2022-09-11 14:00:34
خجالت نکشید
برایتان ضرر دارد!
رحیم قمیشی
علی به مریم راست میگفت.
من هم به آلمان رفتهام، اتفاقا همان نمایشگاهی که علی سر زده بود، نمایشگاهی از وسایل توانبخشی بسیار پیشرفته.
خدا را شکر که علی همراهم نبود تا از پاهای قطع شدهاش خجالت بکشم. خدا را شکر مریم هم نبود.
دختر بسیار زیبای آلمانی با ویلچر برقی آمده بود برای انتخاب ویلچر جدید. لبخند از روی لبش نمیافتاد. انگلیسی هم بلد بود. پرسیدم ویلچرهای گران را چطور میخری!؟
گفت پولش مهم نیست، دولت پولش را میدهد.
دلم برای جانبازهای خودمان سوخت. پرسیدم حادثه باعث شده اینطور شوی؟ هم پاهایش فلج بود، هم دستهایش بسیار کم توان. گفت نه! مادرزادی اینطور بودهام.
بیشتر دلم برای جانبازانمان سوخت.
با غرور میگفت نیازی به کمک هیچکس ندارد. ویلچر قدیمیاش همه امکانات را داشت، که دیگر دور انداختنی بود.
شرم کردم بگویم آن را بدهد برای دوست جانبازم.
اما بسیار خجالت کشیدم، فقط امیدوارم مقامات از وضع جانبازان ما خجالت نکشند، ممکن است برایشان ضرر داشته باشد!
آقایی کنارم بود، او سالها مسئول خانه جانباز ایران در کلن آلمان بود، میدانستم دیگر مسئول نیست، پرسیدم پس چرا برنمیگردی ایران؟
گفت اتفاقا آمدم ایران، اما فرزندم که ناتوان جسمی است تحمل ایران برایش خیلی خیلی سخت بود و داشت میمُرد!
بخاطر وجود مهندسی بد سیستم و پیادهروهای شهری، نه میتوانست از خانه بیرون برود، نه وسیلهای عمومی سوار شود، نه مدرسهای مناسبش. برگشتیم آلمان، الان با همان دو هزار یورویی که دولت آلمان برای نگهداری او میدهد همه خانواده زندگی میکنیم!
یک وقت مسئولان خجالت نکشند، برایشان ضرر دارد، یاداوری کردم خودم خجالت بکشم از دوستانم که سالهاست با سختی و مشقت زندگی میکنند و هر که به آنها میرسد میگوید شما که برای خدا رفتید جبهه، دیگر چه میخواهید؟!
دیروز بازار بودم، فروشنده میگفت قبلا پنج روز آخر ماه بازار سوت و کور میشد، حالا از دهم ماه، بازار دیگر سوت و کور است، میگفت مردم همه ناتوان از خرید شدهاند، نشانم میداد پیرزنان و پیرمردان محتاج را که با خجالت گدایی میکردند. میگفت کل شهر الان گدا شدهاند. شاید دروغ میگفت، شاید او فقط اطرافش را میدید. میدانم بالای شهر وضع خوبست. مسئولان وضعشان خوبست.
فقط خدا کند خجالت نکشند، میدانم برای قلبشان بد است.
به سمت پایین تهران که میرفتم هواپیمایی پایین بود، به نظرم تیکآف کرده بود، توی آسمان هم بزرگ بود. به همسرم گفتم ممکن است این را با یک موشک چند متری لاغر اشتباه بگیری و دوبار به طرفش شلیک کنی؟
آمدم بگویم ۲۰۰ انسان نخبه و کودک هم در آن نشسته باشند. بغض نگذاشت بگویم.
و او گفت: و نه کسی استعفا بدهد، نهکسی محاکمه شود!
مبادا از مقامات کسی خجالت بکشد.
دیروز خواندم دوست عزیز، دلسوز، دانشمند وزندانیام مصطفی تاجزاده را تحتالحفظ و با دستبند بردهاند بیمارستان. قلبش نارسایی داشته، عمل قلب کرده و همچنان به تخت بستهاند، مبادا فرار کند!
مادر همسرم که در رگهای قلبش استنت گذاشته بودند، دکتر دهها دارو به او داده بود و صدها دستور، که باید در هوای آزاد نرم نرم پیاده روی را شروع کند، نباید استرس داشته باشد، تغذیهاش اینطور باشد، مرتب فشارش را بگیریم.
و قرار است تاجزاده را فردا برگردانند همان انفرادی.
مردی که تنها سلاحش قلمش بود، و تنها پرسشهایی داشت که نمیترسید بپرسد.
آقایان یک وقت خجالت نکشند، ما بهجای آنها خجالت میکشیم!
اینکه زندانها را آباد کردید با زندانیهای باسواد، اینکه پولمان را بیارزش کردید، اینکه جانبازهای ما یک دهم ناتوانهای آلمان خدمت نمیگیرند، اینکه مردم همه فقیر شدهاند، اینکه پول دارو هم ندارند و میمیرند، اینکه فرزندانتان در کانادا و اروپا به عیشند!
خجالت نکشید، برای قلبتان ضرر دارد.
دیروز سایبریها حمله کرده بودند به کانال کوچک و بیسر و صدای دلنوشتههایم، رئیسشان مدام تکرار میکرد، مگر باکری نگفت بچههای خوب جبهه پس از جنگ دق میکنند و میمیرند. میپرسید پس چرا هنوز زندهام!؟
پرسیدم چرا خودش دق نکرده، که گفت آن موقع جبهه نبوده!
البته که من و جانبازان و آزادگان و جبههایها پوست کلفت بودهایم که زنده مانده ایم. شاید خدا خواسته ماها را آزمایش کند. حکمتش را نمیدانم، راستش خودمان هم متعجبیم، با این همه درد زندهایم!
شاید زنده ماندیم خجالت بکشیم.
بهجای مقاماتی که خجالت نمیکشند!
بهجای آنها که فکر میکنند خیلی خوبند.
بهجای آنها که ایرانِ سربلند را گرفتند، خرابش کردند، و همچنان به هنرشان میبالند.
بهجای آنها که خجالت برایشان ضرر دارد.
به جای آنها که نمیدانند حق مردم ایران توسعهای بیشتر از آلمان است، و افتخارشان این است که ما افغانستان نشدیم، سوریه نشدیم، سومالی نشدیم!
تا خجالت نکشند
که برایشان ضرر دارد!
@ghomeishi3
@nasiri42
3.0K views11:00