2023-03-15 21:34:12
وقتی بچه بودیم مادرم یک عادت قشنگ داشت:
وقتیکه توی آشپزخانه غذا میپخت
برای خودش یواشکی یه پرتقال چهارقاچ میکرد
و میخورد بعد من و خواهرم هم بعضی وقتها
مچش رو میگرفتیم و میگفتیم: ها ببین
"باز داره تنهایی پرتغال میخوره و میخندیدیم"
مادرم هم میخندید، خنده هایش واقعی بود اما
یک حس گناه همراهش بود مثل
بچههایی، کـه: درست وسط شلوغیهایشان گیر
میافتند چارهای جز خندیدن نداشت مادرم زنِ
خانه بود(و هست). زنِ خانواده بود
زنِ شوهرش بود! تقریبــاً همیشه توی آشپزخانه
بود، وقتهایی هم که میآمد پیشِ ما یک ظرف
میوه دستش بود حتی گاهگاهی هم که
برای کنترل مادرانــه بچههایش سری به ما میزد
دست خالی نمیآمد یک مغز کاهوی دو نیم شده
توی دستهایش بود یک تکه برای من و
یک تکه برای خواهرم و وقتیکه پدرم از سرکـار
میآمد میدوید جلوی در دستهایش را که لابد
از شستن ظرفها خیس بودند با
دستمالی پاک میکرد بعد لبخندهای قشنگش را
نثارِ شوهر خسته میکرد در اوقاتِ فراغتش نیز
برایمان شال و کلاه و پلیور میبافت
و بعد من و خواهرم مثل دوتا بچه گربه، کنارش
مینشستیم، با گلولههای کاموا بازی میکردیم
مادرم نورِ آفتابِ توی خانه را دوست
داشت همیشه جایی مینشست کـــه آفتابگیر
باشد، موهای خرماییاش و پنجه پاهای بیرون
زده از دامنش زیر آفتاب میدرخشید
و دستهایش میلهای بافتنی را تند تند با یک
ریتم ثابت تکان میداد 'مادرم ' نمونه کاملی از
یک مادر بود (و هست) مادرم زن نبود
دختر نبود دوست نبود! که او فقط در یک کلمه
میگنجید: مادر... یادم میآید که: همین اواخر
وقتی پدرش مرد تهران بودم زود خودم را
خانه رساندم رفته بود پیشمادربزرگم وقتی که
وارد خانه پدربزرگم شدم محکم بغل کرد شروع
کرد به گریه کردن من در تمام مراسم
پدربزرگم فقط همان یکلحظه گریه کردم نه به
خاطرِ پدربزرگ به خاطر مادرم که: مرگ پدرش
برای اولین بار بعد از تمام این سالها
از نقش مادری بیرونش آورده بود و پنـاه گرفته
بود و توی بغل همسرش و داشت گریه میکرد و
من به جز همین در آغوش گرفتنِ کوتاه
چیزی بـه مادرم نداده بودم، چیزی برای خودش
نمیخواست، تا مجبور نمیشد لباس نمیخرید
اهل مهمانی رفتن و رفیقبازی نبود!
حتی کادوهایی که به عنواین مختلف میگرفت
همه وسایل خانه بودند در تمام این سالها تنها
لحظههایی که مال خود خودش بودند
همان وقتهایی بود که: یواشکی توی آشپزخانه
برایخودش پرتقال چهارقاچ میکرد سهم مادرم
از تمامِ زندگی همین پرتقالهای
نارنجیچهارقاچ شدهی خوشعطرِ یواشکی بود
#مادر
7.8K views18:34