Get Mystery Box with random crypto!

ادامه ... بر روی خط افقی فقط گدایانند و بس، چون برای «بیش تر | اشو

ادامه ...


بر روی خط افقی فقط گدایانند و بس، چون برای «بیش تر» حرص می زنند و این «بیش تر»، هیچگاه دست یافتنی نیست - نه اینکه تو به مقامی که می خواهی، نمی رسی، اما لحظه ایی که به آن رسیدی، موقعیت ها و مقام های بالاتری هم هست. شاید لحظه ایی پت پت شعله ی شادی... و لحظه ایی بعد ناامیدی همان و رقابت بر سر بیش تر همان. تو نمی توانی عطش «بیش تر» را سیراب کنی. «بیش تر» فطرتا سیری ناپذیر است و این همان خط افقی است؛ خط بیشتر و بیشتر و بیش تو. خط عمودی چیست؟
کمتر و کمتر و کمتر بودن، تا مرز خط کامل، تا نقطه هیچ بودن، هیچکس بودن. فقط یک امضاء - حتی نه بر روی شن ها، که بر روی آب، که هنوز امضاء نکرده ناپدید شده است. رهروی عمودی است؛ کسی که از ناکس بودنش بسیار شادمان و خوشحال است؛ چه، فقط خلا می تواند خالص باشد - کسی که از برهنگی خویش کاملا راضی و خشنود است، زیرا فقط نیستی همساز با عالم هستی است. همین که این همسازی با عالم هستی اتفاق افتاد، تو دیگر نیستی. به تعبیری - به مفهوم قدیمش - دیگر نیستی. ولی تو برای نخستین بار تمامی کائناتی. حتی ستاره های دور دست پهنه کهکشان در درون تو جای دارند. خط تو می تواند همه آنها را در بر گیرد: گلها و خورشید و ماه .. و تمامی موسیقی عالم کون و مكان. تو دیگر نفس نیستی، «من» تو دود شده و رفته هوا. اما به این معنا نیست که تو هم ناپدید شده ای. برعکس، لحظه ایی که «من» تو ناپدید شده باشد، تو پدیدار شده ای.
چه خلسه فوق العاده ای... بدون احساس «من»، بدون احساس هیچ نفسی، بدون تقاضا برای چیزی بیشتر. تو دیگر بیش از این چه می خواهی؟ تو هیچی - خلا - را در اختیار داری. تو در این خلأ بی هیچ همچشمی و رقابتی کل کائنات شده ای. آنگاه پرندگان آواز خوان فقط بیرون از تو چهچهه سر نمی دهند. آنها آن بیرون پدیدار می شوند، چون این جسم مانع است. بر روی خط عمودی، تو بیشتر و بیشتر آگاهی هستی و کمتر و کمتر جسم. همه هویتی که با جسم تعیین می شد، از میان می رود. در نیستی، این پرندگان در درون تو خواهند بود. این گلها، این درختان و این صبح زیبا و دل انگیز در درون تو خواهند بود. در حقیقت، آن موقع دیگر از «بدون» خبری نیست. همه چیز به چشم انداز تو بدل شده است. دیگر چه زندگانی ایی از این پربارتر که همه چیز به میهمانی درون تو آمده. وقتی ماه و خورشید و ستارگان و بیکرانگی زمان و فضا سراسر در درون توست... بیش از این دیگر چه می خواهی؟

این دقیقا همان مفهوم روشنگری است. نفسي چنان نابود که اقیانوس هستی سراسر جزئی از تو می شود.


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 80 و 81

کانال اشو
@Oshocenterr