Get Mystery Box with random crypto!

سجاد نوروزیان | دفتر یادداشت

لوگوی کانال تلگرام norouzian — سجاد نوروزیان | دفتر یادداشت س
لوگوی کانال تلگرام norouzian — سجاد نوروزیان | دفتر یادداشت
آدرس کانال: @norouzian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 148
توضیحات از کانال

در حال پرسه‌زنی، تماشا و نوشتن
آکادمی مهارت‌های مدرن:
https://modernskills.ir

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2019-06-20 11:42:24 آدم هایی که روح بزرگی دارند،
عقده های کمتری دارند،
شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری...
برای همین نباید از آنها ترسید،

آدم های کوچک و حقیر
با عقده های بزرگ ترسناکترند...
چون از صدمه زدن به دیگران هراسی ندارند!!

چقدر این جمله دلنشینه:
افکار هر انسان میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آنها میگذراند.

خود را در محاصره افراد موفق قراردهيد...
139 views08:42
باز کردن / نظر دهید
2019-03-21 01:03:31 سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام

نوروز مبارك

@norouzian
119 views22:03
باز کردن / نظر دهید
2019-01-26 23:49:52 خدایا!
اخلاص! اخلاص!

و می‌دانم ای خدا
می‌دانم که برای عشق، زیستن
و برای زیبائی و خیر، مطلق بودن،
چگونه آدمی را به مطلق می‌برد!
چگونه اخلاص این وجود نسبی را،
این موجود حقیری را که مجموعه‌ای از احتیاج هاست و ضعف‌ها و انتظارها، “مطلق “می کند!

در برابر بیشمار
جاذبه‌ها
و دعوت‌ها
و ضررها
و خطرها
و ترس‌ها
و وسوسه‌ها
و توسل‌ها
و تقرب‌ها
و تکیه‌گاه‌ها
و امیدها
و توفیق‌ها
و شکست‌ها
و شادی‌ها
و غم‌های همه حقیر
که پیرامون وجود ما را احاطه کرده‌اند
و دمادم ما را بر خود می‌لرزانند
و همچون انبوهی از گرگ‌ها
و روباه‌ها
و کرکس‌ها
و کرم‌ها،
بر مردار «بودن » ما ریخته‌اند،
با یک خود خواهی عظیم انقلابی،
که معجزه ی ذکر است
و زاده‌ی کشف ِ بندگی ِ فروتنانه‌ی ِ خویشتن ِ خدایی ِ انسان است!

ناگهان عصیان می‌کند!
عصیانی که با انتخاب ِ تسلیم ِ مطلق به حقیقت ِ مطلق، فرا می‌رسد
و از عمق ِ فطرت شعله می‌کشد
و سپس با تیغ ِ بوداوار ِ بی‌نیازی و بی‌پیوندی و تنهایی،
“مجرد “ می‌شود
و آنگاه از بودا هم فراتر می‌رود
و با دو تازیانه‌ی "نداشتن" و "نخواستن"
همه‌ی آن جانوران آدم‌خوار را از پیرامون ِ انسان بودن خویش
می‌تاراند!

و آنگاه،
آزاد،
سبکبار،
غسل کرده و طاهر،
پاک و پارسا،
"خود" شده و "مجرد" و "رستگار"!
انسان شده
و بی نیاز!

به بلندترین قله ی ِ رفیع معراج ِ تنهایی می‌رسد!

و آنجا همه‌ی "من"های دروغین و زشت را،
که گوری است بر جنازه ی شهید ِ آن من ِ راستین و زیبا و خوب،
که همیشه در آن مدفون است
و از چشم خویش نیز مجهول
و از یاد خویش نیز فراموش،
فرو می ریزد!!

دکتر علی شریعتی

@norouzian
269 views20:49
باز کردن / نظر دهید
2019-01-20 19:36:39 https://www.borna.news/بخش-اجتماعی-4/801483-برو-سر-درس-بازی-بسه
258 views16:36
باز کردن / نظر دهید
2019-01-16 12:49:27 https://instagram.com/p/BssLw4Pl3ju/
293 views09:49
باز کردن / نظر دهید
2018-11-12 11:46:48 آنگونه که منم ۲

یادم نمیاد اولین شعر کتاب فارسی، چی بود و کی خوندمش! ولی از همون موقع که سواددار شدم، یه جور دیگه با شعر لذت می‌بردم؛ بر عکس رمان!

فکر کنم اول راهنمایی بودم؛ یه معلم پرورشی داشتیم، به جای حرف زدن، برامون شعر می‌خوند! اولین جلسه که اومد سر کلاس، دیوان پروین اعتصامی رو اورد و شروع کرد به خوندن شعر!

مادر موسی چو موسی را به نیل
درفکند از گفته‌ی رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت که ای فرزند خرد بی‌گناه

یادمه اون هفته، همه‌ی بعدازظهرها با دوچرخه میزدم تو خیابون و یکی دوتا کتابفروشی که وجود داشت، دنبال دیوان پروین اعتصامی می‌گشتم و هیچ کسی هم نداشت!! تا اینکه فکر کنم یکی از فروشنده‌ها دلش برام سوخت و یا شاید هم برای اینکه از شر سؤال پرسیدن هر روز من نجات پیدا کنه، برام یه دیوان پروین رو آورد!

پاییز بود؛ عصر یه روز بارونی در حالی که دوچرخه رو یه دستی می‌روندم، توی اون دستم، دیوان شعر پروین رو نگه داشته بودم! اون روز نمی‌دونستم که همین کتاب که اتفاقا قطعش هم کوچیک بود، قراره یه اثر خیلی بزرگ بر من و زندگی‌م داشته باشه!

رابطه‌ی من با شعر بیشتر شد.
هر جا از شعر رو نمی‌فهمیدم، گیر نمی‌دادم؛ رد می‌شدم!
کم‌کم اونجاهایی که برام سخت بود، نرم شد؛ درکی که از شعر داشتم بیشتر شده بود.

رفتم سراغ دیوان حافظ
یه قطع جیبی پیدا کردم و خریدم!

یادمه تمام دید و بازدیدهای نوروز سال بعد، اون دیوان حافظ همراهم بود!
اون موقع خونه پدربزرگ زندگی می‌کردیم، ما طبقه‌ی پایین بودیم و حاج اکبر و حاج خانوم و عمه زهرا، طبقه بالا! عمه زهرا سه سال از من بزرگ‌تره. یه داداش کوچیک‌تر دارم سه سال با هم اختلاف داریم. صادق!
توی فاصله‌ی این خونه تا اون خونه، میرفتم تو ماشین حاج اکبر، که با عمه زهرا مشاعره کنم!
گاهی مجبور بودم صادق رو بپیچونم، چون خیلی حرف میزد و مانع مشاعره‌ی ما میشد. ذهن خلاقی داشت و به تحلیل چیزهایی که میدید می‌پرداخت! پلاک ماشین‌ها رو میخوند، اسم خیابون‌ها، تابلو مغازه‌ها! ما هم که میخواستم شعرهای حفظ شده‌مون رو بخونیم، نیاز به تمرکز داشتیم!
صادق هنوز هم همینجوره! دقت‌ش زیاده و تحلیل‌گر خوبیه ولی خیلی با شعر حال نمیکنه.

اون سال‌ها همینجوری گذشت…
دوران دبیرستان که دبیرهای فارسی، شعرهای کتاب ادبیات رو معنی می‌کردن و بچه‌ها هم زیرش معنی رو می‌نوشتن، من اینکار رو نمیکردم!
در مقابل سؤال معلم که نوروزیان! چرا معنی این شعرا رو نمی‌نویسی؟ همیشه یه جواب داشتم: این شعرها خودشون معنی چیزهای دیگه‌ن! چیزی که خودش معنیه که نمیشه معنی کرد! با یه لبخند از سر رضایت، قانع میشدن!

کلی دفتر نقاشی دارم که شعرهایی که دوست داشتم رو توش نوشتم! چون دفتر خط‌دار جهت داشت و من دوست داشتم ابیات رو واسه خودم هر جهتی دلم می‌خواد بنویسم، دفتر نقاشی گزینه‌ی بهتری بود!

علاقمندی من به شعر، این روزها در قالب شعرخوندن فوران کرده و اون‌ها رو با اعتمادبه‌نفس، در یه کانال تلگرامی منتشر میکنم!
گوینده‌ی حرفه‌ای که نیستم! دوره‌ی فن‌بیان هم ندیدم؛ تنها چیزی که باعث این کار شده اینه که شعرهای پارسی رو خیلی دوست دارم و اینجوری میتونم هر موقع دلم خواست گوش کنم!
اگه دوست داشتین سر بزنید: https://t.me/voice24

#آنگونه_که_منم

@norouzian
400 viewsedited  08:46
باز کردن / نظر دهید
2018-10-30 00:55:41 آنگونه که منم ۱

من
سجاد نوروزیان
سال‌هاست کارهای روزانه‌م رو می‌نویسم

یه وبلاگ شخصی دارم که اونجا هم مطالبی که به ذهنم میرسه، منتشر میکنم!
http://sajjad.today

یه کانال تلگرامی دارم و یه صفحه اینستاگرام
هر موقع هر چی دلم بخواد و شرایط ذهنی و روحی‌م اقتضا کنه، می‌نویسم!
بی‌نظم و شلخته!
یهو چند روز پشت سر هم، پست میذارم؛
یهو هفته‌ها میگذره و خبری نیست!

برای من این رسانه‌ها، مثل دفتر یادداشت عمل میکنه؛
مثل همون تقویم که سال‌هاست دارم می‌نویسم؛
یک دفتر یادداشت مدرن! با قابلیت اشتراک گذاشتن!

راستش یادم نمیاد خواسته باشم چیزی رو به مخاطب خاص یا عام یا نیمه‌خاص، از طریق رسانه‌ی اجتماعی منتقل کرده باشم!

بعضی دوستان با افکار و فعالیت‌هایی که انجام دادم، کم و بیش آشنا هستند؛
سال‌ها در حوزه‌ی رسانه‌های نوین کار کردم؛ نیازی به مرورش نیست.

هر کسی به یک انگیزه‌ای در رسانه‌های اجتماعی حضور داره:
توانایی‌ش رو ارائه کنه؛
ببینه بقیه جاها چه خبره؛
اوقات فراغت‌ش رو پر کنه؛
توی کار بقیه سرک بکشه؛
به مخاطب خاص، حرفش رو بزنه؛
لحظات خاص رو برای خودش ثبت کنه؛
یا هر انگیزه‌ی دیگه‌ای!

می‌خوام یه کم صریح بگم:
اینکه آدما به جای عکس پروفایل یا نوشتن بیو، عشق و تنفر و دلتنگی و ... رو به مخاطب خاص‌شون منتقل می‌کنند، صلاحدید خودشونه!
یا اینکه سعی می‌کنند غیرمستقیم در پست یا استوری نظرشون رو به مخاطب خاص اعلام کنن، باز هم صلاحدید خودشونه!

اما من، سجاد نوروزیان، قرار باشه حرفی رو به کسی بزنم، خیلی صریح و شفاف و البته خصوصی به همون طرف می‌زنم! نه اینکه استوری بذارم یا در بیوی تلگرام حرفم رو با کنایه منتقل کنم!

چون فکر می‌کنم اگه نتونم به مخاطب مورد نظر، حرفم رو بزنم و بخوام غیرمستقیم با عکس و نوشته و پست و استوری و بیو، چیزی که در ذهن دارم به کسی منتقل کنم، یعنی در مهارت ارتباطی دچار اشکال هستم!

آدم‌ها آزاد هستند هر جور صلاح می‌دونن از رسانه‌های اجتماعی استفاده کنند.

این مطلب رو نوشتم که بدونم تکلیفم سر این موضوع چیه و اگه روزی با کسی حرفی داشتم به جای قصه گفتن در بیو و پست و استوری، برم به خودش حرفم رو بزنم!


و این داستان ادامه دارد...

#آنگونه_که_منم
۸ آبان ۱۳۹۷
397 viewsedited  21:55
باز کردن / نظر دهید
2018-10-22 13:52:34 ماها در مورد موضوعات مختلف، یه نظراتی خودمون با خودمون داریم که قابل گفتن به دیگران نیست! ممکنه با یه آدمای خاصی بخشی‌ش رو به اشتراک بذاریم ولی مسلما همه‌ی اون چیزی که توی ذهن ما می‌گذره، امکان علنی شدن نداره. فکر می‌کنم مهم‌ترین دلیل این رفتار ما (عدم‌اعلان…
338 viewsedited  10:52
باز کردن / نظر دهید
2018-10-20 16:53:12 https://instagram.com/p/BpJnkV0BOyk/
321 views13:53
باز کردن / نظر دهید
2018-10-19 17:52:22 تنظیم آهنگ LoveStory

ویرایش مهر ۹۷

@norouzian
363 views14:52
باز کردن / نظر دهید