Get Mystery Box with random crypto!

تعریف مصطفی ملکیان از روشنفکری اشکالات اساسی دارد محمد محمدرض | ناقد| مصطفی ملکیان

تعریف مصطفی ملکیان از روشنفکری اشکالات اساسی دارد
محمد محمدرضایی

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت:تعریف مصطفی ملکیان در باب روشنفکر که او تقریر حقیقت و تقلیل مرارت می‌کند، با اشکالات اساسی مواجه است.

به گزارش خبرنگار مهر، چندی پیش گفتگویی در فضای مجازی میان عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان با موضوع «روشنفکری و حقیقت» انجام شد که پس از این گفتگو، نقدهای متعددی بر آن نوشته شد. متنی که در ادامه می خوانید نقد محمد محمدرضایی، عضو هئیت علمی دانشگاه تهران بر این گفتگوست.

در ابتدا خلاصه‌ای از دیدگاه مصطفی ملکیان را در این باره مطرح و سپس نقد و ملاحظات خود را بیان می کنم.

ایشان در ابتدا روشنفکر را چنین تعریف می کند: «روشنفکر کسی است که تقریر حقیقت و تقلیل مرارت می‌کند» روشنفکر حقایقی را که از طریق آموزش یا کشف شخصی به دست می‌آورد تا مادامی که حقیقت می‌پندارد، آنها را برای شهروندان جامعه خود و حتی جامعه جهانی مکشوف می سازد و ابزار او هم تنها استدلال است.

و نیز همچنین به لحاظ عملی باید بکوشد تا از درد و رنج های همنوعان خود بکاهد. این دو آرمان، یکی در مقام نظر و دیگر در مقام عمل است. ایشان در باب تقدم و تأخر و تعارض این دو مولفه روشنفکری می‌گوید: شهود خود من می‌گوید تقریر حقیقت مهمتر از تقلیل مرارت است. درحوزه روشنفکری، دغدغه حقیقت بسیار بالاتر از کاستن درد و رنج است. ایشان در ادامه ویژگی‌هایی را برای روشنفکر بیان می نماید :

۱. روشنفکر نباید مجیزگوی مردم باشد. او به جای سخنگوی مردم باید داور مردم باشد.

۲. روشنفکر تا آنجا که امکان دارد از ابهام و ایهام و غموض سخن خود بکاهد.

۳. روشنفکر باید از ایدئولوژی اندیشی پرهیز کند. ایدئولوژی اندیشی با حقیقتگویی و حقیقت پویی سازگاری ندارد (ایدئولوژی اندیشی یعنی مختومه اعلامکردن پرونده یک موضوع یا مساله یا مشکل و کفایت مذاکرات. روشنفکر هیچ جا نباید کفایت مذاکرات اعلام کند.)

۴. روشنفکر، باید هویت پویا و سیال داشته باشد نه هویتی ایستا .او باید تنها به استدلال پای بند باشد.

۵. سخن دیگران، را تحریف و تفسیر نابجا ننماید.

۶. روشنفکر به تعبیر کانت نباید استفاده ابزاری از انسان بنماید.

ملاحظات خود را در ذیل چند بند بیان می نمایم:

۱.آیا این تعریف( روشنفکر ،کسی است که تقریر حقیقت و تقلیل مرارت می کند )، معنای ماهوی روشنفکر است.یعنی، آیا روشنفکر و روشنفکری یک ذات و هویتی دارد که باید با این تعریف ،هویت آن را عیان کرد.؟

در منطق انواع و اقسام مختلفی جهت تعریف یک شی وجود دارد که به طور اجمال به آنها اشاره تا مشخص گردد که این تعریف از کدام سنخ است . اگر ما بخواهیم به کنه ذات یک شی پی ببریم و اجزاء ماهیت آن را، یعنی جنس و فصل آن را تشخیص دهیم به آن "حد تام" می‌گویند و اگر به بعضی از اجزای ماهیت شی مورد نظر پی ببریم، به آن "حد ناقص" می گویند. اما اگر ما به اجزاء ذات پی نبریم و صرفاً بتوانیم به احکام و عوارض آن ذات دست یافته و هدف ما آن باشد که مرز یک مفهوم را کاملاً با مفاهیم دیگر مشخص نماییم به آن "رسم تام" می گویند. اما اگر این تمایز کاملاً صورت نگیرد، «رسم ناقص» است.یا این که تعریف ما از این سنخ نیست بلکه به خاصه مرکبه است، یعنی در تعریف از چند مفهوم کلی استفاده کرده تا آن مفهوم را از مفاهیم دیگر تشخیص دهیم. مثل تعریف پرواز کننده زاینده برای تعریف خفاش. آیا مفهوم روشنفکر، یک ذات و هویتی در خارج دارد تا بتوان آن را تعریف حقیقی کرد یا صرفاً یک مفهوم اعتباری است که باید تعریف آن یا به رسم باشد یا به خاصه مرکبه. اگر کسانی مایل هستند برای مفاهیم اعتباری یک ماهیت و ذات اعتباری در نظر بگیرند، باید تعابیری را به منزله جنس و فصل قرار دهند ،در آن صورت تعریف به حد واقعی نیست، بلکه به منزله تعریف به حد است. حال سوال اساسی این است که تعریف روشنفکر در ذیل کدام یک از تعاریف می‌گنجد ؟ یا اینکه این تعریف، ذیل هیچکدام از تعاریف نمیگنجد و صرفاً تعریف شرح اللفظ یا تعریف به مصداق است که آنها هم اشکالات خاص خود را دارند.

جناب آقای ملکیان، برای روشنی و عدم ابهام در بحث ، باید منظور خود را در مورد تعریف روشنفکر مشخص می نمودند که از کدام سنخ است . از تعابیر ایشان بر میآید که برای مفهوم روشنفکر یک ذات و هویتی در نظر گرفته‌اند،لذا باید جنس و فصل آن را (یا به منزله آنها را) مشخص می نمودند.

۲. سوال دیگر در باب تعریف روشنفکر آن است که آیا این تعریف، منطقی (و به تعبیری حصرعقلی) است یا استقرایی، یعنی آیا مفهوم روشنفکر، فقط دو مولفه دارد ولاغیر. یا اینکه به حسب استقراء تاکنون دو مولفه آن کشف شده است . امکان دارد مولفه‌های دیگری در آینده توسط خود ایشان یا کسان دیگری به تعریف اضافه شوند.