجان عطای مرخصی حتی مرخصی درمانی را به لقایش بخشیدم مبادا خدای نکرده در آن خواهشی از بندهی خدا مستتر باشد.
اما امروز در مجلس ترحیم شوهرخواهر دکتر سعید مدنی وقتی شنیدم با مرخصی ایشان برای شرکت در آیین سوگواری این خویش نزدیک مخالفت شده خیلی ناراحت شدم. خاصه آن که منصورهجان همسر فداکار و مهربانش چندی است به درد شدید زانو مبتلاست که راه رفتن عادی را هم برایش سخت کرده چه رسد به بالا رفتن از پلههای زندان برای دیدن همسرجانش!
کنار یاسمن نشستهام در مراسم ترحیم شوهر عمه عزیزش از او میپرسم به آنها مشکل مادر را گفتید که موجب شده چند نوبت ملاقات را از دست بدهد؟ با تعجب مرا نگاه می کند و میگوید مگر برایشان اهمیت دارد؟ از سوال بیجایم شرمنده میشوم وقتی یادممیآید مادر همسرجان نزدیک یک سال و نیم است که به دلیل بیماری، فرزند دلبندش را ندیده است.
راستی چرا اینها برایشان احساسات و نیازهای عاطفی خانوادهها مهم نیست؟ مگر نه آن که تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟! چه غزل زیبایی است این غزل ۱۸ سعدی نکونام