Get Mystery Box with random crypto!

یا این که کیرکگارد، پدر مکتب اگزیستانسیالیسم، با دلایل عقلی اث | ناقد| مصطفی ملکیان

یا این که کیرکگارد، پدر مکتب اگزیستانسیالیسم، با دلایل عقلی اثبات کرده که عقل نباید در حوزه دین دخالت کند، لذا ایمان گرا شده است، از طرف دیگر، برخی از فیلسوفان بر خلاف نظر او ،با استدلال ،عقلگرایی را برگزیده اند.

بنابراین، از این مطالب می خواهم به این نتیجه برسم که استدلال های فیلسوفان بزرگ چه بسا با خطا عجین و افراد برجسته فکری ناتوان از درک آن خطاها هستند تا چه رسد به مردم عادی.بنابراین، حقانیت و درستی استدلال روشنفکر در کجا به اثبات رسیده است، نکند خدای ناکرده،روشنفکر توهمات خود را در قالب به اصطلاح استدلال عقلی بیان و مردم را به عوض راهنمایی به مسیر صحیح به گمراهی بکشاند. و بعداً حتی خود او با کمی تامل از استدلالش و نیز از ارایه آن پشیمان گردد که در آن صورت پشیمانی ،سودی ندارد. از این رو، همه مردم، به لحاظ عقلی آنقدر توانا نیستند که بتوانند مغالطات استدلال عقلی روشنفکران را تشخیص دهند.

نتیجه آن که، روشنفکران باید خیلی محتاط باشند که توهمات خود را در قالب استدلال عقلی بیان نکنند تا به عوض هدایت مردم، آنها را گمراهتر سازند. لذا با توجه به این اختلافات اساسی یکی از وظایف پیامبران الهی، آن است که بر اساس آموزه های وحیانی اختلافات بین مردم را مورد داوری قرار دهند و از این پراکندگی،مردم را نجات دهند.( وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ فِیمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ)

ب- تقلیل مرارت:

مرارت، یعنی رنج، سختی و تلخکامی. اصولاً زندگی انسانی و نیل به کمالات، بر اساس حرکت است ،حرکت، توام با رنج و سختی است. ما برای نیل به کمالات باید رنج بکشیم، برای نیل به شجاعت باید رنج غلبه بر ترس را تحمل کنیم و یا برای کسب علم باید رنج تحصیل آن را به جان بخریم. آیا منظور از مرارت، رنج ها و سختی های هدفمند است که مقدمه نیل به خیرات می باشند و یا سختی ها و رنج های بی هدف و گزاف ؟.رنج ها و مرارت های هدفمند که برای زندگی، لازم است. اما شاید منظور استاد ملکیان از تقلیل مرارت، رنج های بی هدف و گزاف باشد. حال سوال این است که انسان با علم ناقص خود می تواند به طور قطع بگوید رنجی، بدون هدف است. به هرجهت منظور از مرارت روشن نیست که روشنفکر سعی کند که آنها را بکاهد.

و ثانیاً تقلیل مرارت با صرف گفتار حاصل نمی‌شود. مرارت، چه بسیار که از تجاوز حقوق افراد به یکدیگر حاصل می شود و تنها راه حل آن، اخلاقی شدن جامعه است تا حقوق همدیگر را پاس بدارند. اخلاقی شدن جامعه، انگیزه و برنامه ریزی های دقیق می خواهد. همچنین روشنفکر باید انگیزه اخلاقی مردم را تقویت نماید. این عمل نیازمند تمرین و کارورزی است که به پرورش اخلاقی نیازمند است. اخلاقی شدن یک جامعه هم نیازمند یک مکتب جامع اخلاقی است و هم راهکارهایی برای تمرین و ممارست انگیزه اخلاقی که در اینجا نقش خدا و اعتقاد به بهشت و دوزخ و نیز مناسک دینی نظیر نماز و روزه و .... به عنوان تمرین و عاملی برای غلبه بر تمایلات و اراده سرکش بسیار برجسته خواهد شد.بنابراین ،وظیفه روشنفکر از این جهت تقویت باورهای دینی است.

۵. جناب آقای ملکیان، در ادامه ویژگی‌هایی را برای روشنفکر بیان می نمایند که به جهت اهمیت، برخی را مورد نقد قرار می‌دهم.

ایشان بیان می دارند که روشنفکر باید از ایدئولوژی اندیشی پرهیز کند، زیرا با حقیقت گویی سازگاری ندارد.

(ایدئولوژی اندیشی، یعنی مختومه اعلام کردن پرونده یک موضوع و کفایت مذاکرات. روشنفکر هیچ جا نباید کفایت مذاکرات کند. اصولاً اگر سخنی را رییس مکتب من مختومه اعلام کرد، به معنای ایدئولوژی اندیشیدن است.)

در پاسخ می توان گفت :اصولاً برخی ایدئولوژی اندیشی ها نظیر اسلام، یک امر عقلانی است . عقل می گوید در مواردی که آگاهی نداری به کارشناس و متخصص مربوطه مراجعه کن و نیز این امر، مورد تایید عرف عام و شهود اخلاقی مردم است. اگر من در زندگی به متخصص اعتماد نکنم در واقع جایگزین آن شک فراگیر است . زندگی انسان مخصوصاً در حوزه تعلیم و تربیت بر اساس اعتماد بنا شده است.

ابن سینا، فیلسوف بزرگ اسلامی در حوزه معاد جسمانی اعلام می دارد چون رسول صادق مصدق خبر داده، من معاد جسمانی را می پذیرم، زیرا تمام مقدمات چنین پذیرشی مبتنی بر اصول عقلانی است. بنابراین، اگر قرآن و پیامبر و امامان معصوم(علیه السلام) امری را بیان نمایند. برای پیروان آن مکتب به حکم عقل حجت است و پرونده آن مساله بسته میشود.

اصولاً یکی از رسالت های قرآن به عنوان معجزه جاودان پیامبر اسلام(ص) آن است که اختلافات فکری مردم را برطرف نماید.( لِیَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ فِیمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ ،تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند،داوری کند.)و ثانیاً اگر با عقل اثبات کردیم که خدا علم نامتناهی و عقل انسان متناهی است. بنابراین، تبعیت از عقل نامتناهی و کمال مطلق و فصل الخطاب دانستن سخن خدا ، عین فرمان عقل است.