Get Mystery Box with random crypto!

دقیقا مانند مقولات دهگانه ارسطویی و دوازده گانه کانتی که مصادی | ناقد| مصطفی ملکیان

دقیقا مانند مقولات دهگانه ارسطویی و دوازده گانه کانتی که مصادیق آن یکی از راه استقراء و دیگری از راه منطق و حصر عقلی به دست آمده است. استاد جناب آقای ملکیان، در تعریف روشنفکر این نکته را نیز ملحوظ نداشته‌اند.

۳. آیا تعریف روشنفکر( با دو مولفه آن)، یک گزاره اخلاقی است یا غیر اخلاقی.

اولاً اگر گزاره اخلاقی است که جناب آقای ملکیان آن را اخلاقی می داند، در آن صورت بر اساس کدام مکتب اخلاقی توجیه می شود. آیا مکتب اخلاقی مورد نظر، شهودگرایی یا خود گرایی یا سودگرایی یا تکلیف گرایی اخلاقی است یا مکتب اخلاقی دیگری مد نظر است.

بنابراین، باید روشن گردد که ما از کدام موضع اخلاقی سخن می‌گوییم. روشنفکری که پیرو خود گرایی اخلاقی است، تقریر حقیقت و تقلیل مرارت را به شرطی به انجام می‌رساند که به نفع و سود او باشد. کسی که پیرو مکتب قدرت گرای نیچه است، همه را در راستای نیل به قدرت معنا می کند. آیا مکتب مورد نظر، وجدان و شهود اخلاقی است؟ آیا همه افراد بر اساس وجدان اخلاقی یکسان عمل می‌کنند یا هر کسی تعبیر متفاوتی از وجدان اخلاقی دارد؟. یا مکتب مورد نظر تکلیف گرایی اخلاقی است؟ در آن صورت این تکلیف را چه کسی مشخص می نماید، خدا یا عقل یا عرف مردم.بنابراین، برای فهم بهتر معنای روشنفکر ،باید به مبنای اخلاقی آن اشاره می شد.

و ثانیاً اگر روشنفکری ظاهراً تقریر حقیقت و تقلیل مرارت نمود، آیا ما به حسب ظاهر می‌توانیم حکم کنیم که او یک امر اخلاقی را به انجام رسانده است.؟ چه بسا کار او ممکن است مطابق اخلاق باشد ولی از سر اخلاق صورت نگرفته باشد. برای مثال کاسبی را در نظر بگیرید که در حوزه فعالیت خود هم حقیقت را می‌گوید و هم تا حد ممکن ارزان‌فروشی و از این رو، مرارت مردم را کم میکند ولی انگیزه او از این کار، سود بیشتر و در نهایت کسب لذت بیشتر است و برای نفع شخصی خود این اعمال را به انجام می‌رساند. در آن صورت عمل او اخلاقی نیست هر چند مطابق با اخلاق است.

اما برخی از روشنفکران ممکن است وظایف خود را از سر تکلیف اخلاقی به انجام برسانند. حال سوال این است که اولاً تکلیف اخلاقی چگونه صادر می‌شود و ثانیاً ما چگونه آن را تشخیص می‌دهیم؟

نتیجه آن که ما به صرف اینکه روشنفکری در ظاهر تقریرحقیقت و تقلیل مرارت نمود ، نمی‌توانیم حکم کنیم که او یک فعل اخلاقی به انجام رسانده است.

۴.اشکال دیگر تعریف روشنفکر از دیدگاه استاد ملکیان، در معانی مفاهیم «حقیقت» و «مرارت» است. نظرات خود را در این بند تحت دو عنوان مطرح می نمایم.

الف- تقریر حقیقت:

جناب آقای ملکیان در توضیح تقریر حقیقت بیان مینمایند که چون ما روشنفکران، عاشق شما مردم هستیم، مصلحت شما را بر خوشایند شما ترجیح می‌دهیم. مصلحت شما مردم در آن است که باورهای کاذبتان را تصحیح کنیم. حال سوال این است که حقایق و مصالحی که روشنفکر تشخیص می‌دهد، مربوط به مصالح دنیوی است یا اخروی؟ آن مصالح و حقایق مربوط به جنبه های فروتر انسانی است یا جنبه های برتر و متعالی انسانی ویا به تعبیری من علوی مردم.

افرادی که با دلایل عقلی باور به معاد و عالم آخرت دارند و همه اعمال آنها در این دنیا در زندگی اخروی آنها تأثیر میگذارد، روشنفکر بر اساس چه اطلاعات و علومی، میتواند به مردم بگوید که مصالح دنیا و آخرت شما چنین است. آیا من روشنفکر با علم اندک خود می‌توانم چنین توصیه ای را به انجام برسانم؟ هچنین سود گراها برای تشخیص سود، معیار هفت گانهای را ارائه داده‌اند، حال سوال این است که استدلال های عقلانی روشنفکر جهت تقریر حقیقت در کجا از آزمون عقلانیت موفق بیرون آمده است تا خدای ناکرده به عوض حقایق، توهمات خود را به گونه‌ای مستدل بیان نکند. اگر استدلال های روشنفکر برای تقریر حقیقت دستکارشناس و صاحب نظر قرار گیرد، چه بسا مغالطات آن آشکار گردد. بنابراین، به صرف اینکه روشنفکر فکر کند که مطالب او به صورت استدلال عقلی بیان شده است، کافی نیست. ممکن است استدلال او معیوب و نادرست باشد ولی خودش خبر ندارد.

لذا برخی از متفکران برآنند که یک فیلسوف خوب کسی نیست که مطالب و استدلال های او درست و مطابق با واقع باشد بلکه باید سازوار سخن بگوید. مثلاً افلاطون فیلسوف بزرگ یونان، نظریه اساسی فلسفه خود را که "مٌثل یا رب النوع های اعلا "باشد به نحو مستدل بیان نموده است ، اما ارسطو با دلایل مختلف ، استدلال های او را نادرست دانسته است.

یا این که تجربه گرا ها و عقلگرا ها در مورد امر فطری با هم اختلاف نظر دارند و هر دو هم نظرات خود را مستدل بیان نموده وکانت فیلسوف بزرگ دیگر استدلال هر دو را ناکافی دانسته است، بعد ایده آلیستهای آلمانی، استدلال های کانت را نارسا تشخیص داده اند.