Get Mystery Box with random crypto!

ادامه ... بر روی خط عمودی، کم کم احساس می کنی که آرزوها، تما | اشو

ادامه ...


بر روی خط عمودی، کم کم احساس می کنی که آرزوها، تمایلات جنسی، جاه طلبی ها، میل به قدرت و ... همه محو و نابود می شوند. اسارت و بردگی از همه لحاظ - سیاسی، اجتماعی، ملی - ناپدید می شود و تو بیشتر به فردیت خویش روی می آوری. و با این فرديت شفاف و درخشانی که پیدا می کنی، کل بشریت از دید تو یکی می شود - تو نمی توانی بین آدمها تمایز قائل شوی.
تجربه های بزرگ و فوق العاده ای بر روی خط عمومی وجود دارد؛ بر روی خط افقی انحطاط است و بس. بر روی خط افقی پیر کرد در گذشته زندگی می کند؛ به فکر آن روزهای زیباست، به فکر شبهای عرب دوران جوانی است - ایامی که مسئولیتی در بین نبود، کودکی بود که بی خیال به دنبال پروانه ها می دوید. در حقیقت او سراسر زندگی اش را به دنبال پروانه ها دویده است - حتی در سن پیری.
این چیزی است که بر روی خط افقی اتفاق می افتد - هر قدر پیرتر می شوی، آرزوها تو را بیشتر شیفته خود می سازند، چون اکنون می دانی که فقط مرگ در پیش است. این است که دلت می خواهد تا آنجا ممکن است از لحظه لحظه زندگی ات لذت ببری - هر چند لذت بردن دشوار است، چون از نظر جسمانی انرژی ات را از دست داده ای. بنابراین پیرمردی که بر روی خط افقی سیر می کند، از نظر دماغی دچار هیجانات جنسی می شود؛ او مدام به مسائل جنسی فکر می کند. پیرمرد کاری جز فکر کردن ندارد - و چی هست که درباره اش فکر کند؟ او زنان زیبا را در ذهنش مجسم می کند.
پیرمرد مدام به فکر گذشته هاست روانشانسی این را می گوید. کودک به آینده فکر می کند، چون گذشته ای ندارد، نمی تواند به فکر گذشته باشد – او هیچ دیروزی ندارد. او به فکر روزهایی است که در پیش دارد؛ به فکر یک عمر زندگی. هفتاد سال عمر فرجه کافی در اختیار او قرار می دهد... او می خواهد به سرعت به اندازه کافی بزرگ شود تا دست به کارهایی بزند که مال آدم بزرگهاست.
«پیرمرد هیچ آینده ای ندارد - آینده یعنی مرگ. او حتی دلش نمی خواهد راجع به آینده حرف بزند. آینده پشتش را می لرزاند؛ آینده یعنی قبر - او از گذشته حرف می زند».


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 89 و 90

کانال اشو
@Oshocenterr